آنچه این روزها در عراق رخ می دهد به هیچ وجه در طول تاریخ معاصر و حتی شاید در طول تاریخ عراق رخ نداده است. عراق چندین جنگ بزرگ و انقلابهای نظامی متعددی را تجربه کرده است اما به هیچوجه مردم عراق اینگونه دست به برادر کشی نزده بودند.
رخداد خونین جاری در عراق حکایت از بن بستی بزرگ برای مردم این کشور دارد. بی شک حکومت رژیمهای متکی به قدرت و سرکوب طی بیش از ۵۰ سال بر مردم در عراق سبب شده است تا گروههای وسیعی از مردم متضرر شوند.
اشغال عراق توسط آمریکا آغاز مرحله ای جدید بود که طی آن به دلیل مقاومت سنی ها در برابر آمریکا ، شعیان عراق با رهبری ایران موفق شدند امتیاز انحصاری حکومت بر عراق را بدست آورند.
جدای از نقش آمریکا در رساندن اوضاع عراق به بن بست کنونی، ایران اقدامات عدیدی را بواسطه وابستگان سیاسی شیعه اش در عراق انجام داد. انحلال ارتش سابق عراق توسط آمریکا، بزرگترین خدمت به اسرائیل و ایران محسوب می شود و نقش مهمی در بالا گرفتن نزاع در این کشور بحران زده داشته است.
بواسطه احزاب شیعه که بر مسند قدرت در بغداد نشسته بودند ایران موفق شد با قانونی کردن ریشه کن کردن حزب بعث، به این بهانه اهل سنت را به شکل شبه کاملی از سهیم بودن در اداره کشور به حاشیه راند.
ایران توانست با ترویج فرقه گرایی و افزایش تنش میان شیعیان و سنیان، رویکرد سیاسی احزاب شیعه عراق را به شکل کامل از مصلحت ملی دور ساخته و آنها را در راستای فرقه گرایی محض به پیش برد. پیروزی ایاد علاوی در انتخابات دوره پیشین پارلمان عراق که به نوعی پیروزی رویکرد وطن خواه و حامی وحدت ملی بود، با فراخواندن رهبران متخاصم شیعه به تهران و تشکیل ائتلاف شیعی برمبنای رویکرد فرقه ای محض، برباد رفت و تمامی تلاشهای نیروهای وطن خواه و حامی وحدت عراق به شکست انجامید.
از طرف دیگر صدام حسین گرچه نارضایتی زیادی میان مردم عراق به ارث گذاشت اما ارزشهای بزرگی نظیر استقلال ملی و عدم تسلیم در برابر نیروهای خارجی را برای مردم عراق از اهل سنت و حتی شیعیان به ارث گذاشت. اقدامات و تحرکیات فرقه گرایانه جمهوری اسلامی سبب شده تا تندرویان شیعه آنقدر تندروی کنند که عکس خمینی و خامنه ای که قاتلان صدها هزار تن از فرزندان عراق محسوب می شوند را در خیابانهای بغداد برافراشته کنند و آخوندهای تندرو در بغداد پایتخت هارون الروشید به عمر فحش و ناسازا بگویند.
بهار عربی طوفانی بود که آرامش را از خاورمیانه ربود و دیکتاتورها را با خود برد. سران جمهوری اسلامی اما در این طوفان آرام ننشسته و دست به کشتار مردم سوریه زدند و بیش از ۱۵۰ هزار عرب سنی در سوریه را به قتل رساندند.
دفاع فراقه گرایانه جمهوری اسلامی از حوثیان در یمن و شیعیان در بحرین و پادشاهی عربی سعودی همگی سبب شد تا ایران چندین نزاع فرقه گرانه در کشورهای عربی را شعله ور سازد و سعی در پیشبرد نفوذ خود با سودجویی از بهار عربی داشته است.
نوع حضور ایران در بحرانهای مذکور کاملا مخرب و نابود کننده هرگونه راه حل مبتنی بر وحدت ملی در کشورهای نزاع است. در بحرین شیعیان این کشور “همه یا هیچ” می خواهند، در یمن نیز حوثیان این کشور را با خطر تجزیه روبرو ساخته اند و در عراق شیعیان با بهره جویی از میزان بالای جمعیتشان سعی دارند تا به شکل کامل سنی ها را از سهیم شدن در روند سیاسی باز دارند و عراق را کشوری ولایت مدار و در راستای بسط سیطره ولی فقیه بر خاورمیانه بکار گیرند.
برادر کشی در عراق فاجعه بزرگی است اما خطرناکتر از آن زخمی است که منجر به این فاجعه شده است. عراقیها به بن بستی رسیده اند که تنها راه بریدن دست جمهوری فرقه گرای اسلامی از این کشور را دست به اسلحه شدن می دانند. جنایتهایی که در حال حاضر در عراق در حال وقوع است به مثابه آتشی هستند که کل خاورمیانه را در حال بلعیدن است. تبعات خشونت و خونریزیهای داعش به حدی است که به بنا به گفته یک تحلیلگر عرب، ما در خاورمیانه شاهد تغییر مرزهای سیاسی کشورها براساس داعش پیکو (در تشبیه به سایسپیکو) خواهیم بود. گرچه چندین گروه بزرگ نظامی در عراق در حال جنگیدن برای براندازی حکومت فرقه گرای مالکی هستند اما در حقیقت نارضایتی مردم از دولت مالکی سبب شده است تا گروهی نظیر داعش بتواند فضایی برای تکرار جنایتهایش بیابد.
خونهایی که در عراق ریخته می شوند همانقدر که برای وحدت کشور عراق خطرناک هستند برای آینده جمهوری اسلامی در خاورمیانه نیز خطرناک هستند. تا سال ۲۰۰۴ اکثریت مطلق مردم در جهان عرب به دلیل عوامفریبی جمهوری اسلامی در جوسازی در زمینه دشمنی با اسرائیل، رویکردی مثبت به جمهوری اسلامی داشتند. اکنون کمتر کسی در جهان عرب یافت می شود که از ماهیت فرقه گرانه و خطر حتمی جمهوری اسلامی در از هم پاشاندن وحدت ملی درون کشورهای عربی، بی اطلاع باشد.
جمهوری اسلامی گرچه بواسطه تبلیغات نرم توانست در میان افکار عمومی جهان عرب جایی بیابد اما موج نفرت بوجود آمده در میان اکثریت مردم عرب در پی دفاع فرقه گرانه ایران از بشار اسد و نوری المالکی و کشتار در حدود ۲۰۰ هزار عرب، جمهوری اسلامی را با جبهه ای مملو از نفرت و وسیع که از آنسوی مدیترانه آغاز و تا مرزهای غربی ایران ادامه دارد، مواجه ساخته است.
انفجار خشونت فرقه ای در عراق و سوریه و کشته شدن دهها هزار عرب گرچه هزینه ای مستقیم جز کشته شدن چند ده سپاهی برای جمهوری اسلامی تاکنون نداشته است، اما خطر بالقوه بزرگی را برای این نظام در خاورمیانه به ارمغان آورده است. بی شک در حال حاضر جمهوری اسلامی دشمن اول جهان عرب محسوب می شود و نفرت اهل سنت نسبت به این رژیم کمتر از نفرت آنها از اسرائیل نیست.
خطای جمهوری فرقه گرای اسلامی در به انفجار رساندن خشونت فرقه ای گرچه به قیمت تکه پاره شدن عراق منجر می شود اما دشمنی با جمهوری اسلامی را به مرزهای جغرافیایی ایران کشانده و باتلاقی مملو از خشونت و دشمنی با شیعه را در خاورمیانه بوجوده آورده به گونه ای جمهوری اسلامی قبل از ورود به این باتلاق باید بارها با خود بیندیشد.
ریخته شدن خون هزاران انسان در سرزمینهای عراق و شام حتی در صورتیکه جمهوری اسلامی و متحدانش بشار اسد و نوری المالکی موفق به سرکوب انقلابهای مردمی در این کشورها شوند، پیروزی محسوب نخواهد شد. جمهوری اسلامی در عوض دشمنان خشن و قدری را برای خود ایجاد کرده که تاریخ فرقه ای و قومی و قبیله ای بمثابه موتور محرک آنها در تقابل با نظام فرقه گرا در ایران محسوب می شود.