در : صفحه اول » فرهنگی-اجتماعی » هنر مقاومت – قسمت (۲)

هنر مقاومت – قسمت (۲)

شمه ای از جنبش فرهنگی ملت عرب احواز در رویارویی با طرح یکسان سازی فرهنگی

مهدی هاشمی

بخش دوم:

 

فن احوازی

قصیده ای که از سالهای قبل از انقلاب در حافظه جمعی ملت عرب بجای مانده است قصیده مشداخ است. شاعر این قصیده بسان چندین قصیده ملی دیگر، ناشناس باقی ماند. این قصیده به حادثه رویارویی شماری از مبارزان عرب احوازی می پردازد که در پی توافقنامه الجزایر میان عراق وایران برسر پایین دادن به نزاع های فی مابین، مجبور به ترک خاک عراق شدند. این مبارزان در منطقه ای مرزی که در آن کوه مشداخ واقع است با نیروهای مسلح آماده ایران درگیر شده و تقریبا همگی به شهادت رسیدند. ترجمه این قصیده به شرح زیر است:

زنده باد مردمی که زیربار ذلت نرفتند

زنده باد ملتمان که تن به بدبختی نداد وازسرافکندگی شرم داشت

زنده باد شهر با همت مان و زنده باد مشداخی که هیچ سختی آنرا نلرزاند(مشداخ محل به شهادت رسیدن شماری از آزادی خواهان عرب در نبرد با نیروهای مسلح ایران)

ای ملتی که نیم قرن دربرابر سرمای سخت ایستادگی کردی وقبول نکردی که استحاله شوی

چه تابستان هایی که نگذشت وتو دشت هایت پر از سیل است

دشتی هایی که حاضر نشدند بی آب شوند

تو بسان رود خروشانی هستی که کسی را یارای گذر از تو نیست

تو بسان کرخه پرهمت و سیل خانمان برکن آن هستی

تو با خنجر وتفنگ موزر می جنگی تا فرزندانت با داس وبیل زندگی کنند

….

ای ملت من

با تو به جنگ برخاستند وخواستند تا نامت را از یادت ببرند

با توجنگیدند وخواستند تا یادت را از ذهن ها محو کنند

اما تو آن اسب هستی که هرچه راهش طولانی تر می شود سریعتر می رود

شجاعانه فریاد می زنی که نامت “شجاع” است

و کارون پدر وکرخه مادر توست

واحواز خانه توست

ومن فرزند تو هستم

فرزند آن ملت که تمام عمرش سربلند است

زنده باد ملتم که زیربار ذلت نرفت

زنده باد ملتم که تن به بدبختی نداد وازسرافکندگی شرم داشت

اوایل انقلاب:

در اوایل انقلاب سال ۱۳۵۷ شمسی همراه با بالا گرفتن مطالبات ملت عرب احواز وکشتار مردم محمره (خرمشهر) به دست نیروهای دولت مرکزی ایران فعالان فرهنگی درمراکز فرهنگی درمحمره و احواز نقش به سزایی در انتشار ادبیات ملی عرب میان مردم شهرهای مختلف اقلیم احواز داشتند. قصیده ای که از آن دوره بر وجدان جمعی ملت عرب احواز نقش بست قصیده شاعر جوان فقید “نبی نیسی” بود. این قصیده “الاغانی” نام داشت. این جوان ملی گرا در حادثه رانندگی در جاده عبادان – قصبه جان خود را از دست داد. ترجمه این قصیده به شرح زیر است:

ترانه ها ندا دادند که زمین خشک به آب نیاز دارد

و آب تشنه، نیازمند خون است

ما باغیرت عربی مان از راه رسیدیم و خصلت ما آنست که خستگی ناپذیریم

ما اسوه ها را به اعلا رساندیم ….

دهراب را بنگر که چگونه سر به دار داد اما تن به ذلت نداد (دهراب یکی از رهبران جبهه آزادی بخش احواز که در سال ۱۹۶۴ اعدام شد.)

وبشنو ندایش را که:

ای طناب دار به خود ببال

که یاران در این شب مهتابی به بدرقه من آمده اند

جانم وزندگی ام را به کودکان خرابه ها عیدی بده

من از زمانه آموختم که بر لبه شمشیرهای مرگ چوبیه وار برقصم (چوبیه رقص ریتمیک مردانه عربی)

آنگاه که زمین از خون ما سیراب شود ، ازهر قطره آن خون گلی عربی می روید.

دکتر عباس طائی

قصیده دیگری که از آن دوران در خاطره ملت عرب احواز به جای مانده است قصیده “محبوبه” متعلق به دکترعباس الطایی است. وی استاد ادبیات عرب دانشگاه عبادان (آبادان) بود. وی این قصیده را در سال ۱۹۸۲ میلادی سرود. تا مدتها هیچ کس از هویت شاعر این قصیده اطلاعی نداشت که این امر به خوبی فضای اختناق آن دوره را بازمی تاباند. در این قصیده، شاعر احواز را به محبوبه ای زیبا تشبیه می کند که اسب سوارانی آنرا ربوده اند. در این قصیده شاعر به بی تدبیری جامعه می تازد وبا تعبیری رسا به همه می گوید که ملت عرب نه تنها وطن خود را ازدست داد بلکه چیزهای با ارزش دیگری را یکی پس از دیگری از دست داد (ثاری الجرح یولد جرح للما عرف تدبیره). ترجمه نثر گونه بخش هایی از این قصیده به شرح زیر است:

ای محبوب من

دلم چون ابری گرفته است اما نمی بارد

و با هر قدم که برمی دارد، راهش دورتر می شود

از کلمه نمی توانم خسته شدم

شب را به امید فجر بیدار ماندم

اگر لحظه ای از خاطرم دور شوی

ترسم آنست که بدخواهی آسیبی به تو رسانده باشد

ای محبوب من

ترسم آن است که مردم به خواب روند

و نگهبانی باقی نماند

و تنها زوزه گرگان به گوش برسد

……

ترسم آن است که باد خنک بهاران گونه هایت را خشک کند

و نسیم گل هایت را پژمرده سازد

و گسیویت شانه هایت را خسته کند

و ترسم آنست که گرگ ها به تو تعرض کنند

وزمانی از خواب بیدار شویم که تو از دست رفته باشی

از عطر موهای پریشانت سرمست شدیم

وبا نوازش نرم دستانت آرام گرفتیم

و با نام آهنگین تو به خواب رفتیم

اما از میان ما کسی نگهبان باقی نماند

ما کشتی بزرگی هستیم اما صد حیف که این کشتی شکافته شده است

محبوبه ام دلم گرفته و بسان آسمان ابری تیره و تار است

تو را دزدانی سوار بر اسب ربودند

در حالی که من شیون کنان وا اسفا می گفتم

کجایند آن مردان که از شب نمی هراسند

کسی نبود تا تو را از دست ربایندگان نجات دهد

محبوبه از دست رفت

و اشک گونه های شهرمان را زخمی کرد

تمنای محبوبه در دل ماند و تمناهای دیگری بر آن افزوده شد

گویا که هر زخم برای انسان بی تدبیر زخمی دیگر می آفریند

…..

ای قلب، دوایی برای درد خود بیاب

این گونه حیران نمان

به اهل و عشیره ات خبر بده

شاید مرد باغیرتی یافتی که رگ غیرتش بگیرد وبه تو کمک کند

آن که کمر همت ببندد و برای حقش بجنگد به خواسته اش می رسد

…….

محبوبه از دست رفت و اشک خانه ها را غرق کرد

با رفتن محبوبه مرغان عشق خوش آواز مردند

و کشتزارهای سبز خانه جغدان و کلاغان شدند

بلبلان از سرزمینمان رفتند تا در خرابه ها ترانه ی غم بخوانند

گل هایمان عطر خود را از دست دادند

 و دیگر کسی ریحان خوش بو را نمی بوید

…… (متن عربی قصیده برگرفته از وبلاگ سوسیانا)

موسی جرفی

از دیگر شعرای معروف این دوره موسی جرفی است. وی اشعار ملی زیادی در دفاع از هویت عربی ملت عرب احواز و زبان وهویت آنها وخواسته های سیاسی آنها دارد. وی تا به امروز به شعر وشاعری ادامه داده ونقش بسزایی در مقاومت فرهنگی ملت عرب احواز علیه هجمه فرهنگی مرکز به عهده داشته است.

احمد کنعانی

در دوران جنگ ایران و عراق، شعر ملی عرب احوازی تحت تهدید چوبه های دار و تیرباران برای مدتی آرام گرفت. در این دوره صدایی که فضا را به شکلی دوستانه وملایم به نقد کشید و از خنده وخوش مزاجی انسانها برای ابلاغ رساله اش استفاده کرد احمد کنعانی طنزپرداز عرب اهل عبادان (آبادان) بود. زبان فارسی وتاثیر آن بر زبان عربی مردم در مناطق عرب نشین سوژه غالب طنز وی بود. به عنوان مثال او در یکی از طنزهایش ایستگاه را (عیزگاه) می خواند. وی در طنزهایش که به واسطه نوارهای ضبط صوت در میان مردم متنشر شد ماجرای انسانی روستایی از ساکنان هور را بازگو می کند که به احواز آمده است وهیچ فارسی نمی داند. این روستایی عرب معمولا برداشتی نادرست از معنای کلمات فارسی که میشنود دارد و در گفتگویش با مخاطب فارس سعی می کند تا به عربی این برداشت نادرست را حتی به گوینده آن کلمات نیز بقبولاند. این رویکرد حکایت از آن دارد که زبان عربی نزد این روستایی عرب، اصل است ودیگران باید به زبان او سخن بگویند. همچنین وی وضعیت نوین شهرها و دیگر مسائل اجتماعی جامعه را به شیوه ای طنزگونه به باد انتقاد گرفته است.

همچنین در این دوره باید به نقش اشخاصی اشاره کرد که تمام امکانات شخصی خود را جهت پخش محصولات فرهنگی وهنری هنرمندان عرب به کاربردند. ناصر شمیلی در کوی لشکرآباد، عبدالزهرا البغدادی در کوی آسیا آباد و سعدون بلام زاده با تکیه به امکانات محدود خود به واسطه نوارهای ضبط صوت ترانه ها وآهنگ های خوانندگان عرب و همچنین طنز احمد کنعانی و دیگر محصولات فرهنگی را به شکل غیرمجاز در سطح جامعه منتشر می کردند. این هنردوستان بارها توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده ومورد بدررفتاری قرار گرفتند.

در دوران جنگ به نقش رادیو صدای احواز که از کشور عراق پخش می شود باید اشاره کرد. در این رادیو اشخاصی چون ضیا الدین خاقانی، عوده نیسی، سلسبیل فیصلی ، فواد فیصلی و…. فعالیت می کردند. برخی شعرای عرب احوازی از طریق این رادیو به واسطه اشعارشان با ملت عرب ارتباط برقرار می کردند. از جمله این شعرا می توان جمعه شرهانی و دیگران را نام برد که اشعار ملی می سرودند.

دوران پس از جنگ:

در دهه نود میلادی وپس از انتهای جنگ ایران – عراق در سال ۱۹۸۸، همزمان با اجرا شدن چندین طرح توسعه نیشکر و مصادره وسیع زمین های کشاورزان عرب وآواره شدن آنها به حاشیه شهرها نوعی واکنش مردمی به این سیاست های دولت مرکزی در هنر مردمی نمود پیدا کرد. در این دوره شعر ملی عربی با قدرت وارد صحنه شد و پرده از سیاست های غیرانسانی دولت مرکزی برداشت.

از شعرای معروف این دوره می توان به ابوامجد الحیدری اشاره کرد. شماری از سروده های وی توسط خوانندگان ملی نظیر عباس اسحاقی وعارف الاحوازی خوانده شدند. از معروفترین آنها سروده “الله اکبر یا عرب” و”یردونی ابیعن داری”(از من می خواهند تا خانه ام را بفروشم!) است که توسط عباس اسحاقی به ترانه هایی ماندگار تبدیل شدند. در این ترانه ها شاعر به نفوذ غریبه ها تا اعماق خانه عربها  وتلاش دولت مرکزی برای کوچ دادن عربها اشاره می کند و از عربهای احواز می خواهد تا دربرابر آن ایستادگی کنند.

 از شاعرانی این دوره می توان به ناصر حیدری اشاره کرد که مجموعه شعری “کارونیات” را منتشر کرد. وی در این مجموعه به صراحت به رثای شهید جاموسی پرداخت. جاموسی یکی از مبارزان عرب احوازی بود که در راه دفاع از احواز جان خود را ازدست داده بود. ناصر حیدری اشعاری ملی زیادی دارد که آنها را در اختیار خوانندگانی همچون عباس اسحاقی وعارف احوازی داده وترانه هایی ملی که در دوره پس از انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ به شدت ثایر گذار بودند آفرید. در این زمینه می توان به آهنگ “حمر الچفافی” و “هوس وشیل العلم” و”النا وطن” اشاره کرد که از سروده های ناصر حیدری هستند وتوسط عباس اسحاقی خوانده شدند. همچنین سروده های “لبیک یا احواز یا کارون” و “دیره هلی” نوشته ناصر حیدری هستند که توسط عارف صیاحی الاحوازی خوانده شدند.

حسن عاشور

شاعر دیگر این دوره حسن عاشور متولد سال ۱۹۶۸ میلادی واهل فلاحیه شهرشعر وشعاری است. وی به محمره نقل مکان کرد ودرآنجا با شعرای این شهر همراه شد واز آنها بسیار آموخت. وی در ابتدا مجذوب شاعر چپ گرای عراقی مظفر النواب شد. به همین دلیل اشعار وی روح نقد به خود گرفت وبسان مظفر النواب واقعیت های جامعه را به نقد کشید. حسن عاشور که فردی اهل مطالعه بود وشعر را به زبان های مختلف می خواند پس از مدتی شیوه خاص خود درسراییدن شعر را کسب کرد وتوانست دردهای جامعه خود با تصاویر زیبای شعارانه اش به رشته تحریر درآورد. تصاویری همچون نهرهای خشک شده، انسان های متنظر باران وچشم به راه آینده بودن انسان ها همگی نمونه هایی هستند از تلاش شاعر برای تصویر کشیدن وضعیت سختی است که ملت عرب احواز درآن گرفتار شده است وامید رهایی از آنرا دارد. وی قصاید متعددی درنقد وضعیت موجود دارد. قصیده “صب یا مطر” (بزن باران) یکی از این قصاید است. حسن عاشور در قصیده “الشمال والجنوب” با زبانی شاعرانه ولطیف به کسانی که از او می خواهند وطنش (جنوب) را رها کرده وبه شمال مهاجرت کند، دوستانه شرح می دهد که بسان یک درخت که نمی تواند در هرخاکی بار بیاید او نیز وابسته به خاک وطن است و عشق او به وطن بسان نوری است که هرچه تاریکی زیاد شود درخشش بیشتر می شود. وی قصاید متعددی دارد که مفاهیم وطنی وملی را با مفاهیمی نوین بازگو می کند وتصاویر شاعرانه زیبا را در خدمت این مفاهیم مسخر کرده است.

ترجمه نثرگونه قصیده “صب یا مطر” به شرح زیر است:

بزن باران…بزن باران

ببار وزخم های نهر را التیام بخش

از بارش تو در ذهن کشاورزان چه آرزوهایی که نقش نمی بندد

بزن باران که نغمه تو موسیقی نرم است

بزن باران و دخترکی که درکنار سنگ به خواب فرورفته است را بیدار کن

ببار تا لحظات عشق شاعرانه وقشنگ شوند

ببار تا قدم های آن مرد که از بیشه گذشته آمده است گلی شود

و کمی به او تخیل وآروز ببخش

 بزن باران و زلف دخترکی که در کنار نهر بازی می کند را خیس کن

باران کمی دلسوز باش

حال و روز درختان دل را می شکند

برگرد! ای مسافری که زمین عاشق توست و می خواهد که محبوبش پس از سفری طولانی او را ببوسد

بزن باران

تو خود می دانی که آن سال با باریدنت از بوی گل خوشبویت چه شاعرانی که سرمست نشدند

بزن بارا بزن باران

چندین قصیده حسن عاشور با صدای شاعرانه شاعر جوان احوازی محمد الامیری ضبط وبرروی شبکه اینترنت قرار داده شده است. ترکیب عالی موسیقی و تصاویر شاعرانه شعر حسن عاشور تابلویی باورنکردنی را در برابر شنونده قرار می دهد.

محمد عامر زویدات یکی دیگر از شعرای این دوره است که نقش به سزایی در به هیجان آوردن احساسات ملی جوانان عرب در دوره اصلاحات داشت. وی اشعار سیاسی زیادی درباره شهدای عرب احواز واعدامی ها و مبارزان تاریخی سروده است.

از دیگر شعرای ملی گرای این دوره علی طرفی است. وی اشعار ملی تاثیر گذاری سروده است که توسط خوانندگان ملی نظیر عباس اسحاقی، عارف الاحوازی وغالب الاصیل خوانده شده اند. وی در رثای شهید غربت محمد شریف نواصری یکی از زیباترین اشعارش را سرود.

از جمله شعرای ملی عرب احوازی در این دوره می توان به علی عاید البدوی، مسعود الضبی، ناصر زرگانی، ابوسمیر ناصری، شهید ستار صیاحی، فاطمه التمیمی، حسن الزهیری، جمعه ابو الاحواز، خالد خنفری وحبیب مزرعه و….. اشاره کرد. این شعرا به همراه دهها شاعر ملی دیگر مناسبت های مردمی نظیر اعیاد وعروسی های ومیلادها ومراسم تعزیه وفاتحه خوانی را به مناسبت هایی جهت انتشار روح ملی و وطن دوستانه تبدیل کرده اند.

در دوره اصلاحات گشایش نسبی درفضای سیاسی وفرهنگی واجتماعی در اقلیم احواز تا اندازه ای بوجود آمد. چندین موسسه فرهنگی واجتماعی در سطح شهرهای اقلیم احواز تاسیس شد. در مدت فعالیت چهار الی پنج ساله این موسسات فرهنگی، هنرهای گروهی وفردی تا اندازه ای در سطح جامعه بروز کرد. در دوره اصلاحات در حدود ۲۵ موسسه فرهنگی عربی در شهرهای مختلف احواز تاسیس شد. از جمله این موسسات می توان به موسسات شروق، احرار و الحورا اشاره کرد. این موسسات فرهنگی توانستند با خریداری شماری از کتابهای عربی و تاسیس کتابخانه های کوچک و نیز تاسیس گروههای سرود (اناشید) و نمایشگاههای سنت ومیراث فرهنگی عربی در چندین شهر و در تهران نقش به سزایی در مطرح ساختن هویت عربی در احواز داشته اند.

موسسه های الاحرار وشروق توانستند با تاسیس گروههای سرود مختلط دخترانه پسرانه قدمی مهمی در به صحنه کشیدن زن عرب احوازی داشته باشند.

خیزش فرهنگی درپی انتفاضه آوریل ۲۰۰۵

سروده ها و ترانه های ملی

انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ درپایان دوره حکومت اصلاح طلبان رخ داد. وقوع انتفاضه وسرکوب شدید آزادی خواهان عرب و ریخته شدن خون دهها بی پناه عرب در خیابان های احواز به واسطه گلوله های نیروهای امنیتی، تاثیر شدیدی برفعالان فرهنگی وهنری وطن خواه داشت. اکثریت این فعالان وهنرمندان جوانانی بودند که تصمیم برشکستن سکوت وگذر از مرزهای ترس در رویارویی باسرکوبگران گرفته بودند.

بزرگ مرد حامی انتفاضه عباس اسحاقی جوانی از اهلی کوت عبدالله است. در اوج روزهای اختناق وسرکوب عباس به واسطه ترانه های انقلابی اش علیه جنایتگران حاکم به اعتراض پرداخت. وی با خواندن ترانه “الله اکبریا عرب” از جوانان عرب خواست تا از پای ننشینند وبه نژادپرستان اشغالگر اجازه ندهند تا انتفاضه ملت عرب را سرکوب کنند. این ترانه به این شکل آغاز می شود:

الله اکبر ای عرب ها

غریبه ها واشغالگران تا عمق خانه هایمان نفوذ کرده اند

دشمنان عزت ما را لگ مال کرده اند وما را به چالش کشیده اند

آه ای مردم بلند همت، آه وهزار آه

دختر آزاده عرب در دست اجنبی اسیر است وما را ندا می زند.

…..

عباس اسحاقی دهها ترانه ملی خوانده است. تمامی ترانه های وی حاوی مضامینی ملی در حمایت هویت عربی ملت عرب احواز و هویت عربی اقلیم احواز است. از جمله وی ترانه ای با عنوان “یردونی ابیعن داری” (از من می خواهند تا خانه ام را بفروشم) درباره عزم نظام اشغالگر حاکم برای کوچ اجباری عربها و تغییر ترکیب جمعیتی اقلیم احواز خوانده است. ترانه ای نیز درباره گسترش اعتیاد میان جوانان بیکار عرب دارد. وی در سال های گذشته سروده های ملی متعددی را خوانندگی کرده وترانه های وی به واسطه سی دی وبه شکلی غیرمجاز در میان ملت عرب احواز توزیع می شود. از جمله این ترانه ها می توان به نام های زیر اشاره کرد:

حمر الچفافی، هوس واشیل العلم، النا وطن، الله اکبر یاعرب، یردونی ابیعن داری، شد حیلک یاابن الاحواز، انا ابحبک سجین، یتیم الطاح بالشارع ولد من، روحی خلصت یا هلی، یا قلبی مایحبونک، یمته ترجع، حیاک یا شعبنا الباسل و….

عباس اسحاقی که اکنون در کوت عبدالله احواز زندگی می کند در مخالفت با دولت مرکزی ایران مرزهای ترس را زیرپا گذاشته و بااین کار سبب شد تا شمار زیادی از هنرمندان عرب احوازی بسان وی به شکل علنی به فعالیت علیه نظام بپردازند. به تاسی از عباس اسحاقی خوانندگانی نظیر غالب الاصیل، جمیل العبودی، علی کارونی وغیره وغیره ترانه هایی ملی در حمایت از جنبش مسالمت جوی ملت عرب احواز خوانند وسیاست های آپارتاید مآبانه دولت مرکزی را به انتقاد کشیدند.

عباس اسحاقی به همراه دیگر خوانندگان ملی احوازی نظیر غالب الاصیل بارها توسط اطلاعات بازداشت شده ومورد شکنجه قرار گرفتند. این مبارزان عرصه فرهنگ وهنر به هیچ وجه حاضر نشده اند تا از احواز خارج شوند و تاکنون دربرابر فشارهای نظام ایرانی مقاومت کرده اند.

از دیگر خوانندگان ملی در این دوره می توان به غالب الاصیل، ضاحی الاحوازی، ابوولید نیسی، خالد ابو ولید وجمیل عبودی وغیره وغیره اشاره کرد.

این هنرمندان مبارز که نظام هیچ فضایی برای فعالیت آنان باقی نگذاشته است، از هر مناسبت مردمی نظیر مراسم عروسی ها وفاتحه خوانی استفاده می کنند تا سروده های ملی خود را به گوش جوانان عرب برسانند. علاوه بر این، در سالهای اخیر وبه منظور مقابله با هجمه فرهنگی مرکز علیه هویت عرب احوازی وایستادگی در برابر موج فارسی سازی منطقه، جوانان عرب همراه با خوانندگان ملی بسان عباس اسحاقی ودیگران به دشت وبیابانهای احواز رهسپار می شوند ودرآنجا مراسم هنری خود را بدون حضور سرکوبگران جمهوری اسلامی به پا می دارند. اخیرا نظام نژادگرای جمهوری اسلامی ایران این اقدامات را نیز تحمل نکرده ودر یک اقدام کم نظیر به یکی از جشن های جوانان عرب در دشتی در اطراف شهر حمیدیه یورش برده وبیش از دویست جوان ونوجوان عرب را بازداشت کرد.

مراسم تشییع پیکر شهدای عرب

از دیگر نتایج مثبت انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ در عرصه فرهنگ وهنر رواج شعر ملی بی لفافه در سطح جامعه است. دهها جوان شاعر احوازی ابواب مختلف شعر عرب احوازی را وسیله ای قرار دادند برای حمایت از انتفاضه ملت عرب ودفاع از خواسته های برحق این ملت. شاعران جوان عرب مراسم عروسی ها را به یزله گاه هایی برای اشعار ملی خود مبدل ساخته اند. همچنین مراسم فاتح خوانی ها نیز عرصه مطرح شدن خواسته های ملی ودرد واندوه های ناشی از سیاست های غیرانسانی دولت مرکزی شده است.

نکته جالب این است که باوجود اینکه جمهوری اسلامی مزدوران خود را در سطح گسترده ای میان مردم عرب جازده است اما تهدیدات مستقیم وغیرمستقیم این مزدوران کارگر نیفتاده است وجوانان پرشور عرب احوازی از نشر روح ملی احوازی برجای ننشته اند.

در همین راستا تشییع پیکر فعالان سیاسی ومدنی احوازی که به شیوه ای توسط نظام به قتل رسیده اند به مناسبت هایی فراموش نشدنی تبدیل شده است. در این زمینه می توان به تجمع صدها جوان عرب احواز در مراسم عزای بزرگ مرد انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ محمد نواصری که در هلند به شکل مشکوکی جان خود را از دست داد، اشاره کرد. در مراسم فاتح خوانی این شهید جوانان عرب شعرهایی بیاد ماندنی در رثای این شهید وطن سردادند.

از جمله این اشعار می توان بیت های زیر را ذکر کرد که سروده علی طرفی هستند:

هزاران بار برسر قافیه ها گل نهادم

و هزاران بار جامه بیت القصید را دریدم

ودر عزای جوانانی که برای ملتشان شهید شده اند، نشستم!

   ای زمین به استقبال جوانی بیا که

قبول نکرد تا ملتش مورد اهانت قرار بگیرد یا وطنش به فروش رسد

 پس از آغاز اعدام های فله ای جوانان عرب در سالهای پس از ۲۰۰۵، جوانان عرب احواز به شهرهای مختلف احواز سفر می کردند ودربرابر خانه های شهیدان عربی که به دست نژادپرستان مرکزگرای حاکم اعدام شده اند، به شعرخوانی می پرداختند. مضمون این اشعار سرشار ازافتخار به کرده ها وافعال شهیدان عرب وتاکید برادامه راه آنها تا آزادی کامل سرزمین الاحواز از اشغال نژادپرستان باستان گرا است.

ستار صیاحی شاعر ملی عرب احوازی است که در سال ۲۰۱۲ به دست رژیم جمهوری اسلامی به واسطه سم ترور شد. در تشییع پیکر ستار بیش از چند هزار نفر شرکت کردند و با شعر وادب عربی فداکاری های ستار را برشمرده و برادامه راه وی تاکید کرده وبا وی عهد بستند تا احواز در بند را آزاد کنند. یکی از شاعران حاضر در تشییع شعر حماسی “وطنی الاحواز العربی” را برای صدها نفر قرائت کردند وجوانان عرب با یزله های پرشورشان هیجانی وصف ناپذیر را در دفاع ازعرب بودن احواز خلق کردند.

شعر ملی و یزله عربی

از قدیم گفته اند که شعر دیوان عرب است. این امری به خوبی دلیل وجود دهها شاعر ملی عرب احوازی را روشن می سازد. دهها شاعر جوان سرشناس وناشناس قصاید بی شماری را در حمایت انتفاضه ودستاوردهای معنوی آن ابداع کردند. این شاعران جوان از هرفرصت اجتماعی استفاده کرده ودر خوشی ها ودرحزن واندوه ها به خواندن قصاید وابیات خود مبادرت ورزید وروح ملی عربی احوازی درمیان جوانان عرب گسترانده اند.

علاوه بر شعرای ملی که در دوره پس از جنگ تا به امروز فعالیت دارند، شعرای جوان دیگری نیز وارد عرصه شده واشعار ملی بی شمار دیگری سرودند.

رمضان ناصری یکی شعرای جوان ملی عرب احوازی است. وی درباره غارت دارایی های ملت عرب احواز توسط دولت مرکزی چنین می گوید:

از من می پرسند که دشمن از ما چه ربوده است

درپاسخ هرآنچه دشمن ربوده است را یکی یکی بر می شمارم

قصد آن دارم که آتش به جانم زنم

و دارایی ها وثروتهایمان را در آغوش کشم وباخود بسوزانم

وی همچنین در زمینه عشقش به احواز چنین می سراید:

با خدا سوگند که به هیچ وجه فراموشش نمی کنم

وباصدای بلند فریاد می زنم

جانم فدای مردم خوبم و جانم فدای احواز عربی که روحم با آن آمیخته شده است، باد

همچنین می گوید:

روح من در دشت های تو بسان گلی می ماند و وجودم در خاکت ریشه دوانده است

دشمنان به میگویند که به زور تورا رها کنم وترکت کنم

من باتوزنده هستم وتو رافراموش نمی کنم.

گمان می کنم که خداوند رحمان گل وجودم را از خاک تو گرفته ومرا آفریده.

از دیگر شعرای جوان این دوره می توان به شهید ستار صیاحی اشاره کرد. این شاعر جوان مفاهیم ملی را باصراحت هرچه تمامتر در مناسبت های مختلف مطرح می ساخت. وی چندین بار توسط اطلاعات بازداشت شد وتحت شکنجه قرار گرفت. باوجود تهدیدات اطلاعات وی به فعالیت ادبی خود ادامه داد. ستار صیاحی سال ۲۰۱۲ به شکل مشکوکی جان خود را از دست داد. فعالان عرب احوازی معتقد هستند که ستار در دوره بازداشت توسط اطلاعات مسموم شده است وپس از خروج از زندان و در نتیجه تاثیر سم جان خود را ازدست داده است. از جمله اشعار این شهید شعر زیر است:

ارزشها باجانم آمیخته شده ودرخونم جاری هستند

اگر ذکر احواز به میان آید احساس می کنم که دردهایم شفا یافته است

از عشق احواز به هیچ وجه دست برنمی دارم

و از مرگی که درآن سربلندی هست ترسی ندارم.

 

بررسی کلی:

بررسی جنبش فرهنگی ملت عرب احواز درمراحل مختلف توسعه سیاسی واجتماعی در طول نود سال گذشته، نشان می دهد که هنرمندان وشعرا و ادبا واهل موسیقی وخوانندگان هرکدام درچارچوب اجتماعی شهری یا روستایی، قبیله ای یا ملی دربرابر هجمه فرهنگی دولت مرکزی ایران علیه هویت وفرهنگ ودارایی های این ملت مقاومت کرده اند. صدها شاعر وادیب وهنرمند عرب بینوا وبه حاشیه رانده شده از سوی سیستم حاکم، با تکیه به عشق به وطن و امکانات محدود فردی ومردمی وبواسطه آلات موسیقی دست سازی که ارزشی مادی چندانی ندارند به مقابله با رژیمی هایی رفتند که درعبادان صداوسیما وچندین رادیو به زبان فارسی تاسیس کردند تا هویت عربی را از ریشه برکنند. راز ایستادگی این هنرمندان فقیر وبی بضاعت دربرابر دستگاه تبلیغاتی عظیم مرکز وتوفیق آنها در این رویارویی، به ایمان هنرمندان عرب احوازی به هویت وفرهنگ خودی بازمی گردد. همچنین از دیگر عوامل موفقیت هنرمندان بی نوای عرب می توان به روح انسانی نهفته درهنر آنها جستجو کرد درحالی دستگاه تبلیغاتی مرکز مبتنی بر ایده هایی غیرانسانی ونژادپرستانه است واز رسانه های این دستگاه تبلیغاتی چیزی جز اهانت وتحقیر عرب پخش نمی شود. ایستادگی بی نظیر ملت عرب دربرابر طرح یکسان سازی فرهنگی مرکز علیه حاشیه به عامل مهم دیگری نیز بسته است. این عامل، پیشرفت وهمراهی هنرمندان عرب باتغییرات حاصله در دوره های مختلف ودگرگونی مضامین وافکاری است که اشعار آنها با خود به همراه داشته است. هنرمندان عرب مرحله قبیله ای را پشت سرنهادند وبه تآسی از عرصه سیاست وارد مرحله ملی شدند و با بالاگرفتن مطالبات ملت عرب در انتفاضه ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ این هنرمندان نقشی به سزا ادا کردند. ورود شعر نوی عربی در عرصه شعر عربی احوازی به واسطه شاعرانی نظیر حسن عاشور، بروز کارهای هنری مشترک دختران وپسران و غیره وغیره نویدبخش استمرار پیشرفت وتوسعه شعروادب وهنرعرب احوازی دارد و حکایت از همراهی هنرمندان عرب وآمادگی آنها برای ادای نقش در مراحلی آتی است که محتمل است طی آن حمله به هویت ملت عرب احواز ادامه یابد.

پایان مقاله.

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى