در : صفحه اول » اخبار » قانون سربازی اجباری و ملت الاحواز

قانون سربازی اجباری و ملت الاحواز

به بهانه دستگیری ۲۴ نفر از شهروندان احوازی معترض به خدمت سربازی

در خبرها آمد که در اواخر دی ماه ۱۴۰۰ بیش از ۲۴ تن از جوانان احوازی از اهالی شهر البسیتین، که از رفتن به خدمت سربازی اجباری امتناع کرده بودند، توسط نیروهای امنیتی ایران دستگیر شدند.  شهر البسیتین در فاصله ۹۰ کیلومتری شمال غربی شهر احواز واقع شده و نزدیک به مرز الاحواز- عراق می باشد بطوری که فاصله آن تا نقطه مرزی چذابه ۲۸ کیلومتر وتا نقطه مرزی در هور العظیم در حدود ۲۰ کیلومتر می باشد. در راستای سیاست فارسی سازی پهلوی اول نام این شهر در سال ۱۳۱۴ از البسیتین به بستان تغییر یافت، ولی مردم الاحواز در نوشته ها، اشعار و قصاید، و محاورات روزمره همچنان فقط نام اصلی البسیتین را بکار می برند.

 تاریخچه خدمت سربازی اجباری در ایران برمی گردد به بعد از دورانی که رضا قلدر (پهلوی اول) با کمک و هدایت نیروهای خارجی وزورِ اسلحه، سرزمین های ملتهای غیر فارس را اشغال کرد و با ضمیمه نمودن آنها به دولت پارس، کشور جدید و عجیب الخلقه ای به نام ایران اطلاق تأسیس گردید.

رضا قلدر برای تحکیم پایه های قدرت خود و در راستای ایجاد دولت – ملت ، استراتژی یکسان سازی ملی را اتخاذ نمود و برای رسیدن به این هدف یک سری اقداماتی را انجام داد. از جمله ممنوعیت استفاده و بکار بردن زبان و ادبیات ملت های اشغالی در مدارس و ادارات که بر این اساس تمام مدارس ومکتب خانه هایی که زبان عربی در اقلیم عربستان، تورکی در اقلیم آزربایجان، کردی در اقلیم کوردستان، بلوچی در اقلیم بلوچستان، و تورکمن در اقلیم تورکمنستان  را تدریس می کردند تعطیل شدند، و زبان فارسی تنها زبان آموزشی و اداری کشور جدید شد.

و در راستای این سیاست یکسان سازی با زور اسلحه پوشش های محلی ممنوع و همه مجبور به پوشیدن لباس جدید و کلاهی که به کلاه پهلوی معروف بود شدند. همچنین اختیار نام خانوادگی به شیوه جدید اجباری شد و بکار بردن القاب و استفاده از روش نامگذاری محلی که مخصوص هر اقلیم بود ممنوع گردید.

ولی این سیاستها با اعتراضات ملت های اشغالی مواجه شد. به عنوان مثال در الاحواز (عربستان) در سال ۱۹۲۸ م (۱۳۰۷ هـ.ش ) شیخ محیی الزیبق الشریفی در اعتراض به پوشش اجباری قیام کرد و مبارزه همه گیری را بر علیه نیروهای نیروهای حکومتی رهبری نمود. این جنبش به قیام حویزه معروف است. در نتیجه این قیام، حکومت محلی عربی در شهر حویزه و روستاهای اطراف آن تشکیل شد که برای مدت شش ماه دوام یافت و پس از آن با یورش سبوعانه نیروهای نظامی دولت ایران و با کمک بریطانیا این قیام وجنبش سرکوب گردید و شهر حویزه دوباره به اشغال نیروهای متجاوز در آمد. ولی علی رغم گذشت نزدیک به ۹۴ سال از آن حادثه هنوز ملت الاحواز خاطره آن مبارزات را گرامی می دارد و سروده حماسی معروف شیخ محیی الزیبق همچنان ورد زبان مردم الاحواز می باشد که: ” یا عگال نسویلک هیبه” (ای عِقال* ابهت و اعتبارت را بازخواهیم گرداند).

سیاستمدارن آن دوره علاوه بر استفاده از شیوه های فرهنگی و تبلیغاتی برای ایجاد تعلق به وطن جدید در دل ملتهای اشغالی، برای پیشبرد اهداف خود به شیوه های زور نیز متوسل شدند تا به قول خوشان حس میهن پرستی را در کالبد ملتهای اشغالی تزریق کنند. یکی از این شیوه ها طرح خدمت سربازی اجباری بود که در خرداد سال ۱۳۰۴ توسط مجلس آن دوران تصویب شد. و در راستای اجرای این قانون اداره کل احصائیه و سجل احوال در سال ۱۳۰۷ تأسیس گردید تا صدور شناسنامه ایرانی و بکار بردن نام خانوادگی با زور سرنیزه برای همه ساکنان کشور جدید را عملی نماید. هدف از قانون خدمت اجباری نه تنها تاسیس ارتش مدرن به شیوه کشورهای غربی بود، بلکه هدف آن تقویت احساس تعلق به کشور جدید در دل جوانان از طریق دوره های آموزشی در پادگان ها و تزریق اطلاعات ناسیونالیسم ایرانی بود.

عکس العمل های مردم به قانون سربازی اجباری در آن دوران بر حسب منطقه متفاوت بود. به عنوان مثال در عربستان (الاحواز) مردم با این قانون به شیوه های مختلفی برخورد کردند. برخی از مردم، بالاخص اهالی مناطق مرزی، برای فرار از انجام خدمت سربازی اجباری ترجیح دادند که به کشور عراق مهاجرت کرده و در آنجا اقامت کنند. برخی دیگر ترجیح دادند که به صف مبارزان احوازی که در تلاب های هور العظیم، هور الفلاحیه، هور المیناو، و یا بلندی های جبل مشداخ مستقر بودند بپیوندند، تا بدینوسیله هم از ننگ خدمت کردن به دشمن ملتشان رها شوند، و هم اینکه با پیوستن به صف مبارزان از اعتبار و جایگاه اجتماعی ویژه ای برخوردار می شدند، و علاوه بر اینها با حضورشان در پناهگاه های طبیعی نزدیک محل سکونتشان نه تنها رابطه شان با خانواده شان قطع نمیشد بلکه امکان دیدار خانواده هایشان همیشه مهیا بود.

راه و روش دیگری که مردم مناطق مختلف الاحواز در آن برهه زمانی برای طفره رفتن از سربازی بکار بردند؛ عدم قبول شناسنامه ایرانی بود و یا اینکه در صورتی که تحت فشار قرار می گرفتند هر خانواده ای قبول می کرد تا فقط برای یکی از فرزندان ذکور شناسنامه صادر می شد وبقیه برادران در هنگام ضرورت از آن استفاده می کردند. با این وضع فقط یکی از برادران مجبور بود به سربازی برود و بقیه در امان می بودند. روش دیگر این بود که در هنگام صدور شناسنامه خانواده ها سعی می کردند سن فرزندان ذکور خود را خیلی بیش از آنچه هست ثبت کنند، که این کار را معمولاً با پرداخت رشوه به مأموران اداره سجل احوال و احصائیه انجام میداند، تا در هنگام مشمولیت با مقایسه ی هیکل شخص و سن شناسنامه ایش معافیت دریافت کند.

پرداخت مبلغی رشوه به مأموران ژاندارمری برای تأجیل اعلام اسامی مشمولین یا حذف نامشان از لیست افراد فراخوانده شده شیوه دیگری بود که مردم برای طفره رفتن از خدمت سربازی بکار می بردند.

ناگفته نماند که روش های فرار از خدمت سربازی همیشه کارساز نبود و در خیلی از موارد نیروهای ژاندارمری برای فشار به خانواده ها جهت اعزام فرزندانشان به سربازی اقدام به دستگیری و زندان کردن شیخ قبیله یا پدر فرد مشمول می کردند، که در چنین مواردی جوانان برای رهایی پدرانشان خود را تسلیم نیروهای ژاندارمری می کردند و تن به خدمت دو سال سربازی اجباری می دادند.

خانواده هایی که به هر دلایلی مجبور بودند جوانانشان را به خدمت سربازی بفرستند در طول مدت دو سال سربازی عزادار می بودند، و نه تنها مادرانشان لباس عزا بر تن می کردند، بلکه همه اهالی روستا یا محله با آنها همدردی می کردند، و روز بدرقه این جوانان توأم با شیون و گریه و زاری بود.

عوامل اصلی ممانعت از انحام خدمت اجباری سربازی در سطح فردی را می توان بدین شرح خلاصه نمود: عامل بیگانگی زبان (فارسی) و وحشت از عدم توانایی ایجاد ارتباط با  حاکمان جدید، کابوس انتقال به شهرهای دور افتاده و دوری از خانواده و نزدیکان، ترس از شرکت در جنگ و درگیری های ناخواسته در راه کشوری که برای آنها نا آشنا و نامأنوس و غریبه بود، باضافه عوامل اقتصادی و نیاز خانواده ها به فرزندان ذکور به عنوان نیروی اصلی کار که اقتصاد خانواده ها بر آن متکی بود، و عدم اهمیت داشتن یا نداشتن کارت پایان خدمت و یا معافیت در زندگی روزمره مردمان آن دوران.

هر چند دلایل مقاومت در مقابل اجرای قانون سربازی برای شهروندان ساده آن دوران در سطح فردی ناشی از عوامل اقتصادی و فرهنگی بود، ولی با نگاه کلی به جغرافیای مردمی شهروندان عربستان در آن دوران، این امر حکایت از از یک مقاومت و نافرمانی همگانی از سوی یک ملت تحت اشغال بود.

به مرور زمان وبا ورود جوانان به مدارس و تحصیل آنها و ایجاد رابطه شرطی از سوی حاکمان بین انجام خدمت سربازی یا معافیت و امکان بهرمندی از حقوق شهروندی از جمله هر گونه خدمات دولتی در ادارات و شرکتها، خیلی از جوانان ذکور مجبور بودند تن به ذلت دو سال خدمت سربازی اجباری بدهند، هر چند استفاده از روشها و لطایف الحیل برای امتناع از انجام این خدمت اجباری کما کان معمول می باشد، که رشوه دادن به مأموران و جعل مدارک پزشکی  از مهمترین روش های معمول می باشد.

در کشوری مثل ایران که همیشه یا درگیری های داخلی و یا درگیری و جنگ با کشورهای دیگر گریبانش را گرفته اند، خدمت سربازی خالی از ضرر نیست، که نمونه بارز آن دوران هشت ساله جنگ بین ایران و عراق است که در آن هزاران نفر از جوانان، ناخواسته و بر خلاف میل باطنی خود مجبور به مشارکت در جنگی شدند که در نتیجه فتنه انگیزی و توسعه طلبی حاکمان طهران شعله ور شد، و هزاران نفر از این جوانان هیزم آتشی بودند که اقالیم مرزی بالاخص الاحواز و کوردستان را نابود کرد، و زمینه ای شد برای استقرار دائمی نیروهای نظامی در الاحواز، و غارت و نابودی زمینهای اهالی و تهدید امنیت شهروندان این اقلیم.

علی رغم گذشت نزدیک به صد سال از اشغال سرزمین الاحواز و بکار بردن استراتژی های نرم و سخت مختلف برای تزریق حس وطن پرستی و وطن دوستی، ولی همچنان احساس وابستگی به این کشور جعلی و دروغین در دل شهروندان احوازی ایجاد نشده است. و به ضرس قاطع می توان ادعا کرد که سیاستمداران اولیه و کنونی ایران در تحقق هدف غایی قانون سربازی اجباری برای تحکیم پایه های دولت – ملت و ایجاد حس میهن پرستی اجباری ناکام مانده اند.

شاید ۲۴ شهروند البسیتین، که نام هایشان در ذیل ذکر شده است، اهداف سیاسیی از این اقدام خود را دنبال نمی کردند و دلایل خاص خود را برای امتناع از انجام خدمت اجباری سربازی داشتند. از دلایل اقتصادی و مشکلات زندگی و فشارهای معیشتی گرفته تا عواملی مانند  تنها نان آور خانواده بودن و تلف شدن دو سال از بهترین دوران عمرشان در حالی که خانواده هایشان بیش از هر وقت به آنها نیاز دارند. ممکن است این جوانان از کارزار مدنی #نه_به_خدمت_سربازی_اجباری اطلاعی نداشته باشند، یا شاید از اهداف اصلی رضا قلدر در اجرای این قانون مطلع نباشند… ولی همه اینها از ارزش این حقیقت نمی کاهد که این عکس العمل و اعتراض دست جمعی نشانه آن است که هنوز جوانان زیادی با این قوانین، که نوعی برده داری نوین است، مخالفت می کنند، و راه کار نافرمانی مدنی یکی از کاراترین روشها برای مخالفت و اعتراض به اینگونه قوانین می باشد. مضافاً اینکه، اقدام جوانان احوازی می تواند الهام بخش سایر جوانان در جغرافیای سیاسی ایران قرار گیرد تا با تأسی به آنها به قوانین ظالمانه اعتراض نمایند.

عبدالرحمن حیدری

* عِقال بخش مهمی از لباس مردان عرب می باشد که بصورت حلقه بافته شده و برای نگه داشتن چفیه بر روی سر می گزارند. عقال جزو لباس رسمی مردان عرب در بسیاری از کشورهای عربی است و از پارچه‌های مخمل ودر برخی نمونه ها از نخ‌های گرانقیمت نقره و طلا وبا  سنگها و نگین‌های قیمتی همچون عقیق و فیروزه و یشم تزئین می‌شود.

اسامی ۲۴ جوان احوازی اهل شهر البسیتین که با ممانعت از انجام خدمت سربازی اجباری به این قانون اعتراض کردند به شرح زیر می باشد:

 

 

 

 

 

  • ابراهیم ثعلبی فرزند على

  • امید صیاحی فرزند جواد

  • باسم سواری فرزند سالم

  • باسم صخراوی

  • حسین نیسی

  • رضا عبیات فرزند جلیل

  • رضا عفراوی

  • ریسان چلداوی فرزند على

  • سجاد بیت عبدالمولى فرزند خالد

  • سجاد عبیات

  • سهیل چلداوی فرزند ناجى

  • سید جواد موسوی

  • سید حسن بخات فرزند راضى

  • سید علی بخات فرزند راضى

  • علی سواری فرزند حیدر

  • قاسم فرزند لازم

  • محمد چلداوی

  • محمد عبیات فرزند چاسب

  • محمد عذاری مالکی فرزند ناصر

  • محمد عفراوی فرزند حمید

  • مصطفی بیت عبد المولى

  • مصطفی چلداوی فرزند جمیل

  • مهدی غروای

  • یونس ساعدی فرزند عبد الواحد

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى