یاس و نا امیدى نسبت به یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهورى در ایران زمانى بر جامعه ایران و بویژه جامعه سیاسی فارس غلبه کرد که هاشمى رفسنجانى از سوى شوراى نگهبان رد صلاحیت شد. تا قبل از رد شدن صلاحیت هاشمى رفسنجانى، عموما جامعه سیاسى فارس هنوز غرق امید گذر رفسنجانى از صافى شوراى نگهبان بود. این امید چنان پرتوى در مدیا و مطبوعات داشت که گویى ناجى بزرگى براى اصلاحات اساسى در پشت در انتخابات رژیم جمهوری اسلامی به انتظار نشسته است!
پرتو این امید چنان دیده ها را کور کرده بود که یادشان رفته بود که همین رفسنجانى در مناسب ترین موقعیت سیاسى اش دو دوره بر کرسى ریاست جمهورى ایران تکیه زده بود! اگر قرار بود معجزه ایى از وى سربزند، حداقل در هشت سال ریاست جمهورى وی آثار مقدماتى معجزه های وی حداقل تا حدودی هویدا بود! اما و بهر روى گیر کردن رفسنجانى در طور شوراى نگهبان و رد نشدنش از صافى آن شورا تمامى امید هاى جامعه سیاسى فارس در ایران را، براى تحقق بعضى از اصلاحات و یا حداقل تضعیف موقعیت ولایت فقیه، نقش بر آب کرد.
تقریبا تمام گرایشات سیاسى میانه از چپ تا راست در جامعه فارس چه در داخل و بویژه در خارج مایوس از چند و چون انتخابات در سمت سوى تحریم آن فعالیت میکردند و تقریبا از نوک تمامى قلم ها ناامیدى و تحریم میچکید. تنها بخش کوچکى که عمدتا جوان بودند درمیان کاندیداهاى از صافى گذشته به دنبال روزنهء امیدی در تباهی برپا شده توسط جمهوری اسلامی میگشتند. این شرایط واقعی روز پیش از انتخابات ۹۲ است.
روز انتخابات نیز بدون سرو صدا و با بی حوصلگی و بی حالی تمامی سپری شد. ساعات اولیه روز بعد از انتخابات اولین نتایج مبنی بر کسب بیش از پنجاه درصد آرا توسط حسن روحانی به سایتها درز کرد. حتی به راحتی میشد، از آرایش کسب آرا توسط کاندیداها در مراحل مقدماتی، نتیجهء قطعی انتخابات را به راحتی حدس زد. این نوع اعلام نتایج خود پرسش برانگیز است و خاطره تلخ انتخابات سال ۸۸ را زنده میکند که در آن هر ساعت ۵ ملیون بر آرای شمرده شده افزوده میشد و احمدی نژاد یکتازه میدان رقابت نشان داده میشد.
همین احمدی نژاد بعد از هشت سال برای افشاء ماهیت انتخابات و در تعارض با جناح حاکم سندی را در صفحه اینترنتی خود منتشر کرد که در آن به ۸ ملیون رای اضافه شده به آرای وی اذعان شده بود! خود این تجربه نشان میدهد که اضافه و یا کم کردن آرا حتی در سطح ملیونی برای رژیم چندان سخت نیست.
اما با اعلام پیروزی حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور منتخب این دوره، حالت چهره ها و حتی قلم ها به تدریج دستخوش تغییرات شد. این انتخاب به مثابه موفقیتی برای مردم به قلم ها داده شد. شادمانی طرفداران حسن روحانی هم به مثابه تظاهرات مردم در ایران از مدیای بین المللی منتشر شد. ولایت فقیه جمهوری اسلامی این پیروزی را به حسن روحانی تبریک گفت. دیگر شخصیتهای جمهوری اسلامی به تدریج برای ابراز تبریک گوی سبقت را از همدیگر ربودند و حتی نشانه های برخورد مثبت رهبران کشورهای پیش رفته نیز در مدیا منتشر گردید. روز دوم تصاویر خندان حسن روحانی با لاریجانی رئیس مجلس رژیم در مدیا منتشر شد و به تدریج تصاویر و خبرهای حسن روحانی در دیدار با رفسنجانی و دیگر شخصیتهای برجسته جناح غالب وبخشا جناح مغلوب به تیتر خبرهای اصلی تبدیل گردید.
در میان این درهم واکنشها نسبت به انتخاب شدن حسن روحانی و شادمانی هر دو طرف غالب (حاکمیت) و مغلوب (مردم) در جمهوری اسلامی، این پرسش بصورت بسیار جدی مطرح میشود که؛ حسن روحانی واقعا انتخاب کیست؛ مردم یا حاکمیت؟
صحت و سقم انتخابات در نظام جمهوری اسلامی
با به میان آمدن اسم حسن روحانی، به عنوان برنده انتخابات، شکل و شمایل سخن گفتن از انتخابات در خط چپ میانه، جمهوریخواه و لیبرال اپوزیسیون جامعه فارس تغییر کرد، اگر تا یک روز قبل از انتخابات اغلب از عدم اعتماد به صحت و سقم انتخابات سخن میرفت، حالا زمزمه هایی از عدم تقلب و درستی انتخابات و رای مردم به حسن روحانی سخن گفته میشود. تجربه تاکنونی انتخابات در ایران چیزی بسیار دور از صحت و درستی انتخابات را نشان میدهد. علتهای آن نیز روشن است. علتهایی که نادرستی و تقلب و به قولی “مهندسی انتخابات” در جمهوری اسلامی نام گرفته است، جدا از ماهیت استبدادی و دینی دولت حاکم، تجارب تلخ سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی است. علتهایی که تقلب در انتخابات جمهوری اسلامی را برملا میکند، بدین قرار است:
۱-از نظر فکری و حتی حقوقی (قانون اساسی)، دولت جمهوری اسلامی بر چرخه ولایت مداری اداره میشود و نه براساس رای مردم. به عبارت دیگر ولایت مداری رژیم بر جمهوریت آن همواره غلبه داشته و غلبه خواهد داشت. جنبش معروف سبز نیز نتیجه جدال ولایت مداری و جمهوریت نظام بود. جدالی که در آن جمهوریت خواهان داخل رژیم با شکست فاحشی روبرو شدند.
۲-هیچ مکانیزم کنترلی بر روند انتخابات از آغاز تا پایان آن وجود ندارد. تمامی پروسه انتخابات تحت کنترل دولت و بدور از یک سیستم کنترل دمکراتیک انجام میگیرد. در چنین شرایطی هرگونه دستکاری در تعداد آرا همواره محتمل است. انتشار سند اضافه شدن هشت ملیون رای به آرای احمدی نژاد در سایت شخصی وی حکایت تلخ نبود مکانیزم کنترل در پروسه مذکور است.
۳- تقلب در انتخابات از اولین روز به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی وجود داشته است. اما به دلیل اطوریته بسیار خشن روح اله خمینی امکان درز این خبرها به بیرون بسیار سخت بود و عواقب بسیار خطرناکی برای عاملین آن میتوانست داشته باشد. اما از زمان جلوس علی خامنه ایی به تخت ولایت فقیه، و به دلیل نبود اطوریته قوی وی در سالهای اول تسخیر این پست، دستکاری و تقلب در انتخابات همواره توسط رهبران درجه اول نظام جمهوری اسلامی افشاء شده است. باختن رفسنجانی به احمدی نژاد و سپس استغاثه هاشمی رفسنجانی (من این را به خدا میسپارم) نسبت به نتیجه انتخابات برهمه کس روشن است. دستکاری وسیع در انتخابات سال ۸۸ که به بروز اعتراضات وسیعی منجر شد، نیز خود دلیل روشنی از دست بردن جمهوری اسلامی به تعداد آرای مردم و برای تحمیل کاندیدای مورد نظر رهبری نظام، به مردم است. خبر هشت ملیون رای اضافه به احمدی نژاد برای بیشتر دیده شدن تعداد آرا خود احمدی نژاد را (بالاخره) به موضع افشاگری کشاند.
۴-انتخاب شدن دائمی شخصیتهای غیرمحتمل و حتی ناموزون در دوره خامنه ایی یکی دیگر از آن دلایل استکه بایستی با دقت مورد بررسی قرار گیرد، برای نمونه برنده شدن محمد خاتمی ناشناخته در مقابل نوری شناخته شده، برد احمدی نژاد ناشناخته در مقابل هاشمی رفسنجانی، برنده شدن احمدی نژاد غیرمحتمل در مقابل میرحسین موسوی (۸۸) که اعتراضات وسیعی را بدنبال داشت و اینک در انتخابات سال ۹۲ حسن روحانی ناشناخته در مقابل حداد عادل و یا محمد باقر قالیباف شناخته شده، برنده انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد. ناموزون بودن شخصیتهای انتخاب شده نیز حکایت از روند غیرهارمونیک و دستکاری شده در آرا داده شده در انتخابات برملا میکند. برای نمونه رفسنجانی مصلحت گرا جای خود را به احمدی نژاد اصولگرا میدهد، اصلاح طلب ها در رقابت انتخاباتی با احمدی نژاد اصولگرا میبازند و الآخر. به عبارت دیگر اگر انتخاب شدن ریئس جمهورها متناسب رشد فرهنگی و اجتماعی بوده باشد، اصولا بایستی کاندیداهای منتخب مردم در طول زمان از اصولگرایان به سوی مصلحت گرایان و سپس اصلاح طلبان جریان پیدا میکرد. اما در نمونه های فوق این پروسه روند طبیعی خود را طی نکرده و دقیقا همین فاکت نشان میدهد که نتایج انتخابات حاصل مهندسی وسیع دستگاه دولتی وفادار به رهبری نظام بوده است.
۵-در این میان فیلتر شوراى نگهبان را نیز که در اشل وسیعتر کنترل چند و چون کاندیداها را در دست دارد نیز نمیتوان از دیده دور داشت. خود این فیلتر نوعی “مهندسی یا دستکاری قانونی” استکه بطور جدی در روند انتخابات تاثیر منفی دارد. برای نمونه حذف نام رفسنجانی از میان کاندیداها خود به روشنی نشان میدهد که عنوان های مسئله ساز حتی اجازه حضور در رقابت های انتخاباتی را هم پیدا نمیکنند.
حسن روحانى منافع هر بخشى را بیشتر تأمین کند منتخب آن بخش است
برای کشف ماهیت یک پدیده دو روش وجود دارد؛ یکی؛ تعمق در علتها برای یافتن معلول ها و دیگری بررسی معلولها برای کشف علت هاست. به عبارت دیگر یا بایستی افکار حسن روحانی را بشناسیم و نتایج رفتاری ایشان را استنتاج کنیم. یا اینکه نتایج رفتاری ایشان را مورد مداقه قرار دهیم و از این طریق به ماهیت فکری حسن روحانی پی ببریم. در اینجا اگر نتایج رفتاری حسن روحانی را در خدمت به مردم و یا خدمت به نظام (حتی تا مرحله کنونی) مورد بررسی قرار دهیم میتوانیم به ماهیت فکری حسن روحانی پی ببریم و بدانیم که حسن روحانی واقعا در خدمت کیست.
انتخاب حسن روحانی در خدمت به مردم تا کنون غیر از وعده (وعده آزادی زندانیان سیاسی، وعده آزادیهای اجتماعی به زنان، وعده برپایی فرهنگستان علوم زبان آذری که امیدواریم مقصود زبان ترکی آذربایجانی بوده باشد…) چیز دیگری نبوده است. در عرصه میدانی تظاهرات کنترل شده هواداران حسن روحانی و طرح شعارهایی برای آزادی موسوی و… نیز بسیار در مطبوعات بزرگنمایی شد. اما در ادامه به این مورد اشاره خواهم کرد که تظاهرات کنترل شده هواداران حسن روحانی در واقع به محاق بردن تمامی اعتراضاتی بود که در سال ۸۸ به میدان آمد و زندان، شکنجه، تجاوز به دخترها و پسرها در زندان و مرگ تعداد کثیری که بر مردم بویژه در مناطق فارسی تحمیل شد.
اما انتخاب حسن روحانی در خدمت به نظام جمهوری اسلامی لیست بلند بالایی را تشکیل میدهد:
در ارتباط با سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی؛
۱-استقبال بخش قابل ذکری از اپوزیسیون سیاسی جامعه فارس در ایران، زمینه های مشروعیت بخشیدن به نظام را چه در داخل و چه در خارج برای جمهوری اسلامی با تمامی تاریخ بسیار سیاه اش فراهم میسازد.
۲- با صعود حسن روحانی مصلحت گرا به کرسی ریاست جمهوری فشار برای تحریم های بیشتر علیه دولت ایران کاهش می یابد و رژیم فرصتی برای تجدید قوای روانی و حتی فیزیکی خود ونیروهایش می یابد.
۳-با انتخاب شدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران مناسبات ایران با دنیای غرب از حالت خصمانه به شرایط معتدل تری تغییر شکل میدهد. البته قوام و یا دوام این چنین شرایطی دیر یا زود روشنتر خواهد شد. چه به تدریج با روشن شدن محدوده و یا قدرت عمل رئیس جمهور در ایران وضعیت به احتمال بسیار زیاد به شرایط شدت گرفتن تضادها باز گردد. اما انتخاب حسن روحانی در هر صورت هم خرید زمان برای جمهوری اسلامی است و هم در کوتاه مدت میتواند مناسبات غرب و ایران را تا حدودی تعدیل کند.
۴-انتخاب شخصیت نسبتا معتدلی چون حسن روحانی حتی بحث حمله نظامی به مراکز اتمی ایران را نیز حداقل تا مدتی منتفی میکند و شرایط را برای تنفس بیشتر نظام جمهوری اسلامی فراهم می آورد.
در ارتباط با سیاست داخلی نظام جمهوری اسلامی؛
۱-استقبال بخش قابل ذکری از اپوزیسیون سیاسی جامعه فارس در ایران، زمینه های مشروعیت بخشیدن به نظام جمهوری اسلامی را چه در داخل و چه در خارج فراهم میسازد.
۲-با انتخاب شدن حسن روحانی “مصلحت گرا” که از حمایت رفسنجانی و محمد خاتمی برخوردار است، رژیم موفق شده است پاسخی ظاهرا مثبت و درخوری به معترضین سال ۸۸ بدهد و به گونه ایی با انتخاب شدن حسن روحانی حس اعتراضی طرفداران جنبش سبز را زمین گیر کرده و از نظر روانی طرفدران جنبش اعتراضی سال ۸۸ را با تمامی مرارتهایی که کشیدند اشباء کند و قدرت اعتراض آنها را با توهمی جدی روبرو ساخته و آن را تحلیل ببرد.
۳-بروز تظاهرات بسیار محدود و کنترل شده هواداران حسن روحانی در حمایت از موسوی و عدم استمرار آن تظاهرات نشانه شوم توهم پراکنی در میان مردمی است که بصورت وسیع آماده اعتراض علیه تمامیت نظام جمهوری اسلامی هستند.
۴-انتخاب حسن روحانی به گونه ایی امتیاز رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه ایی به اصلاح طلبان و مصلحت گرایان است. چرا که بدون چراغ سبز و یا تصمیم رهبر هرگز کسی به نام انتخاب مردم نمیتواند در نظام جمهوری اسلامی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند. بنابراین ریاست جمهوری حسن روحانی تلاش برای پرکردن خندق اختلافات میان جناحهای موجود (اصولگرایان، مصلحت جویان و اصلاح طلبان) در درون نظام نیز است. گو اینکه این امتیاز علی خامنه ایی در نزد بسیاری این توهم را بوجود آورده است که گویا حسن روحانی انتخاب مردم است. این برداشت از انتخابات جمهوری اسلامی نیز خود مشروعیت بخشیدن به رفتار جمهوری اسلامی حداقل در انتخابات است. چیزی که ابدا با واقعیتها خوانایی ندارد.
۵-حالا مدعیانی در میان نخبگان سیاسی فارس پیدا شده و میگویند حسن روحانی با رای واقعی مردم انتخاب شده است. در این رابطه حتی اگر باور کنیم که رای واقعی مردم حسن روحانی را به مقام ریاست جمهوری رسانده است، توفیر اساسی در سیاست نظام جمهوری اسلامی نمیکند. اگر از نظر رهبران نظام شخصیتی چون حسن روحانی نیازها شرایط کنونی نظام را برآورده میکند، میتواند با رای مردم به کرسی ریاست جمهوری صعود کند. در چنین شرایط حتی اگر لازم باشد که تعداد آرا به گونه ایی چیده شوند که حسن روحانی را به مثابه یکه تاز میدان رقابتها نشان دهند، جمهوری اسلامی امکان این عملیات را دارد. زمانیکه برای بزرگنمایی محمود احمدی نژاد در انتخابات ۸۸ هشت ملیون رای به تعداد آرای وی اضافه میکنند، حالا چه کسی میتواند مدعی بشود که آرای اعلام شده دقیقا آن چیزیست که مردم به صندوقها ریخته اند. اگر خوشباوری های توهم برانگیز این بخش از نخبگان سیاسی فارس را کنار بگذاریم بایستی بدانیم که اگر حسن روحانی حتی رای مردم را نیز با خود داشته باشد، این انتخاب رهبری نظام است که براساس نیاز مرحله کنونی رژیم (که فوقا به آن اشاره کردم) به این آرا لبیک گفته است. وگر نه حسن روحانی نیز به سرنوشت هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی، در رقابت با احمدی نژاد، دچار میشد. بنابراین مهندسى شدن و یا نشدن آرا نیز در یک اشل تاریخى بر محور نیاز حاکمیت دور میزند، نه بر محور انتخاب و یا فشار مردم. در عین حال بایستی واقعا از خود پرسید که، اگر توانایی اپوزیسیون جامعه سیاسی فارس چه در داخل و چه در خارج داراى چنین قدرت تبلیغى استکه میتواند حسن روحانى ناشناخته را یک شبه به کرسی ریاست جمهوری بنشاند، چرا این قدرت تبلیغى و یا قدرت عمل در مواقع بسیار ضروری تر از انتخابات ریاست جمهوری علیه این نظام، عمل نمیکند؟
نتیجه اینکه؛
در این انتخاب یعنى اشغال کرسى ریاست جمهورى توسط حسن روحانى هر دو طرف یعنى مردم و رژیم برنده ظاهرا بوده اند، منتهی اولی ها (مردم) در وعده شنیدن و دومی ها (رژیم) در عمل. برای اولی ها در عمل سودی درکار نبوده است، اما حتی علم شد اسم حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری، رژیم را بهره مند کرده است. خلاصه کلام اینکه در مقام مقایسه حسن روحانی انتخاب حاکمیت است و نه انتخاب مردم. یادتان نرود کسى که در این انتخابات سرش کاملا بى کلاه ماند ملیتهاى غیرفارس ساکن، یعنی حدود هفتاد درصد جمعیت کنونی ایران، در این جغرافیاى سیاسى بود. چرا که مسئله حقوق برابر ملیتها در ایران در این دوره کاملا به کناری نهاده شد و تنها به وعده هایی از سوی بعضی کاندیداهای بسنده شد.