رژیم جمهوری اسلامی ایران با دادن وعده های فراوان به تمامی مردم در ایران و از جمله دادن وعده خودمختاری به مردم عرب احواز بواسطه مرجع تقلید پذیرفته احوازیها آیت الله شبیرخاقانی، برسرکار آمد. یک سال کافی بود تا رژیم جمهوری اسلامی نشان دهد که در عمل پیابند به هیچ وعده و قراردادی نیست.
سرکوب مطالبات مردم عرب در اوایل انقلاب ۱۹۷۹
درپی مطالبه حقوق اولیه ملی از سوی ملتها، رژیم جمهوری اسلامی دست به کشتار ملتها زد. ابتدا کار خود را با کشتار ملت عرب در شهرهای محمره و عبادان وفلاحیه شروع کرد. طی این کشتار که به کشتار چهارشنبه سیاه محمره معروف شد بیش از پانصد تن از مردم عرب در حمله نیروهای دریایی جمهوری اسلامی به رهبری ژنرال مدنی کشته شدند. پیکرهای قربانیان به رودخانه کارون انداخته شد و یا به آتش کشیده شد. کشتار مردم عرب در شهرهای محمره و عبادان و فلاحیه بمدت بیش از یک هفته ادامه یافت و براساس پژوهشی که پادماز منتشر کرد شمار عدیدی از مسئولان رده بالای جمهوری اسلامی در این کشتار حضور داشتند و دستی در ریختن خون ملت عرب احواز دارند.
جنگ افروزی جمهوری اسلامی وجنگ زدگی احوازیها
درپی تهدید به صدور انقلاب خمینی به عراق از سوی رژیم جمهوری اسلامی، جنگ خانمان سوز هشت ساله سرار اقلیم احواز را فرا گرفت و این اقلیم را در آتش سوزاند. درنتیجه این جنگ چندین شهر احواز با خاک یکسان شد و دهها هزار احوازیها آواره شده و برای همیشه شهرهای خود را ترک کردند.
در اثر جنگ هزاران احوازی جان خود را از دست داده و یا زخمی و مفقود الاثر شده اند. همچنین جنگ تغییراتی بزرگی در ساختار اجتماعی و ترکیب دموگرافیک جامعه عرب احوازی ایجاد کرد. دهها روستای عرب در نوار مرکزی خالی از سکنه شده و بدلیل امتناع دولت ایران از پاکسازی مین ها، برای همیشه متروکه مانده و زمینهای این روستاها از سوی دولت مصادره شد. تخریب شهرهای مرزی و روستاها و تصمیم دولت مرکزی برعدم ازسرگیری فعالیت مراکز تجاری و صنعتی عمده نظیر بندر محمره و پالایشگاه عبادان، سبب شد تا دهها هزار آواره جنگی عرب نتوانند به زادگاهشان برگردند و بدین ترتیب تغییرات جمعیتی وسیعی در احواز صورت گرفت.
جنگ استراتژیک آب، حربه دولت مرکزی علیه اقلیم احواز
چهار سال از جنگ نگذشته بود که جمهوری اسلامی ایران جنگ استراتژیک زیست محیطی را علیه اقلیم احواز آغاز کرد. این رژیم سیاست تاسیس مرز آبی بواسطه ساخت دهها سد در اقالیم مشرف بر اقلیم احواز و قرار دادن احواز در پشت این مرز آبی را آغاز کرد. همزمان با پایان جنگ شماری از این سدها بهره برداری شده و شمار عدید دیگری کار ساخت آنها آغاز شد. تونلهای انتقال آب رودخانه های احواز، که از دوره پهلوی آغاز شده بود، از سرگرفته شده و غارت آبهای اقلیم احواز با سرعت تمام ادامه یافت.
در مجموع سیاستهای امنیتی جمهوری اسلامی در زمینه آب سبب شد تا ۱۳ رودخانه جاری در غرب زاگرس بواسطه انحراف مسیر یا سد سازی و تونل سازی خشک شده و شرق عراق و اقلیم احواز که در پایان دست این رودخانه ها قرار دارند خشک شوند. این امر باعث خشکی شبه کامل تالاب العظیم و تالاب فلاحیه و نیمه خشک شدن دو تالاب مرکزی و جنوبی عراق شده است. در نتیجه این سیاستهای امنیتی آب ورودی به اقلیم احواز براساس آمارهای رسمی سازمان آب و برق ایران، بیش از ۸۰ درصد کاهش یافته و در سایه عدم وجود سیستم فاضلابی مناسب و ورود فاضلابها به بستر رودخانه ها، رودخانه کارون به بزرگترین فاضلاب باز جهان تبدیل شدند. درپی خشکی شدید تالابهای اقلیم احواز و تبدیل آنها به مراکز خیزش طوفانهای شن، احواز بمدت چندین سال است که آلوده ترین شهر جهاناست.
آلودگی شدید آب و خاک و هوای احواز فاجعه انسانی بزرگی را در احواز رقم زده است و طی ۱۵ سال اخیر میزان ابتلا به انواع بیماری های سرطان و قلبی و رئوی افزایش فاحشی داشته است. براساس پژوهشی که پادماز انجام داده است انواع مختلف سرطان از دو الی هشت برابر افزایش یافته است. براساس آمارهای رسمی دولت ایران، میزان مرگ و میر احوازیها نیز در حدود ۳۰ درصد افزایش یافته است و سالانه در حدود ۵ هزار احوازی بیش از حد طبیعی و نرمال جان می بازند.
طرحهای امنیتی نیشکر برای تغییر بافت جمعیتی احواز
پس از پایان جنگ نیز در اوج اختناق سیاسی در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، دولت ایران کار تاسیس هشت طرح بزرگ و امنیتی نیشکر را در اقلیم احواز آغاز کرد. تمامی پژوهشهای کشاورزی دانشگاهی و علمی از غیر مناسب بودن زمین اقلیم احواز جهت کشت نیشکر بدلیل شوری شدید خاک، حکایت داشت. با این وجود دولت ایران این طرحهای امنیتی را طرح ملی -امنیتی دانسته که نیازی به توجیه فنی و یا اقتصادی ندانسته و آنرا به اجرا گذاشت. این طرحهای غول پیکر نیشکر بواسطه آلودگی وسیعبستر رودخانه ها و تالابها به زهابهای این طرح و مصرف آب فراوان و آلودگی هوا ناشی از سوزندان نیشکر و آلوده ساختن تالابها و سفره های زیرزمینی آب، نقش بزرگی در برهم زدن چرخه محیط زیست و براه افتادن فاجعه زیست محیطی در اقلیم احواز دارند.
در طی تاسیس طرحهای نیشکر بیش از نود روستای عرب نشین یا بشکل کامل تخریب شد و زمینهای مسکونی و کشاورزی روستائیان عرب مصادره شد و یا با مصادره زمینهای کشاورزی روستاها خالی از سکنه شدند. در نتیجه این امر میزان حاشیه نشینی پس از سال ۱۹۹۵ بشدت افزایش یافته و در حدود سال ۲۰۰۵ در حدود نیم میلیون عرب در بیست کوی حاشیه نشین شهر احواز بودند و در فقر مطلق بسر می بردند. دیگر طرحهای امنیتی سپاه و بنیاد جانبازان زمینهای وسیعی را در منطقه جفیر و مناطق مرزی مصادره کردند. طرحهای پرورش آبزیان وابسته به سپاه نیز هزاران هکتار را ازمینهای روستائیان عرب مصادره کردند. در مجموع در دوران جمهوری اسلامی بخش وسیعی از زمینهای کشاورزان عرب مصادره شد و شاید آخرین طرح را بتوان طرح پانصد هزار هکتاری رهبری دانست که نقشی مشابه دیگر طرحهای امنیتی ایفا می کند.
تخریب روستاهای عرب نشین
روستاهای عرب نیز با محرومیت کامل از آبرسانی روبرو بوده اند. براساس آمارهای رسمی جمهوری اسلامی حکایت از عدم وجود شبکه آبرسانی به هزار ویکصد روستای احواز دارد. نبود آب لوله کشی، آلودگی شدید اندک آب موجود در بستر رودخانه ها، محاصره شدن این روستاها بواسطه طرحهای امنیتی نیشکر و سختی راههای ارتباطی با شهرها و عدم وجود پلهای مناسب بر روی رودخانه های دربرگیرنده این روستاها، ممنوعیت کشت در تابستانها طی سالیان اخیر به دلیل خشک شدن رودخانه ها، بواسطه انتقال آب آنها به نقاط مرکزی ایران و سدسازی، همگی سبب گسترش بیابانها و خالی از سکنه شدنروستاها ومهاجرت روستائیان به مناطق حاشیه نشین شهرها شده است.
حاشیه نشینی بیش از یک میلیون عرب احوازی
مصادره بیش از ۲۵۰ هزار هکتار زمین کشاورزان عرب توسط طرحهای نیشکر، هزاران هکتار دیگر توسط منطقه آزاد تجاری اروند، طرح پرورش آبزیان سپاه، طرحهای بنیاد جانبازان و رزمندگان سبب شده تا در هفتاد و هشتاد شمسی حاشیه نشینی در اطراف شهر احواز بشکل چشمگیری افزایش یابد. بحران زیست محیطی ناشی از کاهش آبهای ورودی به اقلیم احواز سبب شد تا تالاب بزرگ العظیم بشکل کامل خشک شود و دهها روستای اطراف آن خالی از سکنه شوند. همچنین خشک شدن رودخانه های احواز در اثر سیاستهای آبی دولت ایران، سبب بیان زدگی روستاها و خالی از سکنه شدن آنها و افزایش حاشیه نشینی شده است.
همچنین تبیعض اعمال شده از زمان شاه و استمرار آن در دوره جمهوری اسلامی سبب شده تا بسان شهر عبادان، شهر ماهشهر جدید در کنار شهر معشور قدیم ساخته شود و معشور قدیم که موطن اصلی بومیان عرب است مهد فقر و بیکاری و حاشیه نشینی شود. در شهر احواز نیز محله هایی نظیر لشکرآباد و حصیرآباد وآخر آسفالت در حالی که فاصله چندانی تا مرکز شهر ندارند اما تبعیض سیستماتیک اعمال شده از سوی دولت ایران و محرومیت کامل مردم عرب ساکن شهرها از فرصتهای شغلی و اعطای این فرصتها به مهاجران غیرعرب، سبب شده است تا مناطق تاریخی عرب نشین در وضع حاشیه نشینی روزگار سرکنند. بر اساس آمارهای رسمی دولت ایران بیش از یک میلیون عرب احوازی حاشیه نشین شهرهایی نظیر احواز و عبادان و معشور و سوس و دیگر شهرها هستند.
جنگ دموگرافیک دولت علیه احواز
در راستایاین سیاست که از دوره پهلوی ادامه یافته است، دولت ایران همواره سعی داشته است بواسطه تبعیض سیستماتیکفرصتهای شغلی فراوان ایجاد شده در شهرهای مختلف اقلیم احواز را به مهاجران غیرعرب واگذار کند. طی دهه اخیر دولت ایران جمعیت بزرگی از اقلیم همسایه احواز را با اعطای فرصتهای شغلی به آنها وارد اقلیم احواز کرده است. در همین راستا دولت همواره سعی داشته تا تمرکز جمعیتی مردم عرب را بواسطه سیاستهای نظیر تعریض خیابانها و ساخت بزرگراهها و پلها و ایجاد بازارهای مزدحم در دل محله های مسکونی، این محله های عرب نشین را را از هم پاشانده و بدین ترتیب ساختار اجتماعی شهرها را دستخوش تغییر سازد.
انتشار نامه موسوم به نامه ابطحی رئیس دفتر ریاست جمهوری در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، متضمن برنامه ای برای کوچ اجباری و آرام بیش از دوسوم ملت عرب احواز، سبب شد تا انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ رخ دهد. انتفاضه ای که هرگز آرام ننشست و نقش بزرگی در شکل گیری جنبش مدنی ملت عرب احواز در بیش از یک دهه اخیر داشته است.
عرب ستیزی و نژادپرستی آریایی
جمهوری اسلامی پس افول گفتمان مذهبی وفرقه گرانه اش، طی یک دهه اخیر اقدام به تقویت گفتمان دگرستیزانه و نژادپرستانه داشته است. نوک پیکان این گفتمان همواره ملت عرب احواز بوده است. اینان به هر بهانه ای اقدام به اهانت علیه ملت عرب کرده اند. اهانت دولت ایران به ملت عرب البته سابقه طولانی دارد و در میانه دهه شصت شمسی دولت ایران با کولی خواندن ملت عرب احوازی در اوج خفقان جنگ با انتفاضه کرامت اول ملت عرب روبرو شد.
در ماه مارس گذشته نیز دولت ایران با انکار وجود تاریخی ملت عرب در اقلیم احواز و جا زدن هویت اقلیم همسایه بعنوان هویت اقلیم احواز، خود را در مقابل انتفاضه کرامت دوم ملت عرب احواز یافت.
عرب ستیزی و نژادپرستی وسیله ای است که دولت ایران بمنظور تضعیف هویتهای ملل غیرفارس و ذوب ساختن این هویت ها در هویت ساختگی ایرانی است. این آفت ضد انسانی بواسطه انتشار از سوی کتب درسی و آموزشی در مدارس و از سوی رسانه ها تا آنجا در سطح جامعه منتشر شده است که اندک روشنفکر و تعلیم یافته ایرانی می توان دید که دیدگاه ضد عرب و یا دگرستیز نداشته باشد.
محرومیت از حقوق اولیه انسانی
ملت عرب احواز بسان دوره پهلوی از تمامی حقوق اولیه اش که در بیانه های جهانی حقوق بشر تضمین شده است، بشکل کامل محروم بوده است. حق آزادی داشتن عقیده سیاسی و مذهبی، حق داشتن هویت اباواجدادی و تمتع به فرهنگ و سنن و آداب، حق آموزش به زبان عربی، حق داشتن نشریات به زبان عربی، حق تعیین نام عربی برای فرزندان خود، حق استفاده از نامهای عرب و تاریخی شهرهایش، حق مشارکت سیاسی و تصمیم گیری برای شهر و روستای خود و حق بهره وری از ثروتهای طبیعی سرزمینش نظیر نفت و گاز و آب و خاک و غیره و غیره .
در مقابل تمامی تلاشهای ملت عرب احواز برای دفاع از هویت و فرهنگ و تاریخ و زبان و حق خود در ثروتهای طبیعی احواز، همواره با خشونت وحشیانه دولت مرکزی روبرو شده است. هزاران تن از فرزندان شهرهای مختلف الاحواز در انتفاضه های عدید مدنی و مسالمت جویانه کشته و یا زخمی شدند. هزاران تن نیز بازداشت شده و برای مدتهای متوسط و طولانی محکوم به زندان و یا محکوم به اعدام شدند.
دولت ایران با تکیه به گفتمان منفعت جویانه مرکزگرا که خون انسانها را به محض متهم ساختن به جدایی طلبی مباح می سازد، فعالان عرب احوازی را بشکل دسته جمعی و مخفیانه اعدام کرده و پیکرهای آنها را در امکان مخفی و یا امکان نامناسب و نزدیک امکان تجمع زباله ها مدفون کرده است.
خلاصه
دوران سیاه حاکمیت مرکزگرایی از نوع جمهوری اسلامی نتیجه جز تیشه زدن به ریشه و وجود تاریخی ملت عرب و نابودی ساختار اجتماعی و نابودی محیط زیست و قتل هزاران انسان و زندانی کردن هزاران تن نداشته است. اثرات زیانبار حاکمیت جمهوری اسلامی به گذشته و حال ملت عرب احواز منتهی نمی شود و گفتمان انسان ستیزانه ای که این رژیم به آن دامن زده است آینده ملت عرب و ملتهای غیرفارس را تهدید می کند؛ گفتمانی که بین طیف وسیعی از مخالفان جمهوری اسلامی مقبول بوده و خطری برای آینده ملتها در ایران به حساب می آید.