بررسی کارنامه سیاه دولت مرکزی ایران در اقلیم احواز، به خوبی نشان می دهد که سیاستهای این رژیم در احواز در دوره های مختلف شکلهای متفاوتی به خود گرفته است ودر هر برهه زمانی بر اساس مقتضای آن مرحله سیاست خاصی اتخاذ می کند. ولی چیزی که کاملاً واضح ومبرهن است استراتژی ثابت رژیم در پیگیری سیاست نژادپرستانه و محو هویت ملت عرب احواز می باشد. در زمان جنگ با عراق علی رغم حساس بودن اوضاع واوضاع پر تنش حاکم بر آن دوران سیاست ورزان رژیم از اتخاذ راهبردهای نژادپرستانه ضد مردم عرب احواز دریغ نورزیدند. بنا به یافته های تحلیل گران رژیم علاوه بر صدور انقلاب ونا امن کردن منطقه و سرکوب مخالفان داخلی یک هدف استراتژیک دیگری از جنگ بر علیه عراق دنبال می کرد و آن همانا سرعت بخشیدن به پروژه تغییر بافت جمعیتی وممانعت از حضور ملت عرب در نوار مرزی با عراق به بهانه جنگ وتبعات آن. شواهد موجود صحت این تحلیل را تأیید می نمایند؛ چرا که پس از سپری شده بیش از ۳ دهه از پایان جنگ همچنان روستاهای مرزی و زمین های کشاورزی مین زدایی نگشته وغیر قابل سکونت هستند وهزاران هکتار از زمین های کشاورزی جهت پادگان ها مصادره شده است. همچنین هزاران نفر از غیر بومیان در شرکت نفت وچاه های نفت در هور العظیم مستقر گشته وساکنان اصلی از دستیابی به اساسی ترین امکانات محروم مانده اند.
علاوه بر پروژه کوچ دادن اجباری ملت عرب احواز به مناطق دیگر، وتبعیض های روزمره ای که مردم عرب احوازی با آنها مواج می شدند؛ رسانه های رژیم در دوران جنگ به بهانه های مختلف سعی در تحقیر و اهانت به مردم عرب احواز. که نمونه بارز آن در مقاله اهانت آمیز روزنامه اطلاعات در سال ۱۳۶۳ تجلی یافت که انتشار آن به اعتراضات گسترده ملت عرب احواز منجر شد. اعتراضاتی که در ادبیات سیاسی ملت عرب احواز به “انتفاضه کرامت” اول معروف گشت.
در دوران جنگ این پروژه های نژادپرستانه به لطایف الحیل وبه شکل تدریجی ونامحسوس اجرا شد. گرچه چندبار رسانه های رژیم دشمنی درونی با ملت عرب احواز را علنی کردند اما در عمل رژیم سعی می کرد تا دشمنی خود نسبت به مردم احواز را به صحن علنی نکشانده و به واسطه سیاستهای فرهنگی و ارضی نظیر خشکاندن رودخانه ها و مرگ روستاها و مصادره اراضی و کوچ اجباری دشمنی خود با این ملت را بدون هرگونه جنجال، اجرایی کند.
طی سالهای اخیر و درپی به یقین رسیدن رژیم مبنی تکوین هویت ملی نزد ملت عرب احواز، رژیم از لاک خود خارج شده و سیاست فرهنگی جدیدی تحت عنوان تحقیر عربها و به راه انداختن موجی بزرگ از نژادپرستی ایرانی بر علیه عربها به شکل عام و بر علیه احوازیها به شکل خاص، به کار گیرد.
حدود ۱۰ ماه قبل هزاران شهروند عرب احوازی طی انتفاضه کرامت دوم، در شهرها و روستاهای مختلف برعلیه ادعای رژیم در اظهار هویت جعلی به عنوان هویت اصلی اقلیم عرب احواز، تظاهرات کرده و بیش از ده روز در خیابانها بودند اما رژیم همچنان به گستاخی خود ادامه داده و به رسانه های رسمی خود اجازه پخش برنامه های نژادپرستانه و تحقیر آمیز علیه مردم عرب می دهد.
در عرصه ورزش نیز تربیت یافته گان مکتب نژادپرستی ایرانی نظیر خیابانی را در بسان سگهای هار رها کرده است تا مناسبتهای ورزشی را که در میان اکثر کشورها برای دوستی وصلح میان ملتها وتبادل فرهنگی استفاده می شود را با لجن پراکنی خود به منجلابی کثیف و غیرقابل تحمل تبدیل کنند.
طی هفته گذشته نیز رژیم سریال تلویزیونی جدیدی را در شبکه سوم سیمای ایران آغاز به پخش کرده است که تنها دغدغه این سریال ایجاد نفرت نزد مردمان اقالیم دیگر در ایران نسبت به عربهای احواز است.
دیگر رژیم نمی تواند ادعا کند که پخش اینگونه برنامه های یک خطای فردی است و بازتابنده رویکرد رژیم نیست، چرا که این برنامه ها طی سالهای گذشته به صورت مستمر از شبکه های صداوسیمای جمهوری اسلامی و در سطح رسانه های نوشتاری پخش شده است. این امر دیگر به یک پدیده تبدیل شده است و به هیچ وجه یک استثناء محسوب نمی شود.
بررسی روند تصاعدی عرب ستیزی طی سالهای اخیر هر اندیشمندی را به تآمل وامی دارد و این سئوال را مطرح می کند که چرا جمهوری اسلامی ایران این سیاست کثیف را علیه مردم حق خواه احواز اتخاذ کرده است.
آنچه روشن است عرب ستیزی در سالهای اخیر به یکی از سیاستهای فرهنگی جدید دولت مرکزی تبدیل شده است، و ابزاری است برای انتقام جویی از موج انتفاضه گری در احواز و استمرار این ملت بزرگ در حق خواهی خود و از پا ننشتن در برابر دستگاه قلع و قمع جمهوری اسلامی است.
اکنون که سالهاست ماشین اعدام دولتی در احواز، زندانها و سیاهچالهای مخیف و شکنجه گران بغیض و مریض جمهوری اسلامی، و طوفان شن و خشکی رودخانه ها و کوچ اجباری و مرگ ومیر با سرطانهای ساختگی نتوانسته است ملت عرب احواز را از حق خواهی خود بازدارد، رژیم این بار با سیاستی جدید در فکر انتقام جویی از این ملت است.
رژیم با محوری ساختن سیاست عرب ستیزی سعی دارد تا نفرت از مردم احواز را میان مردم اقالیم دیگر در ایران ایجاد کرده و از این ملت یک دشمن بسازد. تحقق این امر و گسترش بیشتر عرب ستیزی در ایران سبب می شود تا دست رژیم در قتل عام بیشتر و قلع و قمع این ملت بازتر شده و به نوعی مهیا ساختن افکار عمومی برای ارتکاب یک کشتار بزرگ در احواز از سوی رژیم، در آینده نزدیک محسوب می شود. نمونه واضح آن را می توان در بازکردن دریچه سدها و غرق کردن بیش از نصف احواز بدون اینکه اندک اعتراضی از سوی مرکزنشینان و مرکزگرایان متوجه رژیم شود.
از سوی دیگر این سیاست، جنگ علنی با هویت ملی احوازی و تنگ ساختن عرصه زندگی رومزه بر این ملت است. بدین معنا است که رژیم سعی می کند زندگی احوازیها در ایران را تنها در صورتی قبول می کند که این ملت سرافکنده و شرمسار ذلت را بپذیرند و همانطوری که برخی مسخ شدگان پیشتر انجام داده اند، ملت عرب احواز با تربیت یافته گان مکتب نژادپرستی ایرانی در تحقیر و تمسخر عرب و احوازی همراه شوند.
این سیاست دولت مرکزی ایران در حقیقت، نوعی اذعان رژیم به شکست سیاستهای فرهنگی اش در فارسی سازی و مبارزه با هویتهای غیرفارس محسوب می شود. به منظور جبران این شکست، رژیم این بار با بکاربردن مهندسی اجتماعی سعی دارد تا با آلوده ساختن میلیونها انسان به ویروس عرب ستیزی، در ایران، آنها را بشکل ناخودآگانه در صف جبهه خود علیه ملت عرب احواز قرار دهد.
برای خنثی کردن این رویکرد جدید رژیم نژادپرست ایران، مقتضی است همه فعالان حقوق بشر و فعالان سیاسی و فرهنگی احوازی، چه در داخل احواز و چه در خارج، برنامه هایی برای مقابله با این ترفند ضدبشری رژیم داشته باشند.
بدون شک بدیهی ترین اقدام می تواند تماس با مؤسسات بین المللی باشد. سازمان های جهانی حقوق بشر می بایست از این سیاست سیاه و ضدبشری جمهوری اسلامی اطلاع داشته باشند و اقدامات لازم را در این زمینه به اجرا گذارند.