آقای علیرضا اصغرزاده طی نوشته ای (اندر حکایت پان فارس ها و پان تر کها)، گفتگوی سید جواد طباطبایی با “مهرنامه” را نقد کرده و با برآوردهای علمی خوبی نوشته خود را آغاز کرده است. وی در تحلیل معادله دانش، قدرت و خشونت، تاثیر منفی آن بر روان و اندیشه جامعه را به بررسی گذاشته و سپس بخشی از روشنفکران (در واقع تحصیل کرده گان) آن جامعه را نیز به مثابه قربانیان مسلخ قدرت و خشونت معرفی کرده است. آقای اصغرزاده در طول نقد خود سیدجواد طباطبایی را یکی از قربانیان این مسلخ گاه به حساب آورده است. اما تاریخ هر گونه سپری شده باشد، واقعیت رفتاری سید جواد طباطبایی و تاثیرات مخرب آن را نمیتوان از دیده دور داشت. در واقع سید جواد طباطبایی در مصاحبه خود با تمامی اعتبار علمی! در خدمت خشونت (فرم کلامی آن) علیه خلق ترک و در سمت و سوی منافع قدرت و تفکر سیاسی حاکم عمل کرده است. سید جواد طباطبایی به نظر من یک عنصر ضد مردمی و در خدمت اندام فکری جمهوری اسلامی است.
اما دو صفحهء پایانی نقد (شش صفحه یی) آقای علیرضا اصغرزاده از اساس به بیراه رفته و پای تمامی استدالاهای صفحات قبلی را نیز لنگانده است. بیراهه رفتن بخش پایانی نوشته آقای اصغرزاده را میتوان در دو رابطه توضیح داد:
یک: مقایسه نامتوازن پان ترک و پان فارس
از منظر نگاه آقای اصغرزاده “پان فارس” یا “پان ترک” مترادف با نژادپرستی است. اما تفاوت اساسی که از نگاه آقای اصغرزاده در این بررسی دور مانده است، تاریخ هشتاد و اندی ساله “پان ایرانیسم” (که اسم مستعار پان فارسیسم است) و تکیه این جریان بر اریکه قدرت سیاسی در ایران بوده است. و ازسال ۱۳۳۲ سه حزب سیاسی “پرچمدارن پان ایرانیسم” (به رهبری محمد مهرداد)ف “حزب ملت ایران” (به رهبری داریوش فروهر) و “حزب پان ایرانیست” (به رهبری محسن پزشکپور) براساس این اندیشه وجود داشته است. تازه به این لیست حزب نژادپرست تمام عیار “سومکا” را نیز باید افزود. این احزاب و بویژه این اندیشه عموما عنان قدرت در دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی را در دست داشته و فجایع کلانی را در کشور بوجود آورده اند. یکی از مهمترین فجایع این گرایش فکری، اسارت استعماری، تحقیر، تبعیض و انکار ملت ترک (و دیگر ملتهای غیرفارس) در هشتاد و اندی سال گذشته در آذربایجان جنوبی و ایران بوده است. اسم و رسم حزبی پان ایرانیست ها، سابقه تاریخی آنان و عملکرد نژادپرستانه و جنایتکارانه برهمه کس آشکار است. اما “پان ترک” های مورد ادعای آقای اصغرزاده در آذربایجان چه کسان و یا چه احزابی هستند که به زعم آقای اصغرزداه، با “پان فارس”ها از نظر تاثیر مترادف و هم وزن هستند!! بایستی از آقای اصغرزداه پرسید که پان ترک های (و به قول ایشان نژادپرستان آذربایجانی جنوبی) مورد ادعای ایشان چه کس و یا کسانی هستند که میتوان آنها را با احزاب “پان ایرانیست” (پان فارس) برشمردهء فوق، قابل قیاس دانست و یا آنها را تاریخا و براساس عملکرد شان در یک ترازو قرار دارد؟! آقای اصغرزاه خودشان مینویسند که: “عده ای نژادپرست نیز در میان لایههای مختلف حرکت ملی آذربایجان وجود دارند” (پایان نقل قول) اگر این سخن آقای اصغرزاده را عین حقیقت هم تلقی کنیم میشود گفت که “عده ایی” یعنی “چند نفر یا چندین نفر” نژادپرست در میان فعالین حرکت ملی و متعلق به ملت محکوم وجود دارد. آیا “چند نفر” مورد ادعای آقای اصغرزداه را میتوان با چندین حزب سیاسی تاثیر گذار بر قدرت و متعلق به ملت حاکم هم وزن تلقی کرد؟! آیا این قیاس مع الفارق نیست؟ آیا این نگاه امتیاز دادن به عنصر ضد مردمی چون سید جواد طباطبایی و همفکران او نیست؟
دو: پان ترک (یا نژادپرست) مورد نظر آقای اصغرزاده در جنبش ملی آذربایجان کیست؟
آقای اصغرزاده در معرفی “پان ترک” های آذربایجان که گویا هیچ فرقی با “پان فارس” ها (در واقع نژادپرست ها) مینویسد: ” نژادپرست ترک ما نیز چندان تفاوتی با همگون و همزاد ایرانی/آریایی خود ندارد، … او… هیچ ابایی ندارد تا منتقدین ایدئولوژی پان ترکیستی/نژادپرستی را «استالینیست و پان ایرانیست خجالتی» بنامد. او همانی است که میخواهد انسان خالص ترک، آذربایجان خالصاً ترک، قهرمان تاریخی خالصاً ترک، انجمن قلم خالصاً ترک، نویسنده خالص ترک و توران بزرگ خالصاً ترک داشته باشد.” (پایان نقل قول)
به احتمال بسیار زیاد هر کسی با خواندن این سطور خواهد فهمید که آقای علیرضا اصغرزداه در اینجا بطور ناروا و بسیار هم ناروا و با تمامی بی انصافی و حتی کدورت آقای مهران بهاری را “پان ترک” و “نژادپرست” معرفی کند! (آوردن اصطلاحات معروف متعلق به آقای بهاری “استالینیست و پان ایرانیست خجالتی” نشان از این ادعا دارد) این اسمش نقد نیست. آقای مهران بهاری که ما میشناسیم، نه تنها نژاد پرست نیست، بلکه شدیدا مخالف آنست. آقای مهران بهاری نه تنها آذربایجان خالصا ترک نخواسته حتی با این تلقی نیز مخالف است. آقای مهران بهاری نه تنها طرفدار توران بزرگ نیست، بلکه با این ایده مخالف نیز بوده است. مهران بهاری مثل هر انسان فعالی دارای نقاط ضعف و قوتش خاص خویش است. اما بی تردید وی یکی از برجسته ترین قلم های روشنگر، پیشرو، مطرح و تاثیرگذار در جنبش ملی دمکراتیک متعلق به خلق ترک در آذربایجان جنوبی است. به بیان دیگر آقای علیرضا اصغرزداه نشانهء درستی در این نوشته از “پان ترکی” که سخن اش را رانده، به دست نداده و خواننده خود را در بیابان برهوت توضیحات سوبجکتیو رها کرده است. بالاخره بایستی عنوان کنم که در نوشتن نقد منافع شخصی نمیتوان و نباید محور سخن باشد و دقیقا به همین خاطر استکه نقد آقای اصغرزاده پای لنگی دارد.