بی بی سیزاسیون صدای آمریکا
در دو سال اخیر تغییراتی جدی در بخش فارسی صدای امریکا صورت گرفته است، نه در جهت افزایش مخاطب که در سالهای اخیر ریزش داشته است، نه در جهت ارتقای کیفیت برنامهها و استخدام نیروهای خلاق در کنار برخی نیروهای با تجربهی موجود، و نه در جهت بیشتر به چالش گرفتن تبعیضها، تقلبات، فساد، دروغها، آتش افروزیها و جاه طلبیهای جمهوری اسلامی بلکه در جهت تشابه یابی هرچه بیشتر به بی بی سی فارسی که به دنبال همزیستی مسالمت آمیز با جمهوری اسلامی است.
به عنوان کسی که هر روز چند برنامهی این رسانه را مرور می کنم می توانم به شما اطمینان بدهم که صدای امریکا در دو سال اخیر بعد از اوجی که در دوران جنبش سبز و همراهی با معترضان داشت رسالت بهبود روابط سیاسی میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده را با غش کردن به سوی جمهوری اسلامی بر عهده گرفته است کاری که نه توسط یک یا چند رسانه بلکه باید توسط دیپلماتها و سیاستمداران بر سر میز مذاکره انجام شود (که در اصل عملی بودن آن تردیدهایی وجود دارد).
دنباله روی از سیاست محافظه کارانهی بریتانیایی
هنگامی که از بی بی سیزاسیون صدای امریکا سخن می گویم دقیقا منظورم استفاده از رسانه برای تنظیم روابط خارجی به شکلی محافظه کارانه در جهت وضعیت موجود است که بی بی سی سابقهای طولانی در این زمینه دارد. بی بی سی این کار را نه با سانسور و حذف مستقیم بلکه با انتخاب همکاران و میهمانان و موضوعات یا عدم انتخاب آنها انجام می دهد. مشکل صدای آمریکا برای اعمال این سیاست سابقهی چند سال گذشته و همکاران سال های گذشته است که به سرعت نمی توان همهی آنها را با سیاست جدید هم جهت قرار داد. همچنین نمی توان امریکا را به سادگی به بریتانیا تقلیل داد.
مسئولیت تعریف شدهی صدای امریکا (در بند دوم از اصول حاکم بر برنامههای رادیوی و تلویزیونی) این است که ارزشهای جامعهی امریکا یعنی آزادی و دمکراسی را نماینگی کند: “صدای آمریکا نماینده آمریکا خواهد بود، نه هیچ بخش واحدی از جامعه آمریکا، و بنابراین تصویری متوازن و جامع از تفکرات و نهادهای مهم آمریکا ارائه خواهد داد.” با همین دیدگاه است که مسئولیت این رسانه رهایی ملتهای در بند از طریق نشر اطلاعات است. در بند اول مسئولیت خبررسانی ذکر می شود: “صدای آمریکا پیوسته به عنوان یک منبع معتبر و قابل اطمینان خبر عمل خواهد کرد. اخبار صدای آمریکا دقیق، واقعی و فراگیر خواهد بود.” به همین دلیل شکستن سد سانسور در کشورهای تحت سلطهی استبداد و سانسور بر بهبود روابط میان آن کشورها با ایالات متحده اولویت پیدا می کند، در حالی که بی بی سی فارسی چنین ماموریتی ندارد.
شواهد بی بی سیزاسیون
برای تبیین این سیاست می توان به چهار شاهد مشخص اشاره کرد:
۱٫ استخدام یکی از کارکنان بی بی سی به عنوان سردبیر، کسی که هم ظرفیت کار در سازمان تبلیغات اسلامی (روزنامه تهران تایمز علی رغم اسم غلط اندازش وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است و مدتها زیر نظر احمد جنتی فعالیت می کرد) را در جمهوری اسلامی دارد (در سطح دبیر سرویس) و هم ظرفیت کار با بی بی سی در اسرائیل. سردبیر صدای امریکا در طول دوران روزنامه نگاری اش سخنی انتقادی علیه جمهوری اسلامی نگفته است در حالی که صدها روزنامه نگار به زندان رفته یا مجبور به مهاجرت شدهاند. این کارمندی مقامات در رسانههای دولتی را کردن با حرفه ای بودن قابل توجیه نیست.
۲٫ کشیدن پایین فتیلهی برنامههایی که مستقیما به انتقاد از مبانی حکومت ولایت فقیه و مخاطران آن برای امنیت منطقه و جهان می پردازند. البته انجام دادن این کار تحت عنوان حرفه ای شدن صورت می گیرد، گویی نمی توان به طور حرفه ای مبانی و سیاستهای جمهوری اسلامی را در همهی برنامهها مورد هدف قرار داد؛
۳٫ حذف افرادی که منتقدان جدی جمهوری اسلامی هستند (میزبان و میهمان) و این نظام را اصلاح ناپذیر می دانند و دادن فرصت بیشتر به کسانی که جهت گیریهای ضد امریکایی و ضد اسرائیلی دارند (مثل سهیمی فحاش) با این که در برنامهها به دیگر مهمانان به طور شخصی حمله می کنند. مجموعهی اسامی این افراد منتقد لیست سیاه این رسانه را تشکیل می دهند.
۴٫ محدود کردن خبرهای مربوط به ایران به اخبار رسانههای رسمی جمهوری اسلامی به جای تولید خبر بالاخص اخبار اعتصابات، نقض حقوق بشر و فساد که حکومت نمی خواهد انتشار یابند. با این سیاست دیگر صدای امریکا سد سانسور را نمی شکند بلکه اخبار تلویزیون دولتی را رله می کند. بی بی سی نیز عمدتا همین کار را انجام می داده است. توجیه این کار عدم ایجاد مخاطره برای تولید کنندگان خبر در داخل است اما اگر کسی در داخل بخواهد خود را در این جهت به خطر بیندازد این رسانهها مجال آن را فراهم نمی کنند.
ذوب کردن یخها
در دورههای گذشته برای ذوب کردن یخهای میان ایالات متحده و دیگر کشورها از ورزش یا ارسال مواد غذایی یا کمک در بلایای طبیعی استفاده می شد. مقامات جمهوری اسلامی این راهها را بستهاند. به همین دلیل آن دسته سیاستمداران چپ غربی که می خواهند دل مقامات را به دست آورند بنا را بر همنوا کردن رسانههای دولتی مثل بی بی سی و صدای امریکا با آن گذاشتهاند. جمهوری اسلامی بعد از رسیدن دیشهای ماهوارهای به حدود هفتاد درصد دیگر فایدهی زیادی بر جمع آوری آنها نمی بیند بلکه تلاش می کند شبکههای ماهواره ای را تغییر رفتار دهد. من معتقد نیستم که عوامل جمهوری اسلامی در بی بی سی فارسی و بخش فارسی صدای امریکا کار می کنند. بهتر از آن دارد اتفاق می افتد. کسانی دارند مسئولیت این رسانه ها را بر عهده می گیرند که نمی خواهند دل مقامات را به درد آورند.
سیاستهای اعلام ناشدهی رسانهای
همه ی این سیاستها برای جلب توجه مقامات جمهوری اسلامی انجام می شوند با ارسال این علامت که
الف. ایالات متحده به دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیست؛
ب. ایالات متحده جمهوری اسلامی را قابل اصلاح می داند؛ و
پ. ایالات متحده آمادهی همکاری با جمهوری اسلامی در مسائل منطقهای است.
جالب است که کاخ سفید هنوز دارد با این سیاستها کلنجار می رود اما سردبیر بخش فارسی دارد بر اساس آنها عمل می کند و تصمیم می گیرد.
رمز افول
کسانی که این باورها را یدک نمی کشند یا سخنانی می گویند که این باورها را نقض می کند (مثل بیان همسانی جمهوری اسلامی و داعش یا نقد قوت گرفتن لابی جمهوری اسلامی در ایالات متحده) در فهرست سیاه قرار گرفته و حذف می شوند . همین امر به تدریج از تنوع دیدگاههای منعکس شده در برنامهها کاسته و از میزان مخاطبان می کاهد. جای اینها را فحاشان و دروغگویان می گیرند. صدای امریکا اخیرا از کسانی که به صراحت در برابر دوربین این رسانه دروغ گفتهاند (مثل محسن کدیور که شعار “نه غزه نه لبنان” معترضان را در روز قدس سال ۸۸ به “هم غزه، هم لبنان” تبدیل کرد) بیشتر دعوت می کند. این دروغگویان گرچه منتقد جمهوری اسلامی هستند اما به جمهوری اسلامی و مبانی آن باور دارند.
نویسنده: مجید محمدی
از؛ گویا نیوز