مرکزنشینان حاکم برسرنوشت ملل تحت ستم در ایران، یک قرن است که برای تحقق منافع مادی شان و استمرار سلطه نا به حقشان بر ملل غیر فارس در ایران، همه چیز را جعل کردند. چتری وهمی بنام ایران را طراحی کردند تا در زیر آن انواع سیاستهای ضد بشری و آپارتایدی را بر ملل غیرفارس و بویژه ملت عرب احواز پیاده سازی کنند.
از دیکتاتور خونخوار رضاخان بتی ساختند و وی را پدر ایران نوین نامیدند، همان دیکتاوری که پایه گذار انواع سیاستهای آپارتایدی بر ملت عرب احواز بوده است. سلب آزادی و حق تعیین سرنوشت ملتها آنهم در دوره استقلال تمامی ملل دنیا از زیر سلطه استعمار را حق مسلم فارسیسم دانسته و دوره جدیدی از استعمارگری فارسیسم را بر ملل غیر فارس تاسیس کردند.
نیمه اول قرن بیستم و بویژه دوره پس از جنگ جهانی دوم، دوره تبلور حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت ملتها در سطح جامعه جهانی بود، اما این دوره برای فارسیسم تازه بقدرت رسیده در ممالک تحت سلطه اش، دوره ای است که در آن نبیان یکسازی فرهنگی، کوچ اجباری، پاکسازی نژادی و تبعیض و ستم بنا نهاده شد.
در دوره ای که در قرن بیستم ایدئولوژی سوسیالیستی بشدت از حقوق ملتها دفاع می کرد، سوسیالیستهای ایران در درگاه فارسیسم این ایدئولوژی را از بستر خود خارج ساخته در چارچوب فارسیسم ایرانی قالب بندی کردند. به گونه ای تا به امروز از چپ های ایرانی بیش از یک شعار توخالی و فریبکارانه در دفاع از حقوق ملل غیرفارس، هیچگونه موضع شرافتمندانه ای شاهد نبودیم.
در چهار دهه اخیر که شاهد تبلور گفتمان سکولار و دموکرات در سطح تقریبا تمامی جهان هستیم، سکولار و دموکراتهای ایرانی نیز در درگاه فارسیسم سجده کرده و آزادی انسانها را فدای منافع فارسیسم ساخته اند. اصلاح طلبان در داخل ایران و جمهوری خواهان و سکولارها در خارج از کشور، دست یافتن ملل غیرفارس به حقوق حقه شان را مستلزم انتظار برای چندین دهه می دانند و مطرح شدن حقوق ملتهای تحت ستم در حال حاضر را بر نمی تابانند.
در مقابل در ایران هرچه هست، خبری از حق ملت عرب احواز و دیگر ملل تحت ستم نیست. فارسیسم همچنان می تازد و وضع بدانجا رسیده است که نوادگان این گفتمان ضدبشری نظیر نوری زاده، در آینده نیز برای ملت عرب احواز در سرزمین مادریشان حقی قائل نیست. این نژادپرستان، با ترویج نژادپرستی و دفاع مستقیم از تغییر بافت جمعیتی احواز و تهدید به کشت و کشتار سعی می کنند تا زمینه را برای کشتار ملت عرب احواز هموار سازند.
اینان بدلیل ترس از گسترش مبارزات حق خواهانه تمامی ملل تحت ستم فارسیسم در ایران، سعی دارند تا این جنبش حق خواهانه را از بستر اصلی آن خارج کرده و ملل غیرفارس را بواسطه وعده و وعید در برابر هم قرار دهند.
نظیر وعده سابق احزاب ایرانی به کردها در مورد اعطای خودمختاری، اینبار نیز نوری زاده حق داشتن خودمختاری را به بلوچ ها و دیگر ملل می بخشد، الا ملت عرب احواز. بی شک این اقدامات اپوزیسیون ایرانی با اقدامات جمهوری اسلامی در احواز که با گشودن قصر شیخ خزعل و انتشار عکسهای وی در روزنامه های سراسری ایران، همراستا است. جمهوری اسلامی بگمان خود می تواند با جعل تاریخ احواز، که حتی کودکان هم از آن مطلع هستند، گمان می کند که می تواند جنبش حق خواهی ملت عرب را منحرف سازد و یا با ایجاد تضاد ساختگی میان شیخ خزعل و دیگر شیوخ خلیج عربی، شیخ خزعل را در زیر چتر فرقه گرایی شیعی خود قرار داده و بدین شکل نقش این شخصیت تاریخی احوازی را بی اثر سازد و یا در منحرف ساختن جنبش ملت عرب احواز از آن سوء استفاده کند.
آنچه واضح است در نگاه فارسیسم همه چیز رنگ می بازد، و حتی توحید متدینان نیز در چارچوب فارسیسم با ثنویت معادل می شود. در درگاه فارسیسم خدا هم رنگ می بازد و ایدئولوژیها همه یکرنگ می شوند تا عمر سیطره استعماری مرکزنشینان بر ملل غیرفارس را چند صباحی طولانی تر کنند.