مصادره حق طبیعی ملت عرب اقلیم اهواز در منابع آبی این اقلیم در سایه به حاشیه رانده شدگی این ملت صورت می گیرد و این ملت هیچ نماینده ای در میان مسؤولان تصمیم گیر نظام ندارد تا از حقوق طبیعی آنها دفاع کند. لذا همیشه این حق طبیعی ملت عرب اهواز بوده است که در برابر دیده مسؤولان استان که خود غیر بومی هستند مصادره می شود، تا زمینهای دیگر استانهای فلات مرکزی آباد شود و سبز گردد و ملت عرب روزگار خود در طوفانی از شن بسر برد و وقاحت نظامی را تحمل کند که طوفان شن را ریز گرده های عرب می نامد در حالیکه این فاجعه نتیجه مستقیم سیاستهای حکام دولت مرکزی ایران است.
چگونگی نابودی محیط زیست:
۱- کاهش میزان آب جاری در رودخانه های اقلیم اهواز:
سد ها و تونل های انتقال آب رودخانه های اقلیم اهواز، سبب می شود تا این اقلیم سالانه صدها میلیون متر مکعب آب شیرین خود را از دست بدهد. همچنین صدها سد که با هدف اصلی تولید برق تأسیس شده اند سبب تحکم مسؤولان در منابع آبی این اقلیم برخلاف روند معهود طبیعت شده است .
بعنوان مثال سدهایی که بر روی رودخانه کرخه ساخته شده است حجم مخازن این سدها سه برابر آورد سالانه این رودخانه است.
درسدهایی که به منظور تولید برق ساخته شده اند رها سازی آب از دریچه های این سدها برپایه تولید برق و نیاز های برقی، برنامه ریزی شده است و هیچگونه توجهی به نیازهای انسانی و زیست محیطی دیگر ندارد. همچنین شمار زیادی از سدهای چند منظوره آب رها سازی شده پس از تولید نیروی برق را به شهرها و مناطقی خارج از اقلیم اهواز منحرف می سازند. گاهی نیز ساماندهی آبیاری زمینهای کشاورزی در اهداف این سدها گنجانده شده است. نکته قابل توجه در اینباره این است که شبکه های آبیاری کذایی که جمهوری اسلامی از آنها سخن می گوید یا به فراموشی سپرده می شوند و یا ساخته نمی شوند، همچون شبکه آبیاری سد دز که تا کنون تأسیس نشده است.
حتی اگر شبکه های آبیاری احداث شوند این شبکه ها محدود هستند و به محدوده چند کیلومتری اطراف سد خلاصه می شوند. بنا به اظهارات مسئولان محلی اقلیم اهواز وزارت نیرو “حق آبه” محیط زیست که همان (حداقل آبی) است که باید بر زمین ها و تالابها رها سازی شود تا خشک نشوند، را رعایت نمی کند و به بهانه های زیادی از رعایت حق انسان در داشتن آب شربی مناسب و رعایت حق طبیعت در داشتن آب کافی با میزان معقولی از نمک تفره می رود.
۲- رها سازی فاضلابهای شهری و صنعتی در بستر رودخانه ها :
آن مقدار اندک آب رودخانه های اقلیم اهواز که از تونل های انحراف آب جان بدر برده و از سدها رها سازی شده مجبور به حمل فاضلاب های صدها شهر غرب کشور می شود. فاضلاب صدها شهر به همراه فاضلاب دهها شرکت صنعتی و کشاورزی از جمله پساب شرکت ویرانگر توسعه نیشکر بدون هیچ تصفیه ای به درون رودخانه ریخته می شوند تا تیر خلاصی باشد که به سوی محیط زیست اقلیم اهواز شلیک می شود .
به این ترتیب میزان جامدات محلول در آب به شدت بالا می رود. بعنوان مثال و بر اساس داده های خود نظام جمهوری اسلامی شاخص میزان جامدات محلول در آب در شهر شوشتر حدود ۸۰۰ میلی گرم در لیتر و در اهواز حدود ۲۱۰۰ میلی گرم در لیتر و در محمره و عبادان بالای ۴۸۰۰ میلی گرم در لیتر است. به عبارتی هر قدر آبها به سمت جنوب اقلیم اهواز پیش می روند، میزان جامدات محلول در آنها به شکل فزاینده ای بالا می رود. استانداردهای جهانی آب با شاخص جامدات محلول بالای ۱۲۰۰ میلی گرم در لیتر را غیر قابل شرب می دانند. در این میان شاخص جامدات محلول در آب دیگر شهرهای ایران کمتر از ۵۰۰ میلی گرم در لیتر است.
با این وجود مسؤولان محلی در اهواز آب دارای میزان جامدات محلول بالای ۱۵۰۰ میلی گرم در لیتر را به عنوان حد مجاز اعلام کرده اند. مؤسسات بین المللی فعال در زمینه محیط زیست و سازمان جهانی بهداشت میزان ۱۵۰۰ میلی گرم در لیتر را به عنوان حد مجاز برای کشاورزی می دانند.
به هرحال بالارفتن شوری آب برای زمینهای کشاورزی نیز بسیار خطرناک است. در این زمینه “عزام غلوش” از فعالان محیط زیست عراق می گوید که ادامه آبیاری زمینهای کشاورزی به شیوه سنتی به دلیل بالا بودن نسبت جامدات محلول در آب (شوری آب) در مدتی نه چندان دراز سبب مرگ زمینهای کشاورزی خواهد شد و باید شیوه مؤثرتر آبیاری مورد استفاده قرار گیرد .
در سال های اخیر آلودگی آبهای اقلیم اهواز به شکل فجیعی بالا رفته است، به گونه ای که در تابستان اگر از کنار رودخانه کارون گذر کنید بوی تعفن آن را با شدت زیادی حس خواهید کرد. آب شرب لوله کشی شده در منازل نیز دارای بوی تعفن است و غیر قابل شرب است. در این میان مردم اقلیم اهواز ناچار هستند که آب شرب را از مغازه ها خریداری می کنند.
۳- نابودی تالاب های اقلیم اهواز :
با کاهش چشمگیر آورد آب در رودخانه های کارون، دز، کرخه و جراحی در نتیجه انتقال آب به خارج از اقلیم اهواز و محبوس ماندن آب این رودخانه ها در مخازن دهها سد (سدهایی که در مناطق کوهستانی استانهای مجاور خوزستان و در کوهستان شمال و و شمال شرق اقلیم اهواز) قرار دارند و به حالت احتضار در آمدن این رودخانه ها و آلودگی شدید باقی مانده آب ها در بستر رودخانه ها توسط پساب آبها و فاضلاب های شهری ، صنعتی و کشاورزی ، شریان حیات تالابها را به شدت در معرض تهدید قرار داده است.
در نتیجه کاهش شدید آب ورودی به تالابهای اقلیم اهواز ، وسعت این تالابها به شدت کاهش یافته است و بنا به گفته علی محمد شاعری معاون سازمان محیط زیست کشور “حدود ۵۰۰ هزار هکتار از مساحت تالاب های خوزستان خشک شده و این امر علت اصلی طوفان های شن است”.
علاوه بر این عامل باید به تخریب هورالعظیم توسط شرکت نفت اشاره کرد. شرکت نفت پس از دریافت مجوز فعالیت از کمیسیون اقتصادی دولت چند سالی است که فعالیت حفاری و استخراج نفت در تالاب العظیم را به سرعت هرچه تمام تر دنبال می کند. شرکت نفت در حال ایجاد حدود صد چاه نفت در این تالاب است و برای هر چاه نیاز به تاسیس جاده و دکل و تاسیسات دیگری دارد که نابودی کامل تالاب را رقم خواهد زد.
شرکت نفت با تأسیس جاده این تالاب را به پنج مخزن مجزا تقسیم کرده است که به دو مخزن از این تالاب پساب شور شرکت توسعه نیشکر وارد می شود و مخزن سوم که فعالیتهای شرکت نفت در آن قرار دارد کاملاً خشک شده است و تنها برای دو مخزن آب واردی وجود دارد.
هور العظیم که نقش مهمی در حفظ تعادل اقلیم خاورمیانه دارد به شدت در خطر نابودی است. یکی دیگر از تهدیدهای هور العظیم طرح های غلط نظام است. طرح دایک یکی از این طرحها است. این طرح بمنظور نجات هور العظیم از خطر خشکی کامل، صورت گرفته بود. طبق این طرح خاکریز بلندی در روی مرز ایران و عراق در هور العظیم برپا شد تا بخش عراقی تالاب را از بخش ایرانی آن جدا کند و به این ترتیب سطح آب در بخش ایرانی تالاب بالا رود و تالاب از خشکی نجات یابد (به ادعای آنها شیب زمین به سمت عراق است و سبب سرازیر شدن آب به آن سو می شود). این طرح نه تنها نتوانست میزان آب هور را بالا ببرد( با بالا رفتن سطح آب خاکریز زیر آب رفت و عملکرد خود را از دست داد) این امر باعث از بین رفتن ارتباط طبیعی تالاب با دیگر بخش آن شد و در پی آن میزان ماهی ها و آبزیان کاهش چشمگیری پیدا کرد و ضربه سنگین بر پیکره این تالابها وارد ساخت. وضعیت تالاب فلاحیه و دیگر تالابهای اقلیم اهواز بهتر از هور العظیم نیست. تالاب فلاحیه از کاهش شدید آب ورودی رودخانه جراحی (در پی سد سازی و انحراف آب ) رنج می برد. این تالاب عظیم توسط شرکت های فولاد ، پتروشیمی و شرکت نفت و طرح توسعه نیشکر در حال تهدید است. لوله های انتقال نفت از درون این تالاب ها رد می شوند ، پساب شور توسعه نیشکر ، پساب صنعتی صنایع فولاد و پتروشیمی معشور(ماهشهر)همگی بدون تصفیه شدن وارد این تالاب می شوند و حتی زباله های خانگی نیز در این تالاب دفن می شوند .
از تأثیرات مهم خشک شدن تالاب ها در اقلیم اهواز کاهش ثمره محصولات کشاورزی و باغداری و حتی می تواند باعث بی ثمره ماندن برخی محصولات شود که سابقاً در این اقلیم بارور بوده اند.
آنچه مایه شگفتی است این است که کشور مستقر و هسته ای ایران طرح خنده آور دایک را به اجرا می گذارد و حکومت تازه تأسیس عراق پس از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳ در کشوری نا آرام و بحرانی برنامه هایی را اجرا می کند که به ذهن اندیشمندان و مسؤولان کشور ایران هسته ای نمی رسد. عراق از سال ۲۰۰۳ تا به حال اقدامات زیر را برای حفاظت و احیای تالاب های جنوب و غرب این کشور انجام داده است :
– ساختن ۱۷ مخزن تنظیم آب و استفاده از آنها برای ذخیره آب در زمستان و رها سازی آن در بهار و تابستان. این امر که شبیه به سیلابهای طبیعی است سبب شده تا وسعت بزرگی از تالاب ها حفاظت شود و همچنین مساحت بزرگی از بخشهای خشک شده تالاب ها دوباره احیا شود.
– سرمایه گذاری عراق به میزان ۴۷ میلیون دلار برای برچیدن سدها و موانعی که در دوره حکومت صدام بر روی رودهای دجله و فرات ساخته شده بود. این امر سبب شد تا میزان آب بیشتری به تالابهای این کشور وارد شود. این طرح توانسته است که ۴۰ درصد از مساحت تالابها که خشک شده بود را دوباره احیا کند.
از دیگر اقدامات مؤثر عراق در برخورد با بحران خشک شدن تالاب ها اختصاص سالانه مبلغ ۵۰ میلیون دلار جهت کمک رسانی به ساکنان در این تالاب ها است که از خشک شدن تالاب ها زیان دیده اند . همچنین اختصاص مبلغ ۱۲۵ میلیون دلار جهت بنای ۵ هزار واحد مسکونی جهت اسکان ساکنان زیان دیده گان تالاب ها که مجبور به ترک محل زندگی خود شده اند و در حاشیه فقیر شهر ها سکونت گزیده اند.
به هرحال با کاهش میزان آب و به تبع آن کاهش میزان رطوبت هوا هم کشاورزی ثمره دهی قبل را ندارد و هم مراتع و پوشش سبز دشت ها و بیشه های کوچک و بزرگ با چالشی بی آبی روبرو شده اند. از طرف دیگر اقلیم اهواز خود خالی از مناطق صحرایی نیست. در این اقلیم بیش از ۲۰۰ هزارهکتار اراضی شنی وجود دارد که این اراضی در اطراف شهرهای اهواز، شوش، خفاجیه، العمیدیه و معشور و تمیمیه واقع شده اند. این اراضی شنی نیاز به کنترل دارند و از جمله می توان به عملیات مالچ پاشی و کاشت نوع خاصی از درختچه ها اشاره کرد. اما جمهوری اسلامی مالچ پاشی را با فاصله های زمانی طولانی انجام می دهد. مسئولان محلی اقلیم اهواز علت این کوتاهی در کنترل شن های روان را عدم وجود اعتبارات مالی کافی می دانند.
فاجعه زیست محیطی
کاهش میزان آب در سطح کل اقلیم اهواز(استان خوزستان، بخش های جنوبی استان ایلام واستان بوشهر)، خشک شدن تالاب های اقلیم اهواز، کاهش میزان رطوبت هوا، از بین رفتن پوشش سبز سطح زمین و فقیر شدن لایه خاک، گسترش شن های روان در مساحت های وسیعی از اقلیم اهواز سبب شد تا فاجعه زیست محیطی بزرگی رخ دهد و محیط زیست اقلیم اهواز دیگر تاب مقاومت در برابر هجوم طوفانهای شن را نداشته باشد و در نتیجه طوفانهای شن تمام اقلیم اهواز را به همرا ۲۱ استان دیگر کشور در برگیرد. استانهای غرب کشور و به ویژه اقلیم اهواز که هیچگونه کوه یا تپه ای در مرزهایش با عراق ندارد از آلودگی شدید هوا رنج می برند. شاخص استاندارد هوا در اقلیم الاهواز به بیش از ۶۰۰ واحد رسید. این در حالی است که در سطح جهانی مقادیر بالای ۳۰۰ واحد از این شاخص به عنوانی بحرانی و خطرناک معرفی می شود.
درپی آلودگی شدید هوا که در پنج سال اخیر وخیم تر شده است سالانه دهها هزار تن از مردم اقلیم اهواز در نتیجه نارسایی های قلبی و رئوی به بیمارستان منتقل می شوند و صدها نفر جان خود را از دست می دهند. برخی خبرها نیز حکایت از تولد کودکان فلج در اقلیم اهواز دارد. چند تن از آشنایان نگارنده این مطلب که از مشکلات قلبی رنج می بردند طی سه سال گذشته جان خود را از دست دادند. محمد ابراهیمیان، عربی از شهر اهواز بود که از ناراحتی قلبی رنج می برد در یکی از روزهای طوفان شنی اهواز نتوانست دوام بیاورد و در بیمارستان امام خمینی اهواز جان خود را از دست داد.
از دیگر عوامل تشدید کننده آلودگی محیط زیست، طرح نیشکر است. این طرح از لحاظ نتایج زیانباری که دارد را می توان با طرح امنیتی حزب بعث عراق در خشکاندن تالاب های این کشور دهه ۹۰ مقایسه کرد. طرح توسعه نیشکر با ویران کردن حدود ۹۰ روستای عرب، بیش از ۳۰۰ هزار عرب اهوازی را آواره ساخت و آنها را مجبور به حاشیه نشینی در کمربند فقر و بدبختی در حاشیه شهر اهواز ساخت. این طرح همچنین با مصرف زیاد آب و پمپاژ آب در دهها هزار هکتار زمینهای شور، پساب های به شدت شور و با شاخص شوری بالای ۴۰۰۰ واحد روانه رودخانه ها و تالاب ها و مراتع و دشت های اقلیم اهواز می سازد. پساب های این طرح آنچنان مخرب هستند که در محل عبور این پساب ها هیچگونه گیاهی زنده باقی نمی ماند و ورود این پساب ها به رودخانه سبب مرگ دست جمعی میلیون ها قطعه ماهی ودیگر آبزیان ها شده است. در این زمینه چندی پیش تلویزیون العربیه گزارشی را پخش کرد که برحسب گفته مسولان محیط زیست عراقی پساب طرح توسعه نیشکر را سبب مرگ دست جمعی ماهیان در شط العرب معرفی می کنند.
پشت پرده تخریب محیط زیست
همانگونه که شرح داده شد نظام جمهوری اسلامی در چرخه طبیعی محیط زیست دست برد و با ایجاد تغیراتی حساب نشده در این چرخه سبب شد تا محیط زیست اقلیم هواز تعادل خود را از دست بدهد و نتواند در مقابل طوفانهای شن ایستادگی کند.
در کشورهای توسعه یافته محیط زیست از اهمیت والایی برخواردار است و حکومت ها نمی توانند به سادگی خللی در محیط زیست ایجاد کنند. در این کشورها حکومت ها سالانه هزینه های زیادی را برای حفظ محیط زیست شان پرداخت می کنند تا محیط زیستی سالم و پایدار داشته باشند.
جمهوری اسلامی در این فاجعه عظیم زیست محیطی متهم اصلی بشمار می آید. بمنظور بررسی این امر نگاهی به سیاستهای این نظام که منجر به این فاجعه شده است، می اندازیم.
در سیاست انتقال آب رودخانه های اقلیم اهواز به فلات مرکزی ایران در حقیقت مسئولان نظام مصالح گروهی خود را بر مصلحت ملت چند میلیون نفری عرب اهواز و دیگر بومیان و مهاجران غیر عرب در این اقلیم، ترجیح می دهند. آنها آب که حق مسلم این اقلیم و مردمان آن است را بدون پرداخت هیچ هزینه ای و بدون رعایت حق ساکنان اصلی اقلیم اهواز در این منابع طبیعی آن را از سرچشمه ها به سوی مناطق کویر مرکزی ایران منحرف می کنند.
در مورد سیاستهای سد سازی نیز باید گفت که حرص و طمع رژیم در تولید برق سبب شده است تا رژیم مرکزی ایران حق طبیعی ساکنان اصلی اقلیم اهواز را نادیده بگیرد و سود اقتصادی حاصل از تولید برق را بر حق این ملت در داشتن محیط زیستی سالم ترجیح دهد و به هزینه نابودی کامل محیط زیست اقلیم اهواز تولید برق را بالا برد.
اما مسئله عجیبی که توجه هر تحلیل گری را به خود جلب می کند تعارض آشکار در طرح های انجام شده توسط جمهوری اسلامی است. انتقال آب از سرچشمه های رودخانه های اقلیم اهواز به فلات مرکزی ایران با طرح سدسازی با هدف تولید برق متعارض است. همچنین سیاست تاسیس طرحهای با مصرف بالای آب همچون طرح توسعه نیشکر با سیاست های انتقال آب و ذخیره سازی آن در پشت سدها تعارض کاملا آشکاری دارد. این تعارض ها در طرح های انجام شده توسط جمهوری اسلامی نشان از کشمکشی دارد میان گروههای داخل نظام بر سر غارت منابع طبیعی اقلیم اهواز.
سیاستمداران فلات مرکزی ایران که بیش از هشت دهه قدرت را در دست دارند، بسادگی و بدون پرداخت هرگونه هزینه ای حق طبیعی ملت عرب اقلیم اهواز را مصادره می کنند به ویژه که رشته کوههای زاگرس همچون دیواری بلند آنها را تا حدی از دست طوفان شن که نتیجه سیاستهای غلط آنهاست، حفظ می کند. دولت مرکزی که بیش از هشتاد سال است که بدون آنکه کمترین توجهی به وضعیت معیشتی ملت عرب این اقلیم داشته باشد به غارت ثروت هنگفت نفت اقلیم اهواز عادت کرده است.
در زمینه منابع آبی نیز قصد دارد با عوامفریبی و به بهانه ایجاد شبکه های آبیاری اقدام به مصادره ثروت طبیعی آب این ملت کند. در حالی که شبکه های آبیاری کذایی تنها به محدوده چند کیلومتری در پای سدها محدود می شود و از آنجائیکه که تمامی این سدها در مناطق خارج از اقلیم اهواز یا در شمال اقلیم اهواز که ساکنان آن غیر عرب هستند، قرار دارند هیچ نفع و خیری از این سدها شامل حال ملت عرب اقلیم اهواز نمی شود.
در زمینه غارت منابع آب اقلیم اهواز و عدم پرداخت هیچگونه هزینه ای برای آن و برای مقابله با تبعات آن، می توان بخشی از بیانیه انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان که همگی غیر عرب و به شدت مرکز گرا هستند را در اینجا مطرح کرد:
(در حالی که این استان عمده منابع مالی تمام میهن اسلامی را از طریق تولید نفت تامین میکند و خطرات و مضرات بسیار زیست محیطی آن متوجه مردم و محیط زیست خوزستان است همچنین همواره این استان در تراز اول تولیدات کشاورزی کشور قرار دارد “که اتفاقاً مردم خود این استان از محصولات مرغوب و درجه یک آن بیبهرهاند و سایر استانهای بر خوردار از آن بهرهمند میشوند”، هر گاه طرحی برای رفع مشکلات آب این استان اعم از شرب و کشاورزی در نظر گرفته شده تامین عمده اعتبارات و نقدینگی آن به فروش اوراق مشارکت، فاینانس داخلی وخارجی، سرمایهگذاری و تامین مالی بخش خصوصی و امثال اینها گذاشته شده است و دولت از تامین مالی آنها به صورت کامل از منابع مالی ملی سرباز زده است.
همین است که طرحهای آب و آبفای اهواز و استان و طرح غدیر که ذکر آن رفت و سایر طرحهایی که دارای دو مصوبه کلی و بدون بودجه بندی و چگونگی تامین و برنامه زمانبندی آن از سفر هیئت محترم وزیران هستند، همچنان از منابع ملی قابل توجه که بتواند گره گشای کار باشد بیبهرهاند و ره به جایی نبردهاند. جالب است که در سایر طرحهای دیگر غیر از آب هم این اتفاق افتاده است این در حالیست که در سایر استانهای برخوردار طرحهای آب از منابع ملی مکفی و حتی از صندوق ذخیره ارزی برخوردار و به سرعت اجرا میشوند، به صورتی که در این استانها طرحهای آبرسانی به اتمام رسیده و یا در حال اتمامند و طرحهای سامانههای فاضلاب آنها به صورت سامانههای کامل جمع آوری، انتقال و تصفیه در حال خاتمه هستند اما رودخانه راهبردی کارون که در دفاع مقدس نیز نقش بیبدیلی در دفاع از این مرز و بوم بازی کرد به کانالی بزرگ برای جمع آوری فاضلابها و پسابها تبدیل شده و حتی با وجود تاکیدات مقام قضایی در غیرقانونی بودن و پیگیری قضایی سرازیر شدن پسابها، اقدام فوری نیز برای رفع مشکلات آن انجام نمیشود.)
این اعتراضات علیه سیاستهای مرکز در تعامل با اقلیم اهواز حتی صدای نیروهای داخل نظام را نیز بالا برده است که خود دلیلی است بر رفتار غارت گرانه این رژیم در تعامل با این اقلیم عرب نشین است.
اما در مورد طرح توسعه نیشکر باید گفت که بنا به مطالعاتی که از سوی دانشگاههایی همچون دانشگاه چمران اهواز و دانشگاه شیراز صورت گرفته است این طرح به لحاظ مصرف میزان زیاد آب هیچگونه سنخیتی با طبیعت خشک اقلیم اهواز ندارد. اما تعارض آشکار طرح توسعه نیشکر با دو طرح انتقال آب و ذخیره سازی آن حکایت از تحمیلی بودن این طرح از سوی نهادی قدرتمند در درون نظام که برای اجرای این طرح خود را پایبند هیچگونه توجیه گری اقتصادی و زیست محیطی نمی بیند.
این نهاد قدرتمند جز “شورای امنیت عالی امنیت ملی” نهاد دیگری نیست و تاسیس این طرح جز مقاصد امنیتی هیچگونه توجیه دیگری ندارد. در حقیقت این طرح برای مصادره حدود ۳۰۰ هزار هکتار زمین کشاورزان عرب و جایگزینی آنها بوسیله دهها هزار کارگری که طرح توسعه نیشکر فرصت شغلی لازم را در اختیار آنها قرار می دهد تا این سیل عظیم کارگران غیر عرب که به همراه خانواده های خود به این اقلیم مهاجرت دهند و ترکیب دموگرافیک اقلیم را برهم زنند تا عرب
ها در این اقلیم از اکثریت به اقلیت کاهش داده شوند.
با وجود غارت تمام و کمال منابع طبیعی اقلیم اهواز از سوی مرکز، وقاحت رژیم جمهوری اسلامی به آنجا رسیده که در سال های اخیر و در پی خشکی نسبتاً کامل رودخانه ها برداشت آب از رودخانه توسط کشاورزان عرب را ممنوع ساخته است.
همچنین چند سالی است که این رژیم هزینه آب را بالا برده است و کشاورزان عرب مجبور هستند بابت آب شور با شاخص شوری بالای ۳۰۰۰ واحد و متعفن، نصفی از درآمد خود را به رژیم بپردازند در حالی که این کشاورزان ساده بی خبر از اینکه آبیاری زمینهایشان با آبی اینچنین شور در حقیقت از بین بردن زمین خود بدست خود است.
تفسیر دیگری که از سیاستهای سد سازی رژیم می توان داشت این است که رژیم جمهوری اسلامی می خواهد حتی از منابع طبیعی همچون آب نیز نگذرد و آن را مسخر قدرت مرکزی خود سازد. با نگه داشتن آب در مخزن سدها دیگر کشاورزان نیز نیازمند حکومت مرکزی هستند و مرگ و زندگی آنها بدست دریچه سدهایی است که نظام مرکزی آنها را بالا و پایین می برد. همچنین می توان آنرا زمینه ای دانست برای کوچ دادن صدها هزار کشاورز عرب از روستاهایشان به شهر ها و مصادره زمینهای آنها جهت اجرای طرح شیطانی خود در پاکسازی نژادی در اقلیم اهواز.
در همه موارد ذکر شده مصادره حق طبیعی ملت عرب اقلیم اهواز در منابع آبی این اقلیم در سایه به حاشیه رانده شدگی این ملت صورت می گیرد و این ملت هیچ نماینده ای در میان مسؤولان تصمیم گیر نظام ندارد تا از حقوق طبیعی آنها دفاع کند. لذا همیشه این حق طبیعی ملت عرب اهواز بوده است که در برابر دیده مسؤولان استان که خود غیر بومی هستند مصادره می شود، تا زمینهای دیگر استانهای فلات مرکزی آباد شود و سبز گردد و ملت عرب روزگار خود در طوفانی از شن بسر برد و وقاحت نظامی را تحمل کند که طوفان شن را ریز گرده های عرب می نامد در حالیکه این فاجعه نتیجه مستقیم سیاستهای حکام دولت مرکزی ایران است.
در پایان جا دارد که به سخنان دکتر اسماعیل کهرام کارشناس محیط زیست اشاره کنیم. این کارشناس، سدسازی را عامل اصلی نابودی محیط زیست می داند و خواهان برچیدن این سدها شده است. وی با اشاره به برچیدن سدهای بزرگ در کشورهایی مثل آمریکا، کانادا و آلمان، می گوید:
“ما زمانی قهرمان سد سازی شده ایم که دنیا در حال جمع کردن پرونده سد سازی است.”