ام ناصر بهمراه شوهرش روستائیانی بودند که رزق و روزیشان را از کشاورزی کسب می کردند. در پی اجرای یک طرح صنعتی دولتی زمینهای این کشاورزان مصادره شده و آواره حاشیه شهر احواز شدند.
مدتی بعد از آن مرد خانواده فوت کرده و ام ناصر بدون هیچ درآمدی با داشتن دو دختر که یکی از آنها معلول است، گرفتار مشکلات معیشتی می شود. ام ناصر برای آنکه دست نزد کسی دراز نکند، بالاخره مجبور می شود تا در مرکز شهر احواز در خیابان نادری به سیگار فروشی بپردازد!
این یک مثال از حالتهای عدیدی است که نشان می دهد چگونه مردم عرب احواز در نتیجه سیاستهای ستم و تبعیض دولت ایران روزگاری خیلی سختی را سپری می کنند. گرچه این مردم صاحبان اصلی سرزمینی هستند که بر دریایی از نفت واقع شده است اما هزاران فرصت شغلی موجود در این اقلیم به مهاجران غیرعرب سپرده می شود تا امنیت دولت مرکزی ایران حفظ شود!