جنگ مذهبی و طایفی کردها! یا استفاده از کرد بعنوان ابزار و سربازان جنگ مذهبی خاورمیانه(بخش ١)
آیا این جنگ جنگ کرد است؟
پاسخ به این سوال آسان است
خیر کرد نه مقصر و نه طرف تلافیجویی این جنگ است بلکه حاکمین شناخته شده منطقه که در هر کشور به دشمنی حق طلبی کرد و بقیه مردم زیر ستم ایستادهاند، برای تضعیف طلبهای این مردم، از کرد بجای نیرو سرباز پیاده خود استفاده کرده و کرد را گوشت دم توپ ساختهاند. آنها در هر مناسبت و امکانی مردم کرد را از هر طرف تنبیه و سرکوب می کنند یا بجان هم میاندازند یا برای دشمنی سازی و دشمنکاری خود مورد استفاده قرار می دهند.
رحمان جوانمردی، فعال کرد در زمینه حقوق بشر
این جنگ و دلایل اولیه نبرد و جنگ با داعش و دیگر گروههای اهل سنت از یک طرف و جنگ اسد -حزب الله -پاسداران ایرانی، مالکی، خامنهای و محور شیعه از لبنان تا تهران است. فارغ از اینکه یک طرف تروریست و خون آشام و … جنگ واکنش به سرکوب و کشتار بی شمار “عرب سنی” در همه عراق و شام است. جنگ واکنش به کشتار بیش از ٢٠٠،٠٠٠ عرب سنی در سوریه دهها هزار دیگر در عراق است. جنگ دهها میلیون عرب سنی زیر سرکوب و آواره در عراق و سوریه است.
رهبری ائتلاف غربی از دور دست و نقش کرد بهعنوان سربازان پیاده در خط مقدم جبهه بدون حق تصمیم گیری!
دولتهای مقتدر با زرادخانههای میلیاردی از این جنگ حاشا می کنند و خود را کنار می گیرند. آنها حاضر به فرستادن نیروی زمینی خود و درگیری در زمین نیستند. قربانیان اولیه و بدیهی این جنگ کردها و مردمی خواهند بود که هیچ منافعی در جنگ و خونریزی ندارند و در نفرتهای جمع شده نیز نقشی نداشتهاند. این نیروی کردی نه در تصمیم گیریهای ائتلاف ضد ترور و نه در هیچ بده بستان سیاسی نمایندگی نمی شود. هزاران زن ایزدی و صدها مرد و زن دیگر کرد در اسارت و زیر آتش مستقیم این نیروهاست اما یک نماینده از آنها در سطح تصمیمگیریهای کلان وجود ندارد.
این جنگ بغایت “پیچیده”، و “گسترده” شده است. گستردگی این جنگ در تهاجم به کردستان و علیه کردها و اقلیتهای دیگر که خود قربانی سیاست حاکمان بر خاورمیانه بودهاند نمود دیگری پیدا کرده است و پیچیدگی آن در قبال مردم یا نیروهایی که اماج حملات آن هستند و تاریخ و دلایل شروع آن است و تحولات آن از جمله رهبری ائتلاف غربی که امروز در دست آمریکاییان است.
نیروهایی که دیروز در جبهه علیه حاکمیت سرکوبگر اسد بودند امروز باید بخشی به همکاری او بپردازند. در این جبههها که به جبهه علیه داعش و وهابی و سلفی نیز شهرت یافته است آیا جنایتکارانی مانند قاسم سلیمانی همراه و همرزم قربانیان دیروزی خود در کردستان خواهند بود؟
یا در این جبههها قربانیان از قامیشلو، عفرین و حسکه و دیگر کانتونهای کردی در جبهه ژنرالهای سوری خواهند ایستاد؟
جنگ مذهبی و طایفی کردها!
یا استفاده از کرد بعنوان ابزار و سربازان جنگ مذهبی خاورمیانه(بخش۲)
لازم به پذیرفتن است که جوامع ما بسیار متنوع هستند و با یک بنی کردن آنها خود را فریب دادهایم.
اگر من از کردستان یا کرد صحبت می کنم تنها منظور کسان و افرادی یا مجموع جوامع کرد است که هویتشان “کردی” و در چند مورد مشترک هستند از جمله در زبان مادری و سرکوب آن، فرهنگ و تاریخ کردستان و سرکوب آن. دیگر همه کردها و کردستانیها دارای یک مذهب و ایمان نیستند. همه نظام تک حزبی و یا فلان سیستم اداری را نمی پسندند یا برعکس. در عین حال همین کرد یا کردستان برای الگوهای زندگی، کار و هدایت اجتماع خود یکسان نبوده و دارای دیدگاه و رفتارهای متفاوتی است. کرد و یا هیچ مجموعه انسانی را نمی توان به دوست و دشمن تقسیم بندی کرد. همه انسانند با اختلافات و تمایزاتی انسانی تر.
تحلیلها در این روزها بهجای تحقیق و بررسی بر اساس دادههای این جنگ، به احساسات، هیجانات و پروپاگانداهای جنگی تمایل بیشتری دارد. دلایل و ریشهها در نظر کارشناسان فراموش شده و به سطحی ترین برخوردهای روزانه برای استدلال ارجاع میدهندا آمار و مقایسه آماری و تخصصی در این فضا جایگاهش را از دست داده و از یک انسان با تواناییهای محدودش یک سوپر ساخته و در چنین فضایی طبیعیست که اطلاعات در باره تعدد نیروها و تسلیحات آنها، ابتکارات جنگی و قدرت مانور و دهها مورد دیگر اهمیت واقعی خود را از دست می دهد.
طولانی شدن جنگ
جنگی که غرب و شرق با القاعده به پیش برده است ١٣ سال طول کشیده و جنگ با تحجر و ترور جمهوری اسلامی ایران نیز ٣۵ سال را گذرانده است و هنوز هم با اول آن فرق چندانی نکرده است. جنگ فلسطین در همین ١۵-٢٠ سال اخیر بیشتر به خشونت گرایده است. جنگ با دولت اسلامی (داعش) نیز به این سادگی نیست. پس هر طرف برای جنگ با داعش باید به مردم خود بگوید که اگر جنگ را ادامه بدهند باید برای سالهای بسیار سخت و طولانی و سرد با تلفاتی بسیار حساب باز کنند. زیرا راه حل تفنگ و موشک و هواپیما نیست بلکه به درجات درک و پذیرفتن “صلح” در منطقه مربوط است و جلوگیری از نفرت بیشتر!
دست خودشان نیست و با آن مارگیری می کنند!
کلوپهای سیاسی کوچک و بزرگ زیادی هم هستند که بطور ایدئولوژیک در خشونتگری و سرکوبگری حقوق دیگری دست کمی از جمهوری اسلامی و نظام اسد ندارند و کرد را تشویق به ادامه جنگ می کنند. کرد گفتنی “دسی خوی نیهو ماری پی دهگری”(با دست دیگری مار گیری کردن) ناسیونالسیتهای شیعی – پان ایرانیست یا حکمتیستهای اولترا ناسیونال کارگری مانند سالهای ۶٠ کوبانی را و کردستان را مظهر مبارزه با امپریالیسم و ارتجاع و سنگر همه ایرانیها معرفی می کنند. آیا کوبانیهای کردستان تاب جنگیدن با همه جهان را که با مرام آنها همخوان نیستند دارند؟ اگر این ویژگی کوبانی خوب است چرا خود با این سیستم دست کم در خانه نرم و گرم خود در تهران یا در شهرهای اروپا و امریکا نمی جنگند و در این جنگ اسم نمی نویسند؟ و چرا تنها کردها را تشویق به مرگ و در حلقوم اژدهای خشونت خاورمیانه رفتن می کنند؟
مرگ خوب است برای فرزندان همسایه و هم اینکه
جنگ بیانداز و خود حکومت یا هر چه خواهی کن
میدیای جنگی و طرفداران بی جیره مواجب جنگ نیز کوره را گرمتر کرده و برای نفرت بیشتر از هر کاهی کوه ساخته و جعلیات را جایگزین حقیقت می کنند. بدون هیچ محاسبه نظامی طرف خود را برنده این جنگ و نوید پیروزی زودرس می دهند. از آنطرف دیگری را ضعیف و پوچ و بی دلیل و یا بکلی سیاه. این است تابلوی سیاه و سفید خشونت در جنگ و ترور. این میدیا و رهبران جنگ افروز نیاز به سرباز و پیاده نظام بیشتری دارند و برای این منظور بیشترین دروغها را با اتکای به لایههای کوچکی از حقیقت اکراندیسمان می کنند تا نفرت این اسباب جنگ را انباشتهتر کنند. در مقابل صلح طلبان راستیها را به مردم می گویند چون هیچ منافعی در طرفهای جنگی ندارند و نتیجه مختوم را نیز رقم می زنند. چون می دانند آن کسی که در خط مقدم است و فرزنداش کشته و آواره می شوند و زندگیش بیغما برده می شود حق دانستن و تصمیم گیری دارد. ناگفته پیداست در هر جنگی مردم زیر بمبها و قربانیها بیش از هر مقامی و سیاستمداری حق دانستن و دسترسی به حقایق سرنوشت خود را دارند و بهمین دلیل نیز نیاز مبرم به خبررسانی بی دروغ، امنیت، آرامش و شفافیت در سیاست نسبت به جنگ و صلح دارند.
ترور و جنگ با ترور یک داستان مکرر و مکرر در تاریخ مدرن
دلایل و اهداف اولیه آغاز این جنگ و ایجاد گروههای خشونتگر آن بارها مورد تحلیل و تفسیر بی طرفانه قرار گرفته است. طرفین درگیر در فاجعههای انسانی در خاورمیانه از ترسیم مرزهای جغرافیایی توسط قرارداد سایکس پیکو تا به امروز و بلکه پیشتر نیز توسط قدرتهای منتفع امپراطوری یا پادشاه و یا هر رئیس دولتی تحریک شده یا مورد سواستفاده قرار گرفتهاند. بروشنی حقوق بسیاری از “اقلیت” شدهها به نفع سلطهگران محلی و یا هنوز آنطرف قارهای آنها از اساس زیر پا نهاده شده و منکر موجودیت آنها شده و با استانداردهای غیر انسانی با آنها معامله شده است. این معاملهها از پاکسازیهای نژادی و جنایتهای جنگی مکرر شروع شده و تا تحریک و تشویق این ستم دیدههای، بغایت فقیر(دوشیده شده) و بی حقوق برای ترور و تهدید و جنگیدن با همدیگر ادامه یافته است. سرکوب مکرر و سرکوب همدیگر با شعار “اختلاف بیانداز و هرچه خواهی کن“.
اما امروزه آغازگران و آنچه از اهداف شروع کنندگان جنگ بود دیگر در سایه هستند یا اینکه در خط مقدم حضور ندارند؛ در کوبانی، شنگال و مناطق دیگر کردنشین چه کسانی مورد هجوم واقع شدهاند و تلفات انسانی و خسارات مالی دادهاند؛ آنی که آواره و کشته و برده می شود کرد، ترکمن، ایزدی، مسیحی و دیگر اقلیتهاست. نه از نیروهای بغایت خونریز و جنایت کار اسد در آنجا کسی هست نه از هواپیماها و بهپادهای سپاه پاسداران ایران و نه هامرها، تانکها و موشکهای گروه بغایت خشن بدر دیده می شوند و نه هیچ اثری از پان -ایرانی – حکمت – یستیها در هیچ سوراخ موشی هست. این نیروها در نجات غیرنظامیان کوبانی نیستند و در نجات آوارگان شنگال هم نبودند.
این نیروهای آغازگر و دلیل شروع این نفرتها خود را در مساله کردستانیان کنار گرفتهاند و تنها با نفرت پراکنی پروپاگاندای جنگی خود و تبلیغات دروغین، به شعلهورتر شدن آتش جنگ و گستردهتر کردن آن امید بستهاند. جنگ به اندازه کافی روی کثیف دارد چه آنی که با یک بمب لیزری و با مدرنترین هواپیمای پیشرفته گردنش و نفسش بریده می شود و چه آنی که با شمشیری کند و قرون وسطایی ذبح می شود هر دو جانها را هدف دارند. جنگ با خود بجز مرگ دهها بلای انسانی دیگر به بار میاورد که یکی از آن نابودی و نامرادی چند نسل بعد خود است.
صمیمیت و اعتماد به صلح چگونه بدست می آید؟
اول: قبول ریشههای نفرت و تکرار ژنوسایتها در منطقه (تکرار تاریخ).
دوم: قبول اینکه احزاب سیاسی و یا جانبهای سیاسی همه مردم منطقه را نه در عمل و نه در تئوری نمایندگی نمی کنند.
سوم: پذیرفتن اینکه این جوامع له و لورده شده، متکثر هستند ولی در نبود بهترین الترناتیو به الترناتیوهای سیاسی و گاه سیاسی نظامی که کمتر ایدال هستند متوسل می شوند.
برای پایان این جنگ ناخواسته از کجا باید مدد خواست و چه باید خواست؟
١. آلترناتیو عدالت برای همه برای صلح دایمی؛
با ندای صلح باید آغاز کرد. صلح می تواند زودتر برقرار شود. اجرا و تضمین عدالت بدون تبعیض و با یک استاندارد! نیروهایی که زیر سرکوب حکومتهای مرکزی عراق و سوریه بودهاند عدالت و آزادی می خواهند و بخشا در نبود آلترناتیو عادل به آلترناتیو خشونت نوع داعش و یا خشونتهای دیگری امید بستهاند، با ارائه آلترناتیو عدالت خواهانه و بر اساس حقوق همه انسانها بدون تبعیض در این منطقه. نقشهای که با ریاست و مدیریتهای گروههای اجتماعی دیگریست دیگر کارساز نیست. سنی عرب دیگر مدیریت بغداد یا اسد را نمی پذیرد و کردها این دو کشور نیز ریاست هیچ کدام را نمی پذیرد.
٢. در خواست فوری از سازمان ملل برای پیشگیری از ژنوساید چه در سوریه و چه در عراق. برای امنیت غیرنظامیان، حایل شدن میان نیروهای درگیر در جنگ مادام که هیچ آتش بسی متصور نیست. قبول همه طرفهای درگیر در حد انسانهایی که تبعیض نهادینه برای همگان در خاورمیانه مضر و ویرانگر بوده است. همه ما انسانیم و به کیان و خواستههای هر هویت مانند مطالبات و کیان خود معامله کنیم. به نفی سلطهگری که بر مردمانی که مدیریت دیگری را نمی پذیرد.
نویسنده: رحمان جوانمردی، فعال حقوق بشر