مدرنیته انگلیسی در عبادان، خدمتی به فارسی سازی
با توسعه شهر عبادان و ورود دهها هزار مهاجر غیرعرب از استانهای مرکزی ایران به این شهر، شرکت – شهر عبادان آوازه ای شگرفی یافت. جلوه های گسترش زندگی مدرن را می توان در تمامی شهر و در شیوه زندگی ساکنان این شهر به وضوح لمس کرد.
در عبادان جدید رسانه های فارسی زبان ابتدا به واسطه راه اندازی رادیو نفت در سال ۱۳۳۲ شمسی و سپس رادیو “آبادان” فعالیت خود را آغاز کردند. عبادان اولین شهر پس از تهران بود که در آن شبکه تلویزیونی به زبان فارسی راه اندازی شد. شبکه تلویزیونی “آبادان” در سال ۱۳۳۷ شمسی کار پخش خود را به زبان فارسی آغاز کرد.
سینماهای متعدد سربسته و روباز انتشار وسیعی یافت. در سال ۱۳۳۵ شمار سینماهای عبادان به ۲۸ سینما رسید و پس از تهران بیشترین تعداد سینماها در عبادان فعال بودند. فیلمهای فارسی که شمار زیادی از آنها شهر “آبادان” سوژه اصلی آنها بود در سینماهای عبادان و دیگر استانها پخش می شد.
خوانندگی و آواز و جشنهای بزرگ در این شهر رواج یافت. خوانندگان فارسی زبان عدیدی به خوانندگی در عبادان مشغول بودند. ترانه های مختلفی درباره عبادان و شیوه زندگی مدرن آن سراییده شد و آوازه عبادان را به تمامی استانهای دیگر رساندند.
انواع مراکز تفریحی و ورزشی و کلوبها در سطح شهر تاسیس شد. با کمک انگلیسیها ورزش فوتبال از همان سالهای آغازین افزایش شمار مهاجران رواج یافت. در ابتدا دسته های مهاجران اقدام به تاسیس تیمهای قومی کردند. تیمهای اصفهانیها، بوشهریها، ارمنی ها و غیره تاسیس شد. پس از آن رسما تیم کارگر عبادان در سال ۱۳۱۱ تاسیس شد. مسابقات فوتبال دپارتمانی با حضور دهها تیم از میان دپارتمانهای (بخشهای) پالایشگاه عبادان با هم رقابت می کردند و جوایز آنها از انگلستان برای آنها فرستاده می شد. در آن زمان در شهر عبادان ۱۷ زمین فوتبال وجود داشت و بازیکنان با لباسهای یکدست و منظم با اتوبوسهای خاص در زمینها حاضر می شدند و مسابقات را برگزار می کردند.
در سالهای بعد تیمهای شاهین، دارایی، سپه، جاوید، کیان و در نهایت در آغاز دهه پنجاه شمسی تیم “صنعت نفت آبادان” تاسیس شدند.
ورزشهایی نظیر کریکت، بیسبال، شنا، راگبی که از تفریحات خارجیها در عبادان بود در میان مردم این شهر رواج یافت. پیستهای اسب سواری به دلیل وجود اسب عربی در منطقه، در عبادان تاسیس شد. استخرهای مختلط در سطح شهر ساخته شد و مردان و زنان در کنار همدیگر شنا می کردند.
این تغییرات سریع و گسترده از عبادان شهر مدرنی ساخته بودند که آوازه آن به واسطه ترانه های فارسی و فیلمهای فارسی، سوار بر امواج رادیوها و شبکه های تلویزیونی به سراسر استانهای دیگر رسیده بود.
اما تمامی شهر عبادان شهر صفا نبود و گرچه عبادان برای عده ای شهر خدا بود اما برای عربها ساکنان اصلی عبادان که در حاشیه این شهر در کپرها و آلونکهای حصیری و حلبی آبادی ها زندگی می کردند شهر تبعیض و به حاشیه راندگی بود. عبادان بیش از هرچیزی شهر تناقضات بود و این امر را هر انسان منصفی می توانست به راحتی لمس کند. البته تلاشهای زیادی از سوی رسانه های فارسی زبان صورت گرفت تا مهر “آبادان” حتی در دل به حاشیه رانده شده گان نیز جا داده شود و به این ترتیب ظالم ومظلوم در کنار هم در شهر صفا زندگی کنند.
در این زمینه کاوه احسانی پژوهشگر ایرانی در زمینه به حاشیه رانده شدن مردم عرب و نگاه آنها نسبت به شرکت نفت چنین می گوید: “برای این جامعه محلی این نهاد کماکان حکم یک امپراطوری بیگانه و اسرار آمیز را دارد که منابع محلی را به صورتی معجزه آسا و بدون حساب و بدون منفعتی به جز مزد و حقوقی که به مستخدمین محلی خود می دهد استخراج کرده و به دور دست ها می برد. ثروت حاصله از این منابع نیز در جای دیگر انباشته می شود، یعنی در همان مکان دور و ناآشنایی که تصمیمات راجع به این جامعه محلی نیز آنجا گرفته می شود.” . در ادامه وی می افزاید:”رابطه یک دولت مستقل و متمرکز “ملی” با جوامع درونی خود می تواند همان قدر استثماری و استعماری باشد که سلطه یک دولت بیگانه”.
جهت بررسی این تناقضات باید روابط قدرت حاکم بر زندگی مردمان این شهر را بررسی کرد. کنشگران تکتاز عرصه عبادان نوین شرکت نفت انگلیس و دولت مرکزی ایران بودند. انگلیس پس از انقلاب بلشویکی در روسیه با تغییر منش و رویکرد سیاسی خود راه را برای سیطره ایران بر اقلیم احواز باز کرد و استراتژی خود در خاورمیانه را براساس تقویت دولت مرکزی ایران بنا نهاد.
از طرف دیگر دولت نوین ایران، با ایده هویت نوین ایرانی پس از برسرکار آمدن رضاخان پا به عرصه نهاد. هویتی که بر اساس آن می بایست تمامی هویتهای غیرفارسی محو و نابود می شدند تا دولت – ملت ایران خلق شود. بدین منظور و براساس طرحهای روشنفکران فاشیست مرکزگرا می بایست صدها هزار مهاجر فارس و غیرعرب از دیگر اقالیم وارد اقلیم احواز شده و تغییر جمعیتی این اقلیم تغییر یابد. همچنین می بایست راههای ارتباطی با این اقلیم تاسیس شده و راه را جهت ارتباط جمعیتی و تجاری با سایر اقالیم بویژه فلات فارس هموار شود. همچنین رسانه ها و نشریات فارسی زبان می بایست فضای اقلیم احواز را درنوردیده و جو کاملا یکدست به زبان فارسی ایجاد کنند.
مدرنیته ای که با مهندسی انگلیسیها در عبادان به اجرا گذاشته شد ادواتی را در اختیار دولت مرکزی ایران قرار داد که توانست سیاستهای یکسازی فرهنگی طراحی شده فاشیستهایی نظیر محمود افشار را محقق سازد. با حضور بیش از ۳۰۰ هزار مهاجر غیرعرب در عبادان و سیطره مطلق آنها بر این شهر، همچنین گسترش فعالیتهای فرهنگی و هنری فارسی که در چارچوب امکانات مدرن، قدرت و جذبه صدچندان یافته بود سبب شد تا مدرنیته عبادان روح و مضمون فارسی یافته و به کوره بزرگ فرهنگ سوزی مبدل شود. کوره ای که بواسطه جاذبه های مدرنیته نقش سوزاندن هویت عربی اقلیم احواز را برعهده گرفت.
مدرنیته ساخته و پرداخته انگلیسیها تبدیل به اسبی شد که فاشیستهای مرکزگرای ایرانی سوار بر آن علیه ملتهای غیرفارس تاختند تا به گمان خود هویت فارسی را تنها منجی ملتهای غیرفارس معرفی کنند.
در این زمینه کاوه احسانی چنین می گوید:”پاگرفتن شرکت – شهرها و صنعت نفت در “خ وزس ت ان” منجر به شکل گیری ” و ظهور هویت و حتی “قومیتی” جدید شد: هویت “آبادانی” و “مسجد سلیمانی” “.
محصول این هویت جدید “لهجه آبادانی” بود که به تفصیل در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.