طی ماههای گذشته، درپی شدت یافتن فعالیتهای احزاب و گروههای سیاسی مختلف ایرانی بمنظور براندازی رژیم جمهوری اسلامی، شماری از رهبران این احزاب با انتشار مطالبی برخی ملتهای موجود در جغرافیای ایران را مورد مخاطب قرار دادند. اینان در گفته هایشان تنها ملتهای تورک و کرد و بعضا بلوچ را مورد مخاطب قرار داده و دیگر ملتها بویژه ملت عرب احواز را در غالب “و غیره” قرار داده اند.
البته این اقدام از سوی احزاب مرکزگرای ایرانی اقدامی جدید نیست. قبلا محمد خاتمی ریس جمهور اصلاح طلب نیز در مدت هشت سال ریاست جمهوری بهیچ وجه نام ملت عرب را بر زبان نیاورد. وی همیشه از مردم کرد و تورک و بلوچ نام برده اما ملت عرب را در لیست “و غیره” قرار داده است.
این اقدام نیز از سوی رهبران احزاب اپوزیسیون مرکزگرا در خارج از کشور بارها تکرار شده است. البته بعضا استثناهایی دیده شده است.
این اقدام مرکزگرایان حاکم و مرکزگرایان اپوزیسیون اقدام تصادفی نیست. بیش از نود سال است که مرکزگرایان حاضر نیستند وجود ملت شش/ هفت میلیونی عرب احواز را برسمیت بشناسند. این در حالی است که سیستم مرکزی ایران بر پایه مصادره منابع طبیعی احواز نظیر نفت و گاز و آب و کشاورزی برپا شده و به حیات خود ادامه می دهد.
“و غیره” اصطلاحی است که مرکزگرایان برای نادیده گرفتن ملتهایی نظیر ملت عرب احواز است. حال این سئوال مطرح می شود که چرا مرکزگرایان وجود برخی ملتها نظیر ملت تورک و کرد را را برسمیت می شناسند اما ملت عرب احواز را نه.
این دوگانگی مرکزگرایان در تعامل با ملتهای غیرفارس خود هرگونه مصداقیت و حقیقت برسمیت شناختن ملل غیرفارس و به تبع آن برسمیت شناختن حقوق آنها از مرکزگراها را زیر سئوال می برد. اینگونه دوگانگی خود کذب ادعاهای دموکراسی خواهی و جمهوری خواهی اپوزیسیون را برملا می کند.
همچنین اقدامات موذی مرکزگراها در مقابل هم قرار دادن ملتهای غیرفارس بواسطه دادن وعده های متناقض به برخی از این ملتها و بایکوت کردن برخی دیگر را نباید تصادفی دانست. بر رهبران احزاب ملتهای غیرفارس است که آنچه برای خود می پسندند برای دیگر ملتها نیز بپسندند و بدانند که سرنوشت ملتهای غیرفارس در برابر سیستم مرکزگرایی در ایران سرنوشتی مشترک است. خیال خام خواهد بود اگر ملتی تصور کند که آنها به خودمختاری خواهند رسید در حالی که ملت اقلیم همسایشان وجودش از سوی مرکزگراها برسمیت شناخته نمی شود.