در جریان مسابقات فوتبال آسیا، چندی پیش در احواز شاهد بازی فولاد این شهر با تیم السد قطر بودیم. فارغ از هرگونه نگاه ورزشی به روند این بازی و دیگر بازی ها، در این یادداشت، حاشیه سازی برخی نیروهای آسیمیله شده در روزنامه های فارسی زبان، و چگونگی توطئه چینی آنها بر ضد مردم عرب را بر ملا خواهم کرد.
در پایان بازی فولاد با السد قطر، بخش ورزشی روزنامه کارون با انتشار نوشته ای اهانت آمیز، حضور طیف جوان مردم عرب با لباس عربی در ورزشگاه و سردادن شعارهای ورزشی را به باد انتقاد گرفت.
روزنامه کارون به سبک روزنامه های جناح راست رژیم متزلزل و لرزان حاکم بر ایران، با این کار، زمینه هجمه نیروهای امنیتی رژیم به مردم عرب و به ویژه هجوم به جوانان عرب را فراهم کرده است.
در گزارش یاد شده به چند مورد اشاره گردیده، در وسط و بالای گزارش نیز دو عکس چاپ شده که روی هرکدام یک علامت سوال بزرگ ترسیم کرده اند!
در ادامه این یادداشت سعی می شود با ارائه خوانشی حرفه ای از موارد یاد شده در گزارش روزنامه کارون و عکس های چاپ شده به نقد آنها نیز پرداخته شود:
-روتیتر: هشدار به مسئولان امنیتی و انتظامی ….
به نظر می رسد در اینجا نویسنده گزارش و شورای تیتر روزنامه با تعمد سعی داشته اند خشم نیروهای امنیتی را برانگیزانند تا مقدمات حمله آن نیروها به مردم عرب را فراهم سازند، چرا که در بالای گزارش عکس جوانان عرب با لباس عربی و بالاتر از آن اصطلاح “قوم گرا” استفاده شده است.
در کنار هم قرار دادن این عناصر می تواند یک تصویر ذهنی منفی و شبه متکامل در ذهن مخاطب بسازد. در آن گزارش مخاطب اصلی “نیروهای امنیتی” هستند. تصویر ذهنی منفی یاد شده در این میان “خطرناک جلوه دادن لباس عربی و زبان عربی مردم احواز” است.
– تیتر گزارش: جولان عناصر “قوم گرا” در ورزشگاه …
جولان – عناصر – قوم گرا، قرار دادن سه مفهوم یاد شده در کنار هم، یک تصویر ذهنی منفی برای مخاطب می سازد. “جولان دادن به معنای تاختن است”. “عناصر نیز جمع عنصر است” . زمانی واژه “عنصر“ را می توان به کار برد که از شخصی به عنوان یک فعال در یک زمینه معین سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و… نام برده می شود.
عنصر همردیف “کادر” است. با قرار گرفتن آن در میان دو مفهوم “جولان” و “قوم گرا” باعث شکل گیری جنبه منفی آن مفهوم در ذهن خواننده خواهد بود. اصطلاح “قوم گرا” نیز در سالهای اخیر توسط دستگاههای امنیتی به مطبوعات راه یافت.
معنای منفی تیتر فوقانی در ذهن خواننده می تواند این باشد: “تاخت و تاز غیر قانونی فعالان نژادگرای عرب”.
-زیر تیتر: آبروریزی در اهواز!
با ترجمه “آبروریزی” به همه زبان ها و در همه فرهنگ ها، معنای مشابهی می توان از آن یافت. به نظر می رسد هدف نویسنده آن نیز چیزی جز فرافکنی نباشد، آن هم با وجود عکس های به کار رفته در گزارش، به وضوح می توان دریافت که ”سوژه مورد نظر در این گزارش مردم عرب هستند و نه حتی تعدادی از تماشاگران” هر چند در متن گزارش از تعداد چند هزار نفری به میان آمده باشد.
اگر نویسنده آن گزارش روزنامه نگاری حرفه ای بود و اعضای شورای تیتر نیز انسانهای با انصافی بودند می بایست چنین زیر تیتری می زدند: آبروداری در اهواز
چرا که معمولا بازی های فوتبال در اقالیم فارس چون تهران ، اصفهان و … با فحاشی به تیم مهمان آغاز و با شعارهای رکیک و غیر اخلاقی پایان می یابند. در میان مسابقات در اقالیم فارس بسیاری به دلیل درگیری های فیزیکی زخمی می شوند. به مردم در خیابان ها و راههای منتهی به ورزشگاهها تعدی می شود و ……..
در احواز چنین مواردی اتفاق نیفتادند و در طول بازی های فولاد تمام تیم های مهمان با استقبال و نیز با بدرقه گرم مردم همراهی شده اند. تمام شعارها نیز دارای جاذبه و کاملا در راستای روحیه ورزشکاران و ورزشدوستان بوده است.
-دو عکس به کار رفته در گزارش: عکس بالا؛ ورود یک تماشاگر به زمین مسابقه و عکس زیر آن صحنه رقص و پایکوبی جوانان عرب با لباس عربی سفید رنگ و چفیه و عقال.
-یک عکس دیگر نیز در گزارش وجود دارد ، آن عکس اما یک “عکس پنهان” است و با چشم نمی توان آن را دید. در لابلای گزارش نیز به کرات و تحت واژه های مختلف از آن یاد شده است و آن “صدا”ی تماشاگران عرب است.
گویا شعار ها و پوشش عربی تماشاگران باعث رنجش خاطر تمامیت خواهان و آسیمیله شدگان شاغل در روزنامه کارون شده است.
دیگر موارد اتهامی آمده در متن گزارش یا بهتر باید گفت “شکایت نامه” روزنامه کارون:
-متهم ساختن تماشاگران عرب به داشتن اهدافی دیگر غیر از تماشای فوتبال
“گوستاو لوبون” که در زمینه روانشناسی اجتماعی کتاب های ارزشمندی نوشته و اساتید و مدرسین علوم ارتباطات و روزنامه نگاری در دانشگاههای ایران سخنان و نظریه های او را برای دانشجویان شرح می دهند، درباره شکل گیری “انبوه خلق” می گوید: انبوه خلق عده ای از افراد هستند که در عمل مشخصی یا بروز حادثه ای گرد هم می آیند. آنها دارای ویژگی هایی چون وجود احساسات و هیجانات آنی، نداشتن تشکل و انسجام، دارای ارتباط موقت و ناپایدار، پیوستن به گروه بدون احساس مشخص و در نهایت عدم وجود هدف قبلی و اندیشیده شده می باشند.
با نظر به تعریف گوستاو لوبون و مقایسه آن با گزارش روزنامه کارون، یاد این مثل فارسی افتادم که: (دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را ؟!)
حال در این زمینه آیا باید گزارش روزنامه کارون را باور کرد یا نظریه های علمی گوستاو لوبون؟
از دیگر مورد اتهامی منتسب به تماشاگران عرب در شکایت نامه روزنامه کارون نزد نهادهای امنیتی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
-ورود تماشاگران عرب به ورزشگاه بدون بلیت، انداختن نور لیزری به چشم بازیکنان، ورود یک تماشاگر به زمین بازی و …!؟
در اینجا روزنامه کارون از پوشش عربی عده ای از تماشاگران به خشم آمده و آنها را متهم می کند که نور لیزری به چشم بازیکنان فولاد انداخته اند.!
از سوی دیگر مردم اقلیم احواز حضور تیم فولاد در بازی های آسیایی را نه تنها شادی بخش بلکه نمایانگر حضور هویت ملی خویش در یک فستیوال بین المللی می دانند.
انداختن نور لیزری به چشم بازیکنان فولاد نیز می تواند از سوی “مخالفان تبیین و به نمایش گذاشتن هویت حقیقی اقلیم احواز” صورت گیرد. چنین نیز سعی برخی تماشاگرنماها برای برهم زدن بازی از طریق پرتاب اشیا به داخل زمین و اصابت کمک داور بازی نیز بی تردید از سوی دشمنان حقیقی هویت بومی و ملی مردم عرب منطقه است و چنین رفتاری نمی تواند از سوی تماشاگران عرب باشد.
اصولا مردم عرب همواره خواهان استمرار حضور تیم فولاد در فستیوال های بین المللی هستند تا پس از سالها سرکوب آنان توسط رژیم، امروزه به واسطه پیروزی های این تیم، حد اقل یک شادی گذرا را تجربه کنند و به عشق هویت ملی خویش با شعار عربی و لباس عربی در ورزشگاهها حاضر شوند و تیم محبوب و نماینده خود را تشویق کنند.
ورود یک تماشاگر به زمین بازی که در آن لحظات آن تماشاگر احتمالا احساساتی باشد، امری کاملا طبیعی است و در مسابقات فوتبال سراسر جهان اینگونه موارد رخ می دهد. کافی است به لیگ های فوتبال سراسر جهان و به ویژه به لیگ انگلستان نگاه کنید تا صدها نمونه از این نوع را با چشمان خود ببینید.
در زمینه (ورود بدون بلیت تماشاگران عرب با اهداف خاص و به همراه داشتن وسایل خطرناک) نیز باید پرسید: آیا روزنامه کارون در بین تماشاگران نظر سنجی کرده است که می داند تماشاگران بازی های فولاد یا به قول گوستاو لوبون “انبوه خلق” در ورزشگاه احواز دارای اهداف خاصی بوده اند؟
مگر روزنامه کارون در ورودی های ورزشگاه ماموران یا دوربین های ویژه کار گذاشته که دست اندرکاران آن می دانند تماشاگران و آن هم فقط (تماشاگران عرب بدون بلیت و با همراه داشتن وسایل خطرناک) وارد ورزشگاه شده اند؟
– نشستن تماشاگران عرب در پشت نیمکت بازیکنان ذخیره السد قطر و تشکر بازیکنان السد از تماشاگران عرب!
در بازی فوتبال، میان دو نیمه، همانند تعویض زمین بازی، نیمکت دو تیم نیز عوض می شود. این چه منطق و استدلالی است که مکان نشستن تماشاگر فوتبال بایستی مورد انتقاد قرار گیرد و آن را امنیتی تعریف نمود؟
درباره تشکر اعضای تیم السد از تماشاگران نیز باید اذعان کرد که این موضوع ناشی از روحیه و منش مهمان نوازی مردم عرب است. تماشاگران عرب بر خلاف تماشاگران فوتبال در اقالیم مرکزی ایران ناسزا گفتن و فحاشی به مهمان را امری ناپسند و ناشی از بی فرهنگی و عقب ماندگی می دانند.
آنان همزمان که تیم خود را تشویق می کنند به استقبال تیم مهمان می روند و چنین نیز آن تیم را بدرقه می کنند تا مهمان نوازی خود را نشان دهند. اینگونه رفتار با مهمان بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ عرب است. نباید از تماشاگر عرب احوازی انتظار داشت رفتاری ناشایست با تیم مهمان داشته باشد.
– انتقاد روزنامه کارون از عدم آموزش نیروهای انتظامی و امنیتی و کمبود نیرو در ورزشگاه!
در اقلیم احواز از سال ۱۹۲۵ تا به حال، ورزیده ترین نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی به خدمت در آنجا گمارده می شوند. در عین حال بی رحم ترین وخونخوار ترین مدیران سیاسی و امنیتی در همان منطقه خدمت می کنند.
باید افزود که کلان ترین بودجه های امنیتی و نظامی به همین منطقه اختصاص دارد. هر چند به لحاظ روانشناسی اصولا همه آن نیروها و مدیران و کارمندان از زبونی و ترس رنج می برند.
اگر منظور نویسندگان آن گزارش و سردبیر روزنامه کارون از عدم آموزش و مشکلات نیروهای امنیتی، موضوع “ترس” آن نیروها است، بی تردید این موضوع قابل علاج نیست، چرا که ترس بخشی از ارگانیسیم و سیستم بدنی نیروهای سرکوبگر و اشغالگر در همه جای جهان است و راه علاج ندارد.
اصولا نیروهای سرکوبگر به دلیل درک خویش از اعمال غیر انسانی و مصادره حق دیگران همواره زندگی خود را با ترس و لرز می گذرانند. به همین دلیل است که اکثر قریب به اتفاق نیروهای امنیتی در زمان خدمت یا اندکی بعد بازنشستگی به دلیل ابتلا به “سرطان یا دیگر بیماریهای ناشی از ترس” جان خود را از دست می دهند.
– فیفا با کسی شوخی ندارد!
در گزارش یاد شده با چاپ عکسی از تعدادی تماشاگر با لباس عربی و نوشتن عبارت “محرومیت سنگین در انتظار فولاد” بر بالای عکس یاد شده، چنین القا گردیده که اگر بازهم تماشاگران با لباس عربی و شعارهای عربی در ورزشگاه حضور داشته باشند ممکن است فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا اصولا تیم فولاد را محروم کنند؟!
در بی پایه بودن این موضوع شکی نیست. آنها فقط با هدف بسیج نهادهای امنیتی و مسئولان سیاسی و ورزشی بر ضد مردم عرب چنین موضوعی را مطرح کرده اند. فیفا یک ارگان و مقام اخلاقی، فرهنگی بین المللی غیر وابسته به قدرت های فراملی است.
فیفا از راهکار مدیریت فوتبال در جهان در راستای صلح و دوستی ملت ها و شکوفایی فرهنگ ها و معرفی مردمان سراسر جهان به یکدیگر کار می کند.
– باز شدن پای تماشاگران عرب به ورزشگاهها که روزنامه کارون از آنها به عنوان (بی فرهنگ و قوم گرا) یاد کرده است!
در این زمینه باید گفت: پای تماشاگران عرب از امروزه به ورزشگاهها باز نشده است. اصولا فوتبال همزمان با کشف نفت در دیار مردم عرب پایه گذاری شد. کسانی که باشگاه های فوتبال عبادان، محمره و رفیش احواز را به یاد دارند، نمی توانند وجود بارز و مستمر تماشاگران عرب با پوشش عربی و شعارها و یزله های عربی در سایر ورزشگاهها را انکار کنند.
با گذری بر فرهنگ عرب نیز باید گفت؛ زمانی که عرب فرهنگ زندگی توام با تسامح و محبت، مساوات و عدالت بین مردم، قناعت پیشگی، عدم خضوع برای ظلم و استبداد و عدم چاپلوسی را به عنوان یک اَبَر ارمغان به بی نوایان تحت حاکمیت امپراتوری شکست خورده ساسانی هدیه کرد، بی فرهنگی، نژادگرایی و همخوابه شدن با محارم از خصوصیات خسروان پارس بودند.
فرهنگ عرب همان است که برده داری را در سطح جهان لغو کرد. نگاه کنید به این گفته عمر بن الخطاب خلیفه دوم مسلمانان: “متی استعبدتم الناس وقد ولدتهم امهاتهم احرارا ” .
عمر بن الخطاب در یک کنش اجتماعی – سیاسی در عصر خویش گفته است: در حالی که همه انسانها آزاده به دنیا می آیند، چرا عده ای باید آنها را به بردگی و انقیاد بکشند؟… او اعتقاد داشت که اصولا انسان آزاده به دنیا می آید و این دیکتاتورها هستند که انسان را به بردگی و انقیاد می کشند.
این گفته عمر بن الخطاب اصل غیر قابل انکار و مکتوب در تمامی قوانین اساسی در سطح جهان متمدن است. همه قوانین اساسی کشورهای پیشرفته علاوه بر اینکه از جمله یاد شده عمر به عنوان پایه انشاء و استخراج اصول قانون اساسی انسان مدار برای کشورهای خویش بهره می برند، آن جمله را نیز به صورت اولین اصل قانون اساسی کشور خویش لحاظ کرده اند.
-تماشاگران (قوم گرا)ی عرب
قوم گرا نامیدن تماشاگرانی که فقط با لباس ملی خویش به ورزشگاه آمده بودند چیزی جز فرافکنی نیست. باید پذیرفت که لباس عربی بخشی از هویت مردم عرب است. زبان عربی نیز یک بخش دیگر از هویت همین مردم است.
اگر زبان و لباس ملی از مردم عرب سلب شوند نتیجه آن می شود، بی هویتی، و حرکت دادن مردم عرب به سوی همانند سازی و آسیمیلگی است. در آن صورت یک هویت تحمیلی و ساختگی در انتظارشان خواهد بود.
هویتی ساختگی که عمری به درازای ساخت مفهوم دولت – ملت در عصر حاضر دارد. همان هویتی که مدیر مسئول روزنامه کارون آن را تقبل کرده و همان هویت جعلی اکنون او را به تضاد با هویت ملی خود سوق می دهد.
با این اوصاف آیا مردم عرب قوم گرایند یا دولتمردان ایرانی و ابزارهای آنها همانند روزنامه کارون؟
پاسخ سوال فوق به عهده خواننده با انصاف این یادداشت است.
روزنامه کارون گزارش خود را با یک جمله کلیدی به پایان می برد. دست اندرکاران روزنامه کارون در آخرین سطرهای گزارش خواستار “خشکاندن ریشه حضور مردم عرب در ورزشگاهها” شده اند.
با اندکی دقت می توان دریافت که سوژه هدف در اینجا نیز نه تماشاگران عرب بلکه هدف اصلی “خشکاندن ریشه مردم عرب” است . و بیش از این وبسیار واضح تر باید بگویم که موضوع اصلی گزارش یاد شده “خشکاندن ریشه های هویت طبیعی و حقیقی اقلیم احواز” است.
روزنامه کارون به این گزارش بسنده نکرد و با شکل گیری موج اعتراضات مردمی، بار دیگر اقدام به انتشار نوشته ای اهانت آمیز کرد. در نوشته یاد شده مردم معترض به عنوان یک سری آدم های (فرصت طلب) توصیف شده اند!
موضوع به اینجا ختم نشد و روزنامه کارون به انتشار یک مصاحبه دروغین با یک نماینده مجلس به نام شریف حسینی اقدام کرد. در آن مصاحبه دروغین، روزنامه کارون مدعی شده است که شریف حسینی از گزارش روزنامه کارون بر ضد مردم عرب و تماشاگران عرب حمایت کرده است!
بعد از انتشار مصاحبه ساختگی و دروغین توسط روزنامه کارون، شریف حسینی در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ هر گونه گفتگو با روزنامه کارون را تکذیب و افزود که بر علیه آن روزنامه نزد مراجع قضایی شکایت خواهد کرد.
نگارنده، گزارش یاد شده در روزنامه کارون را محصول تلاش نیروهای سیاسی پشت پرده می داند، آن گزارش در راستای سیاست های پاکسازی نژادی در احواز قابل تعریف است.
به راستی اما در این میان آقای قنواتی که یک عرب هستند چرا باید از لباس عربی و زبان عربی و در مجموع از هویت عربی تنفر داشته باشد؟
به نظر می رسد که پاسخ به سوال فوق بسیار ساده باشد. منصور قنواتی با آنکه یک شهروند عرب، از عشیره القنوات و قبیله آل مذحج هستند اما همانند برخی دیگر از روزنامه نگاران عرب، کجروی را بر امور دیگر ترجیح داده اند.
متاسفانه او همانند بسیاری دیگر از (روزنامه نگاران) عرب احوازی مقیم در خارج از کشور به منظور اشباع روان پریشان خویش سعی مذبوحانه ای برای نزدیکی به برخی نیروهای سیاسی و روزنامه نگاران پان ایرانیست دارند. هدف اصلی اینگونه آدم ها از نزدیکی به نیروهای پان ایرانیست بدست آوردن فرصت های شغلی و انباشت پول است. او همانند بسیاری از هم مسلک هایش در میان احوازی های به اصطلاح (مطبوعاتی) از داشتن شجاعت و اندیشه مستقل و حق مدار محروم است.
منصور قنواتی با آنکه در سابقه خود رابطه قوی با نهادهای تحت مدیریت نیروهای راستگرا در حاکمیت جمهوری اسلامی را دارند، اما در عین حال نیروهای “ملی مذهبی” و اعضای “نهضت آزادی” او را مدیریت می کنند.
بارها ایشان به دلیل انتشار موارد دروغ و نقل قولهای ناگفته در روزنامه اش، به دادگاه فراخواند شده است. به دلیل نزدیکی منصور قنواتی به سیاسیون تهران نشین اما دادگاههای ایشان با کدخدامنشی حل و فصل می شوند.
او همانند برخی دیگر دچار آسیمیلگی از نوع شدید و بی رحمانه آن شده است. به لحاظ رفتار شناسی سیاسی او یک “بیمار سیاسی” است و از بحران هویت رنج می برد. دیر یا زود منصور قنواتی به اشتباهات خود پی خواهد برد و به آغوش ملت عرب باز خواهد گشت.
شناخت مطبوعاتی نگارنده از آقای منصور قنواتی مدیر مسئول روزنامه کارون به اوایل سال ۲۰۰۴ باز می گردد. دفتر روزنامه کارون در آن زمان در میدان صادقیه تهران بود. روزنامه کارون نیز حدود دو دهه پیش در ابتدا به عنوان (هفته نامه فجر خ و ز س ت ا ن) پا به عرصه مطبوعات گذاشت.
خدمت به طرح ها و پروژه های پاکسازی نژادی رژیم بر علیه مردم عرب در اقلیم حواز و طرح منویات و ایده های سیاسیون ملی مذهبی به طور مستقیم و غیر مستقیم در روزنامه کارون باعث شد هفته نامه ایشان به روزنامه ترقی یابد. روزنامه کارون به دلایل یاد شده و تمرکز بر جذب آگهی فاقد هرگونه پایگاه احتماعی نزد مردم منطقه است.
دریچه تاریک شناخت منصور قنواتی از مردم عرب زادگاه خویش نیز کسانی همانند مُلا “ج م” هستند که این شخص نیز نزد مردم شناخته شده است.
بی تردید در کارزار مبارزه فولادین مردم عرب برای حفظ هویت خویش که از کوچه های محمره و الثوره آغاز و امروزه به ورزشگاهها رسیده، نه روزنامه کارون و نه سایر روزنامه های حاکمیت ایران توان حذف مردم عرب را ندارند. افق پیروزی ملت عرب بر سایر مشکلات پیش رو نیز به وضوح قابل رویت است.