بر اساس اخبار واصله از احواز در ساعت ۷:۳۰ شامگاه سه شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۴ مصادف با اول مارس ۲۰۱۶ یک درگیری میان پلیس و نیروهای موسوم به مبارزه با سد معبر شهرداری از یک سو و دستفروشان خیابان الناصریه (نادری) که غالبأ عرب می باشند صورت گرفت که در آن تاکنون از دستگیری سه تن از دستفروشان عرب به نام های جاسم سواری و حسن سواری و نجم سواری خبر می رسد.
خیابان الناصریه احواز که بعدها از سوی حکومت جمهوری اسلامی در ادامه سیاستهای مبارزه با هویت عربی احواز به نام نادری تغییر یافت از خیابانهای مهم هسته مرکزی شهر احواز است و بازار مرکزی احواز در آن واقع است.
در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۹۴ برابر با ۱۳ دسامبر ۲۰۱۶ مقتدایی حاکم نظامی الأحواز، که از سوی حکومت جمهوری اسلامی نام استاندار را به دوش میکشد، در سخنانی که نشان از کینه توزیها و عرب ستیزی نهفته در وجودش دارد درباره این خیابان با اشاره به اعتصاب بازاریان و رسیدگی به وضعیت دستفروشان گفت به خبرنگاران گفت:
“دستورالعملی در این خصوص انجام شده است و اجرا خواهد شد؛ ساماندهی دستفروشان بازار اهواز سختتر از سپیدار نخواهد بود. با همت مسئولان و بازاریان امیدواریم این لکه ننگ از بازار مرکز شهر پاک شود.”
با در نظر گرفتن این گونه سخنان از سوی عالیترین مقام سرکرده نظام در الأحواز این درگیریها و مبارزه با کسب و کار ملت الأحواز جدید و عجیب و نیست. و این مورد درگیری و مبارزه با رزق و روزی مردم عرب الأحواز که برای فرار از بیکاری و فقر به دستفروشی در خیابانها روی آورده اند اولین حادثه از این نوع نیست. و شهرداری در حال حاضر دارای یک نیروی ویژه سازمان یافته ای به نام “مبارزه با تخلفات سد معبر” می باشد که به بهانه مبارزه با سد معابر دستفروشان الأحواز را مدام تحت فشار قرار میدهد و مانع از کسب و کار متواضعشان می شود.
چند ماه قبل نیروهای پلیس نظام با هجوم به بازار رفیش، که محل تجمع فلافل فروشان و رستوران داران عرب الأحواز و خصوصأ جوانان رفیش است، سعی در تعطیلی این خیابان داشتند که بعد از خیابان ناصریه الأحواز شلوغ ترین بازار می باشد. و طبق معمول بهانه این اقدام را وجود کانونهای توزیع مواد مخدر و مواد ممنوعه و تجمع خرابکاران و.. معرفی کردند.
شایان ذکر است که خیابان معروف به فلافل فروشان رفیش در حال حاضر یک نقطه گردشگری احواز به شمار می آید که سالیانه گردشگرانی از سایر ملل تحت ستم در داخل ایران و حتی گردشگرانی از خارج ایران را به خود جلب می نماید.
این بازار تماماً از ابداعات جوانان عرب الأحواز در زمینه بازار و اقتصاد است که نظام فاشیست جمهوری اسلامی این اقدام جوانان عرب در تشکیل چنین جلوه ای بزرگ از کار گروهی و متحد که توجه داخل و خارج را به الأحواز جلب نمود را تحمل ننمودند و با هجوم به آن سعی در تعطیلی اش داشتند و دارند.
در حادثه ای فجیع تر در چند سال قبل که شهرداری به منظور ساماندهی وضعیت دستفروشان آنها را در مکانی که ترمینال سازمان اتوبوس رانی خط واحد احواز و در کنار بنای سرای شهید شیخ خرعل بود جمع آوری و اجازه کسب و کار به آنها داد که بعدها در اقدامی ناجوانمردانه از سوی بازاریان شهرک نشین لر و دزفولی و به صورتی غافلگیرانه به آتش کشیده میشود که پس از این حادثه اعضای لر و دزفولی موجود در شورای شهر این اقدام مجرمانه را محکوم نکردند و در سخنانی نژادپرستانه این بازار کوچک را که آن زمان صدها جوان عرب دستفروش را مشغول به کار کرد مرکز توزیع مواد مخدر و ابزارات ممنوعه معرفی کردند و بدین گونه از پیگیری جنایی و قانونی و دستگیری عاملان آتش سوزی که باعث سوزاندن تمامی دارائیهای خانواده ها و جوانان دستفروش شدند ممانعت کردند
این اقدامات نژادپرستانه و عرب ستیزانه سلسله ای از اشکال مختلف مبارزه نظام با ملت عرب الأحواز با هدف تنگ نمودن عرصه بر این ملت و اجبار آنها به مهاجرت از احواز و رسیدن به هدف بزرگشان که همانا احوازی خالی از نژاد عرب است می باشد.
بازار الناصریه چندین دهه است که در نتیجه سیاستهای فاشیستی نظام در تقویت مهاجران شهرک نشین دزفولی و لر در قبضه این دو گروه مهاجر است و فروشندگان عرب تنها کناره ها و جداول این بازار را به صورت دستفروشی در اختیار دارند که با آنها مبارزه مستمر میشود.
شهرداری الأحواز در حال حاضر تنها اجازه فعالیت در چند ساعت میانی روز را میدهد.. یعنی از ساعت یک تا پنج بعد از ظهر را که در واقع ساعات تعطیلی بازار و استراحت مردم در ساعات گرم روز است.
در خصوص تعداد جوانان و خانواده هایی که بصورت دستفروشی از این خیابان امرار معاش میکنند زنگنه عضو شورای شهر احواز که خود یک شهرک نشین لر می باشد در این باره میگوید: حدود ۲۰ هزار خانوار در اهواز با دستفروشی امرار معاش می کنند و نمی توان آنان را نادیده گرفت. اسکندر زنگنه همچنین عنوان کرده شهرداری به تنهایی توانایی جمع آوری دست فروشان را ندارد. شهرداری اهواز تنها می تواند در مقطعی از سال به عنوان مبارزه با سد معبر وارد عمل شود ولی این کار دولت و حکومت است که مشکل بیکاری را حل کند. این عضو شورای شهر مبارزه با ملت عرب الأحواز را با هدف قرار دادن کسب و کار خیابانی شان به اصطلاح مبارزه با سد معبر قلمداد میکند.
مبارزه با ملت عرب الأحواز با این گونه اقدامات در سرکوب منابع روزی و درآمدشان در کنار عوامل سیاسی و تبعیض نژادی عامل مهمتری وجود دارد و آن تبدیل شدن خیابان ناصریه احواز به نماد مقاومت مردم الأحواز در برابر رژیم اشغال گر فارس و سیاست های نژادپرستانه آنست که در توصیف این مقاومت دستفروشان عرب نویسنده ای از عرب احواز خطاب به آنان که حقوق ملت عرب الأحواز را در تملق و گفتگو با نظام جمهوری اسلامی جستجو میکنند چنین میگوید:
“کافی است امشب در خیابان های مرکزی شهر٬ به ویژه نادری٬ که نماینده قدرت مسلط آنان را «لکه ننگ» می نامد قدم بزنید. سانتی متر به سانتی متر این خیابان ها را جوش و خروش ملتی تحقیر شده پر کرده است که در حال مقاومت و مبارزه هستند. بله، آنان مردم عرب فقیری هستند که توسط همین سیستم به حاشیه رانده شده اند. این مردم فقیر را هم اینان نمی خواهند ببینید، صدایشان را هم نمی خواهند بشنود، این ها نیز قرار بود که از گرسنگی و بیچارگی در حاشیه روستا و شهر سر خود را بر بالشت مرگ بگذارند و یا کاسه به دست مقابل دفتر استانداری و فرمانداری بنشینند و یا در خیابان های از ما بهتران از «دیگری» گدایی صدقه بکنند. اما آنان راه دیگری را برگزیدند و آن تحمیل خودشان بود. آنان زندگی شان را با مذاکره نمی سازند، آنها هر روز به دفتر وزیر و وکیل دخیل نمی بندند. نه آنکه فکر کنید آنها مذاکره بلد نیستند، نه، نه، قصه بیش از آن است. آنها با حس شهودی، با تجربه دریافته اند که آنانی که آنها را تحقیر شده می خواهند، به صدایشان نیز گوش نمی دهند. آنها سالها پیش می دانستند که در چشم نمایندگان قدرت آنان «لکه ننگی» بیش نیستند. پس چه دلیلی دارد که خود را کوچک کنند و عزت و کرامتشان را زیر پا بگذارند و با کسی که آنها را لکه ننگ می داند مذاکره کنند؟
نکته مهم تر اما این است که آنها منفعل هم نمی نشیند. آنها خود را تحمیل می کند. آنها هر روز می آیند و دکه اشان را علیرغم همه مخاطرات پهن می کنند. آنها می دانند در سیستمی که تو را نمی بیند باید خود را تحمیل کرد. گوشه گوشه این شهر امروز نمایشگاهی از مقاومت روزمره و لحظه به لحظه افرادی است که سیستم آنها را «لکه ننگ» می داند و دنبال برچیدشان است. این همان مقابله، مبارزه، و مقاومت است که باید از آن درس گرفت. این تحمیل کردن لحظه به لحظه است. آنها می آیند و خانه هایشان را می سازند و از آن سوی شهر با شلنگ، آب خود را تامین می کنند و سالها بعد «اوی مسلط» را مجبور می کنند تا سیستم آبشان را درست کند. دیر و زود دارد، اما در نهایت این محذوف شدگان هستند که پیروز می شوند.”