بیست و یکم مارس ۲۰۱۳ برای کردهای ترکیه نه تنها سر آغاز فصل بهار و نوروز بود، بلکه با پیام عبدالله اوجالان به یک حادثه تاریخی برای تمام مردم ترکیه تبدیل شد. اوجالان در پیام خود به مردم کرد در ترکیه نکات بسیار مهمی یادآور شد.
او با انتخاب دقیق واژگان و مفاهیم بکار رفته در پیام خود آشکارا از اشغال، پاکسازی نژادی، تک تازی مدرنیته برای ملت سازی بر اساس آموزه های جهان سرمایه داری و مرزهای ساختگی توسط قدرت های بزرگ سخن گفت و همه این مفاهیم را به باد انتقاد گرفت.
اوجالان در پیام خود بر اساس منافع مشترک و حفظ هویت ملی، سایر مردمان ترکیه را به همزیستی دعوت می کند. او در پیام نسبتا کوتاهش درباره مسائل بسیاری سخن گفت اما درباره یک مورد اساسی سخن نگفت.
رهبر زندانی کردهای ترکیه با دقت و ذکاوت مفاهیم ساختاری و بنیادی دولت- ملت ترک را لرزاند اما از حق تعیین سرنوشت ملت کرد در ترکیه سخنی به میان نیاورد. شاید ساختار شکنی اوجالان زندانی و حمله او به دولت- ملت و مدرنیته تعبیر دیگری باشد از حق تعیین سرنوشت.
پس از درود اوجالان به ملت های کرد و ترک، مهمترین نکته ای که در پیامش از آن یاد می کند گذشته و تاریخ همزیستی ملت کرد با جوامع مجاور است.
رهبر زندانی کردهای ترکیه در ادامه به امپریالیسم غرب می تازد و به صراحت اعلام می کند؛ “امپریالیسم غرب در دویست سال گذشته با اشغالگری ها و مداخلاتش تلاش کردە تا مفهوم دولت- ملت را در خاورمیانه توسعه دهد و برای رسیدن به این خواسته مرزهای مصنوعی را طرح ریزی کرد، در میان این مرزها نیز با برساختن حکومت های استثمارگر سودای تقابل خلق های عرب، فارس، ترک و کرد با همدیگر را در سر پرورانده است”.
در پاراگراف بالا شاهدیم چگونه اوجالان تیزهوشانه ریشه بی عدالتی در کشورهای خاورمیانه و به ویژه در خصوص ترکیه، یعنی (دولت- ملت) را نشانه رفته و طراحان و بانیان آن را به باد انتقاد می گیرد. او با اشاره ضمنی به قرارداد سایکس- پیکو و تقسیم جغرافیای سیاسی خاورمیانه بر اساس منافع قدرت های استعماری و آغاز ملت سازی بر مبنای بلوک بندی شرق و غرب، مرزهای فعلی کشورهای منطقه را زیر سئوال می برد.
اوجالان در ادامه پیامش با انتخاب مناسب مفاهیم و جایگاه واژگان به “مدرنیته” می تازد. او خاموش شدن سلاح مبارزان کرد را سر آغاز مرحله ای جدید قلمداد کرده و شکست مدرنیته مبتنی بر پاکسازی نژادی را بشارت می دهد.
این رهبر زندانی کرد در ادامه می گوید؛ “بگذارید از این پس سلاح ها خاموش شوند، ما بە مرحلەای رسیدەایم که به تفکر و اندیشه و سیاست نیازمندیم. پارادایم مدرنیته که بر اساس سیاست امحاء، انکار و انزوا بنا شده بود، نابود شده است”.
رهبر کردهای ترکیه در اینجا نابودی پارادایم مدرنیته مبتنی بر پاکسازی نژادی، انکار، امحاء و انزوا را به دو طرف درگیر بشارت داده تا در بخش دیگری، از آغاز مبارزه سیاسی دموکراتیک یاد کند.
اوجالان بار دیگر ضمن انتقاد از مدرنیته در ترکیه به صراحت می گوید؛ “بنیاد نهادن سرزمین های تک قومی و تک ملیتی که مدرنیتە سرمایه داری در خارج از چارچوب های انسانی آن را دنبال می کند، همانا انکار نژاد و هویت ماست”.
اوجالان چپگرا در ادامه با تکیه بر ادبیات اسلامی، ملت ترک و حزب اسلام گرای حاکم را مخاطب قرار می دهد؛ “خلق ترک که امروزه در منطقە آناتولی کهن، در ترکیه، زندگی می کند، بداند که زندگی مشترک کردها و ترک ها بر پیشینەای هزار ساله تحت لوای اسلام و بر اساس برادری و اتحاد استوار است. در واقع بر مبنای حقوق برادری، اشغالگری، انکار، امحاء و زورگویی جایگاهی ندارد و اصولا هم نباید جایگاهی داشته باشد”.
اوجالان در ادامه با فراخوان ملت ترک به صلح و دوستی اعلام می کند؛ “من خواهان آنم که دو نیروی اصلی و استراتژیک خاورمیانه دست در دست یکدیگر نهند و بر مبنای تاریخ و فرهنگ خود، مدرنیتە دموکراتیک را پایەگذاری کنند. عصر حاضر، عصر جنگ و تقابل نیست، عصر همکاری و همسویی است. در تقابل با جنگ، همزیستی را بنیان نهیم و به جای سیاست واگرایی، اتحاد خلق ها را پایەگذاری کنیم. آنهایی که توانایی خوانش روح عصر جدید را ندارند، به زبالە دان تاریخ سپرده خواهند شد. آنهایی که در قبال امواج خروشان آب مقاومت کنند به اعماق مرداب پرت خواهند شد”.
با مطالعه پیام عبدالله اوجالان، ردگیری فلسفی ابتدا تا انتهای آن و ادبیات به کار رفته، به نظر می رسد که رهبر کردهای ترکیه نه در کسوت یک چپگرای معتقد و ملتزم به حق تعیین سرنوشت، بلکه در هیبت یک سیاستمدار پراگماتیست ظاهر شده است. به کارگیری پراگماتیسم توسط یک رهبر زندانی که بر اساس آموزه های چپ، شخصیت فکری – سیاسی او شکل گرفته امری نیک است و می تواند در تعامل با یک دولت اسلام گرا از نوع عثمانی آن موفقیت آمیز باشد.
با عمومیت بخشیدن به مسئله کردها در چهار کشور منطقه یعنی ترکیه، ایران، عراق و سوریه، آیا آغاز اعلام توافق رسمی دولت اسلام گرای ترکیه با کردهای این کشور می تواند به عنوان یک راهکار استرتژیک برای حل مسئله کردهای ترکیه تلقی شود؟ یا تاکتیکی است که رهبران عثمانیسم نوین برای ابقا در صدر حاکمیت نیازمند آن هستند؟ چرا که حدود یک سال دیگر انتخابات ترکیه برگزار خواهد شد.
شک و تردید از آنجاست که اسلام سیاسی تاکنون نتوانسته مدلی از کشورداری پلورالیستی همراه با حفظ تمام خصوصیات اتنیکی ارائه دهد.
حتی در بعد نظری نیز در اسلام سیاسی جایی برای گروههای قومی- ملی وجود ندارد، نمونه بارز آن “جمهوری اسلامی ایران” است. اما گویا تلاش های دولت ترکیه برای ورود به اتحادیه اروپا، پای آنکارا را از اسلام سیاسی فراتر نهاده است.
در همین راستا و در مقایسه تجربه موفق کردها در عراق با دیگر ملت های منطقه چون عرب، کرد، ترک، بلوچ، ترکمن و… در کشورهایی چون ایران، ترکیه و سوریه شاهد آن هستیم که بر اساس راهکار چپ درباره مسئله ملی بود که مسئله کردستان عراق پیگیری و به نتیجه نسبتا مطلوب دست یافت.
سر آغاز راهکار حل مسئله ملی کردها در عراق در دهه هفتاد میلادی قرن گذشته توسط حزب کمونیست عراق با شعار “دموکراسی برای عراق و خودمختاری برای کردستان” پی ریزی شده بود. شکل گیری تجربه کردستان عراق افزون بر اندیشه چپ، مبارزات ملی و غیر منقطع کردها، وامدار اندیشه لیبرالیسم نیز هست.
به نظر می رسد مشکل کردهای ترکیه آنجاست که در آنکارا تا به حال دو سیستم یا منظومه فکری حکومت کرده اند، که هیچ کدام از آن دو سیستم، معتقد به پلورالیسم نبوده اند و طبیعا نمی توانند برنامه روشنی برای تنوع ملی داشته باشند، چه برسد به اعتراف به حق تعیین سرنوشت.
بخش اول، نیروهای راست گرای ترکیه هستند که برای سال های مدیدی در راس حکومت بوده و به هیچ جنبنده سیاسی اجازه عرض اندام نمی دادند، امری که باعث شد حزب کارگران کردستان به رهبری عبدالله اوجالان شکل بگیرد و تا به حال بر اساس آمارها بیش از چهل هزار کشته و دهها هزار زخمی، زندانی و آواره برجای گذاشته است.
دومین منظومه فکری که به حاکمیت در ترکیه راه یافت اسلام گراها هستند که همانگونه که اشاره رفت برنامه روشن و مدونی برای حل مسئله کردها نداشته اند.
اما به نظر می رسد که پیام اوجالان گویای نوعی تغییر در نگاه حاکمیت ترکیه درباره مسئله ملی است که نشات گرفته از نیاز ترکیه به اروپا و برای ارائه یک الگوی موفق اسلامی برای پیشبرد عثمانیسم نوین است.
از نکات مبهم پیام رهبر زندانی کردهای ترکیه همانگونه که اشاره شد، عدم سخن گفتن از حق تعیین سرنوشت ملت کرد در ترکیه است.
به نظر می رسد تکیه بر مفاهیم رهنمون ساز به حق تعیین سرنوشت، همچون ضرورت پایان دادن به اشغالگری، توقف ملت سازی و نابودی مدرنیته سرمایه داری نشات گرفته از حضور فیزیکی او در پشت میله های زندان و نبود اراده آزاد برای طرح چنین مفهومی است.
گمان می رود که اوجالان در مذاکراتش با رئیس سازمان امنیت ترکیه به یک توافق نسبی برای حل مسئله ملی کردها دست یافته و به همین دلیل است که نه از تحویل سلاح و پایان جنگ بر ضد دولت مرکزی بلکه به ضرورت خاموش شدن سلاح اشاره می کند.
او با چیره دستی گلیم را از زیر پای تمامیت خواهان که ادعای جنگ کرد و ترک را داشته اند نیز می کشد و اعلام می کند؛ “قیام ما جنگ علیه هیچ قومیت، مذهب و گروهی نبوده و نیست، مبارزه ما بر عیله ظلم، بی عدالتی، توسعە نیافتگی، جهالت و هرگونه فشار و ستم بوده است”.
افزون بر آن آنجا که اوجالان از عرب، ترکمن، چرکس، ارمنی ، آشوری و غیره یاد می کند می تواند برای اقلیت های قومی در ترکیه امید بخش باشد و همزمان رهبر کردها دیگر اقلیت های ترکیه را به بسیج عمومی و ملی دعوت می کند تا به سیستم مرکزی حاکم فشار بیشتری آورد.
این توافقات نسبی مقدمه ای است برای حل مسئله ملی کردها در ترکیه. زمان زیادی می طلبد تا هر دو طرف درگیر به پذیرش یکدیگر و اعتماد روی بیاورند تا آن اعتماد زمینه ای باشد برای عبور ملت کرد از بحرانی که قریب به یک قرن است دامنگیر آن شده، بحرانی که در گذشته ای نه چندان دور باعث شد که دولت مردان و مطبوعات ترکیه برای انکار هویت کردها از ملت کرد به عنوان “ترک های کوهستانی” یاد کنند.
اما مبارزات مستمر، میانه روی، رهبری متمرکز و دیگر عوامل ملی و بین المللی باعث شد امروز، کردها هویت خود را دوباره بازیابند و نه تنها ترکیه بلکه جهان از “کردهای ترکیه” سخن بگوید ونه از “ترک های کوهستانی” امری که گویای شکست سیاست های همانند سازی است.