در اظهارات روزهای اخیر مسئولان دولت ایران، چه آنهایی که در پشت کوههای زاگراس نشسته و چه آنهایی که در روزهای اخیر به اقلیم احواز سفر کرده اند، عباراتی مبهم نظیر خشکسالی، بی آبی، استفاده مفرط از آبها در صنعت و عدم رعایت حق آبه محیط زیست دیده می شود، اما تاکنون هیچ حرفی از علل اصلی بروز این فاجعه بزرگ به زبان مسئولی نیامده است! براستی چرا؟
اقلیم احواز همواره طی دهه های گذشته در مراحل مختلفی دچار خشکسالی شده است، اما نه آمارهای رسمی با قدمت حدود ۶۰ سال از وجود چنین طوفانهای شن خبر داده ونه حافظه جمعی ساکنان اصلی اقلیم احواز. براساس آمارهای رسمی تا نیمه اول دهه هفتاد شمسی، معدل سالانه تعداد روزهای همراه با گردوغبار در حدود ۶۰ روز و غلظت آن کمتر از یک دهم غلظت طوفانهای شن در سالهای اخیر، بوده است.
خشکسالی به خودی خود ریشه و علت طوفانهای شن احواز نیست و گرچه در برخی سالها خشکسالی رخ می دهد اما طبیعت قدرت مقاومت در برابر خشکسالیهای موقت را دارد. آنچه در سه اخیر رخ داده است اجرا شدن طرحهایی است که سبب خشک شدن اقلیم احواز شده است.
بیش از ۴۰ سد بر حوزه های آبریز کارون، کرخه و جراحی ساخته شده است و تنها ۱۰ درصد آورد این رودخانه ها وارد اقلیم احواز می شود. شعار “نباید اجازه دهیم آبهای شیرین به خلیج بریزد” از دوران پس از جنگ ایران وعراق تاکنون بر سر زبان مرکزگراها است. مسئولان استان اصفهان با خریداری چندین دستگاه حفاری در کوه، با اخذ مجوز حفاری از دولت مرکزی و حتی در برخی موارد بدون اخذ مجوز و بصورت مخفیانه، اقدام به حفاری تونل کرده و آب رودخانه های احواز را به فلات مرکزی منتقل کرده اند. مسئولان استان اصفهان با تغییر مرز اداری استان اصفهان و با تصرف بخشی از حوزه آبریز کارون بزرگ در ضمن مرزهای اداری این استان، پیروزمندانه اعلام می کنند که آب استان اصفهان را از گوشه ای از این استان به گوشه دیگر آن انتقال داده اند! اینان خود را فارق از پذیرش قانون طبیعت و قوانین بین المللی درباره آبهای مشترک می دانند و با تکیه بر سلطه دولت مرکزی بر اقالیم غیرفارس، حق طبیعت و حق نسلهای حال و آینده ملل تحت ستم دولت مرکزی ایران را پایمال ساخته و جان این بی گناهان را فدای افزایش سودهی صنعت و محصولات کشاورزی در فلات مرکزنشینان می سازند.
دولت ایران به چند دلیل حرف از علل اصلی فاجعه کنونی بر زبان نمی آورد:
– طرحهایی نظیر سدسازی و انتقال آب بواسطه حفاری تونل به فلات مرکزی ایران، سیاستهای استراتژیکی هستند که دولت ایران آنها را طراحی کرده و جهت اجرای آنها میلیاردها دلار خرج کرده است.
– طرحهای ویرانگر طبیعت که همان طرحهای نیشکر هستند طرحهایی کاملا امنیتی هستند که بمنظور تغییر بافت جمعیتی اقلیم احواز اجرا شده اند. تاسیس این طرحها که با وجود مخالفت مدافعان محیط زیست صورت گرفته بود با تصمیم قطعی سیاستگذاران نظام اجرا شده است.
– به اعتراف مقتدایی استاندار اقلیم احواز در روزهای گذشته، وی گفته است که استخراج نفت از میدان آزادگان مستلزم خشکاندن هور (تالاب) العظیم است. تالاب العظیم که بیش از ۱۲۰۰ کیلومتر مربع آن در اقلیم احواز واقع است ومابقی آن در خاک عراق، بواسطه شرکت نفت بشکل کامل خشک شده است. عکسهای ماهواره ای و همچنین فیلمهای ویدیویی بارها نشان داده است که این تالاب منشاء اصلی طوفاهای شن است. همچنین سه رودخانه کرخه در اقلیم احواز و میمه و دویریج در استان ایلام که به این تالاب می ریزند، بواسطه سدسازیهای دولت بشکل کامل خشک شده اند.
– دشت وسیع واقع در میان شهرهای عبادان، معشور و احواز و همچنین هور فلاحیه بدلیل خشک شدن رودخانه های کارون و جراحی بواسطه سدسازی خشک شده و به منشاء طوفانهای شن طی سالهای اخیر تبدیل شده اند.
علاوه براین اینکه سیاستهای استراتژیک دولت مرکزی علت وقوع بحران فعلی در احواز است، سیاستهای آبی دولت ایران در قبال رودخانه های مشترک با عراق با مسئله برطرف ساختن مشکل ریزگردها در این کشور همسایه کاملا در تعارض است. رهبر جمهوری اسلامی ایران در سند اخیر چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران، سیاست دولت در قبال آبهای مشترک را چنین تعیین می کند:
“توجه به ارزش های اقتصادی ، امنیتی ، سیاسی ، و زیست محیطی آب در استحصال ، عرضه ، نگهداری و مصرف آن.
مهار آبهایی که از کشور خارج می شود و اولویت استفاده از منابع آبهای مشترک”
براساس این توصیه های رهبر جمهوری اسلامی محیط زیست در آخرین رده استفاده از آب مورد توجه قرار می گیرد و در عمل زمانی که مسئله به مصادره آبها به سود مرکزنشینان مربوط می شود، تبعیض نهادینه شده در سیستم حکومتی ایران هیچ جایی برای رعایت حق محیط زیست باقی نگذاشته است.
در زمینه استفاده امنیتی ایران از آبها، درسال ۱۹۷۵ میلادی ایران جهت پذیرش مذاکره باعراق برسر منابع آبی مشترک، این پیش شرط که تمام اختلافات مرزی وامنیتی بین دوکشور نظیر حمایت عراق از “جبهه آزادی بخش احواز” همزمان درکنار مشکل آبهای مرزی به عنوان یک بسته مورد مذاکره قرار گیرد، مطرح کرد. باپذیرش این شرط ازسوی عراق، عهدنامه سال ۱۹۷۵ بین ایران وعراق درالجزایر منعقد شد.
عهدنامه سال ۱۹۷۵ ایران باعراق شامل یک عهدنامه، یک الحاقیه، ۳ پروتوکل و۴ توافقنامه است. تنها یک توافقنامه به مسئله آبهای مرزی اختصاص داشته است ومابقی مربوط به مسائل مرزی و امنیتی بود.
در سالهای اخیر و در دوره پس از اشغال عراق توسط آمریکا، مسئولان ایرانی دردیدار بامسئولان دولت عراق جدید حل شدن مسئله خشک شدن رودخانه های مشترک دو کشور را منوط به برطرف شدن نکات زیر دانسته اند:
– پایان دادن به حضور نیروهای کرد ایرانی درخاک عراق
– پایان دادن به حضور نیروهای مجاهدین خلق درخاک عراق
– خارج شدن نیروهای آمریکایی ازعراق ولغو تمامی موافقتنامه های امنیتی ونظامی با آمریکا از سوی عراق، به دلیل این که این توافقنامه ها برضد امنیت ملی ایران هستند.
– عدم مخالفت با رویکرد سیاسی ایران درعراق وپذیرش حضور ایران درعرصه سیاسی عراق
– تامین تمامی منافع تجاری، سیاسی، امنیتی وتوریستی ایران درعراق درمقابله با طرح های دیگر قدرت های منطقه
براساس این شواهد و همچنین درنظر گرفتن این حقیقت که عراق از خود هیچ رودخانه ای ندارد و سرچشمه آبهای جاری در این کشور ایران و ترکیه هستند، این عراق است که بارها از این خواسته است تا از بستن آب رودخانه های مرزی بر روی این کشور دست بردارد.
خلاصه، کشوری که حاکمان آن مسلح به ایدئولوژی مذهبی و قومی هستند وبا کنترل آبهای جاری در غرب کشور سعی در بهره برداری امنیتی از این آبها دارند، از درک این نکته که محیط زیست مرز سیاسی نمی شناسد فاصله زیادی دارد. اگر دولت ایران ۱۳ رودخانه مرزی با عراق را خشک کند و نقش اساسی در خشکاندن بخش شرقی عراق و همچنین خشک شدن تالاب الحویزه در خاک عراق دارد؛ خاکی که از این سیاستها برمی خیزد مرز سیاسی نمی شناسد و تا مرز خفه کردن مسئولان دولت ایران نیز پیش می رود.
آنچه روشن است براساس این شواهد، اظهارات مسئولان دولتی ایران درباره خارجی بودن منشاء طوفانهای شن تنها بمنظور شانه خالی کردن از مسئولیت فاجعه ای است که بواسطه سیاستهای امنیتی خود رقم زده اند. طبیعی است که از علل چنین فاجعه ای سخن بمیان نخواهد آورد.