نزدیک به دو ماه است که ایران شاهد خیزش همگانی شبیه به انقلاب می باشد. خیزشی که جرقه آن کشته شدن دختر کورد ژینا (مهسا) امینی در زندان رژیم بود.
طبیعی بود که پس از این حادثه زنان طلیعه دار این خیزش همگانی شوند. نه فقط بخاطر مبارزه بر علیه پوشش اجباری تحمیل شده از جانب حاکمیت، بلکه برای دفاع از حقوق ضایع شده نصف جامعه وبر علیه ظلم مضاعفی که زنان متحمل می شوند. مبارزات زنان در ایران داستان طول درازی است که نه تنها بر علیه رژیم های حاکم می باشد، بلکه بر علیه تفکر حاکم بر جامعه ونگاه دون به زنان وتحقیر وبرده کشی از زنان تحت عناوین مختلفی است، که خود این از نتایج قوانین حاکم واستفاده ابزاری از زن توسط حکومتها مختلف چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی می باشد.
ابتکار شعار “زن، زندگی، آزادی” نه تنها برای مشارکت هر چه بیشتر زنان در این خیزش کارساز بود، بلکه دانشجویان را نیز به عرصه مبارزه کشاند، تا با حضور پر رنگ خود چالشی برای رژیم ایران باشند.
در مبارزات ۶۰ سال گذشته در ایران، دانشجویان حضور فعال و پیشرویی داشتند، وبه همین خاطر همیشه مورد توجه سازمان ها واحزاب مختلف بودند، تا هر حزبی آنها را به سوی تفکر خود بکشاند. ولی در دهه های اخیر جنبش دانشجویی بجای اینکه نمایندگی احزاب دیگر را بر عهده بگیرد، خود دارای یک تفکر ویژه ای است که ماورای مصالح صرفاً صنفی و دغدغه های محدود درون دانشگاه ها است، بلکه در برهه های زمانی مختلف جنبش دانشجویی خواسته های کل جامعه را نمایندگی کرده و چالشی برای رژیم بود. هر چند این موضوع از چشمان دستگاه های جاسوس رژیم جمهوری اسلامی مخفی نمانده، وبرای خنثی سازی اثر گذاری جنبش دانشجویی سعی کرد تا با استفاده از بسیج دانشجویی و ورود دانشجویان ولایی به دانشگاه ها عرصه را بر بقیه دانشجویان آزاد منش تنگ کند، ولی تجارب چهار دهه گذشته شکست این روش را ثابت می کند.
رژیم در جواب این خیزش سعی داشت از شیوه همگانی انکار و تهمت جاسوس اجنبی بودن و یا تهدید استفاده، ولی این شیوه ها مانع گسترش حضور مردم نگردید. بطوری که رفته رفته بر تعداد تظاهر کنندگان افزوده شده و دامنه وسعت آن گسترش پیدا کرده، بطوری که شاهد حضور ملتهای غیر فارس به عنوان یکی از فاکتورهای مهم مبارزه بر علیه رژیم جمهوری اسلامی بودیم.
با توجه به کورد بودن مهسا امینی پیوستن مردم کورد به تظاهرات دور از انتظار نبود؛ ولی دامنه حضور سایر ملتها گسترش پیدا کرد تا شامل ملت تورک در آزربایجان جنوبی و ملت بلوچ بشود.
اگر شعار “زن، زندگی، آزادی” جوابگوی خواسته های اقشار مرکز نشین باشد، و اگر این شعار در کشور ترکیه اثر گذار بود، ولی اما برای ملت های غیر فارس در ایران که از ستم های چندین برابری رنج می برند، این شعار جوابگوی خواسته های ملی آنها نیست. و به همین دلیل است که مردم تورک آزربایجان در روزهای اولیه با سردادن شعار: “آزادی، عدالت، حکومت ملی”، خط کشی واضحی بین مبارزات مرکز گراها و ملت های به حاشیه رانده شده ترسیم کردند. و به همین دلیل است که فعالان عرب احوازی شعار: “العداله، الحریه، سلطه سلطه وطنیه” را در این تظاهرات معرفی کردند.
اما پیوستن مردم زاهدان به خیزش سراسری اخیر، چالش بزرگی بود برای مدعیانی که می گفتند این تظاهرات فقط بر علیه حجاب است. چرا که پیشینه مذهبی اکثریت مردم بلوچستان برای همگان آشنا است. این ملت نه تنها از تبعیض قومیتی رنج می برد بلکه با توجه به سنی بودنشان از تبعیض مذهبی نیز رنج می بردند. با توجه به اینکه نقطه خیزش ملت بلوچستان از مساجد و محل برگزاری نماز جمعه بود، تمام اینها دال بر این است که این خیزش محدود و محصور به قشر خاصی نیست، وهر قشر و هر ملتی بنا به فراخور مطالباتشان در آن شرکت کردند. و آن را فرصتی برای مطالبه خواسته هاشان می دانند.
حضور ملتهای غیر فارس نه تنها چالشی برای رژیم محسوب می شود، بلکه چالشی برای اپوزیسیون و برای کل خیزش اخیر می باشد.
مدعیان خارج نشین و اپوزیسیون و رسانه های مرکز گرا، طبق روال همیشگیشان این تنوع حضور همگانی را نمی خواهند ببینند، و سعی در مصادره از خودگذشتگی و جانفشانی تظاهر کنندگان بشوند، وفقط آن جانبی از این اعتراضات را منعکس میکنند که با خواسته های مرکز همخوانی داشته باشد.
این انکار ونادیده گرفتن فقط محدود به تظاهرات داخل کشور نمی شود، بلکه شامل تظاهرات ملت های غیر فارس در کشورهای غربی نیز شد، بطوری که در چندین مورد این تظاهرات به زد وخورد فیزیکی بین مرکزگراها و تظاهر کنندگان ملتهای غیرفارس منتهی شد. و چنانچه اپوزیسیون مرکزگرا سر عقل نیاید، و دست از این شیوه ها برندارد، کل خیزش متضرر خواهد شد.
اکنون که تا پنج روز دیگر این خیزش و انقلاب دو ماهه خواهد شد، و با گذر این مدت حضور اقشار مختلف گسترده تر شده، وهمه اینها نشانه اصرار همگانی بر ادامه مبارزه تا سرنگونی رژیم خونخوار جمهوری اسلامی می باشد. و جا دارد که فراخوان همبستگی با جمعه خونین زاهدان را ارج نهیم، شاید حضور همگانیمان مرهمی بر دردهای ملت مظلوم بلوچستان باشد.
و شاید درس بزرگی که از این خیزش تا این لحظه می توان گرفت این است که بدون حضور همه ملتها و بدون قبول واعتراف واحترام به تنوع اثنیکی و مذهبی نمی توان از این مرحله سرافراز گذر کرد.