در : صفحه اول » سیاسی » لرها بخوانند

لرها بخوانند

سایت جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز مقاله زیر را یک سال پیش منتشر کرد. با گذر یک سال از انتشار این مقاله شاهد آن هستیم که هشدارهای آمده در متن به طور عینی در حال شکل گیری در احواز است. اکنون مجددا این مقاله را منتشر می کنیم.  در روزهای آتی نیز به بررسی پدیده تظاهرات حکومتی بختیاری ها در احواز خواهیم پرداخت.

لرها بخوانند

روابط حسنه‌ی ملت‌های عرب و لُربختیاری برای هر محقق و علاقه‌مند به تاریخ پنهان نیست. شیخ خزعل و سردار اسعد در زمان روی کار آمدن رضاخان و بعد از آن همواره رویکرد و عملکرد پایاپای بر ضد دولت مرکزی داشته‌اند. پس از کشف نفت در مسجد سلیمان سیل عظیمی از بختیاری‌های پشتکوه روانه مناطق نفت‌خیز شدند. مهمانان ملت عرب کسانی جز دوستان دیرینه و همسنگران ملت عرب نبوده‌اند. به همین دلیل تاکنون نیز عرب‌ها بختیاری‌ها را دوست و همسنگر می‌دانند.

گذشت زمانه، رخدادها و تغییرات سیاسی در ایران باعث شده دوستان دیرین ملت عرب ناخواسته به دامان پان فارسیسم بیفتند. امروزه طیفی کوچک از فرزندان بختیاری بنا بر مصالح فردی وگروهی با نزدیکی به دولت اشغالگر جمهوری اسلامی به ادوات و ابزار این دولت مبدل شده‌اند.  امروزه در کمال ناباوری بخش کوچکی از بختیاری‌ها به عنوان نوک پیکان آسیمیلاسیون و ابزار دست دغل‌بازان دولتی مسئول در مناطق عرب نشین شده‌اند.

رو در رو قرار دادن دو ملت مظلوم عرب و لر کاری سیاسی، غیر انسانی و قابل تقبیح است. ملت عرب احواز در هیچ دوره‌ای نه به دوستان لُر بختیاری و نه هیچ قومیت و ملت دیگری تعدی نکرده است. امروزه متأسفانه شاهد آن هستیم که دولت جمهوری اسلامی با روانه ساختن قشرهایی از مردم بختیاری به مناطق عرب نشین سعی در تغییر ترکیب جمعیتی مناطق عرب نشین دارد.

در این میان ملت عرب از سال ٢٠٠۵ به این سو همواره نسبت به عملکرد دولت اعلام انزجار کرده و شاهد برگزاری تظاهرات‌ها و بازتاب‌های آن بوده‌ایم. صدها نفر از شهروندان عرب در این میان در خیابان‌های احواز، حمیدیه، معشور، محمره، عبادان و… قربانی شدند. هزاران تن زندانی و تبعید گشته، چندی پیش نیز یک شهروند بختیاری در باغ‌ملک از کشف گور دسته‌جمعی چهار مبارز عرب در حوالی این شهر خبر داد. این چهارتن سه تن برادر بودند از خانواده‌ی حیدریان از کوی ملاشیه در غرب احواز که به اتفاق دوست آن‌ها به نام علی شریفی اعدام شده و جنازه‌های آن‌ها به خانواده هایشان تحویل داده نشد.

تردیدی نیست که دولت جمهوری اسلامی سعی داشته و دارد که جمعیت مردم عرب را به حد اقل ممکن برساند و سایر شهرها و روستاهای عرب‌نشین را به روستاها و شهرهای لُرنشین تبدیل کند. این سیاست غیر انسانی چندی پیش از سوی پاسدار جعفر حجازی استاندار منتصب دولت در احواز رسماً اعلام شد.

حجازی در جریان افتتاح یک نمایشگاه صنعتی در استان بصره عراق با لباس بختیاری در این نمایشگاه حاضر شد و یک دست لباس بختیاری را به استاندار بصره که از پاسداران سپاه قدس است هدیه داد. هر دو استاندار با لباس بختیاری عکس‌های یادگاری گرفتند.

حادثه‌ی مشابهی در آستاراخان روسیه رخ داد. این‌بار حجازی به همان شیوه نیز لباس بختیاری را به استاندار آستاراخان هدیه داد اما استاندار آستاراخان فقط به تشکر اکتفا نمود. نویسنده و یا مردم عرب نه با بختیاری و نه با لباس آن و نه با رسم و رسومات بختیاری مشکلی دارند. اما در این میان به هیچ وجه قابل قبول نیست که استاندار اقلیم احواز اشغالی را یک اقلیم بختیاری‌نشین معرفی کند. کاری که پاسدار حجازی انجام داد گویای این است که ایشان از یک اقلیم بختیاری‌نشین می‌آیند.

 حال آنکه برای همگان واضح است که تاریخ وجود ملت عرب در این اقلیم به پیش از ورود آریایی‌ها به فلات ایران می‌رسد. ملت عرب امروزی بقایای قوم و تمدن عیلامی هستند. این ملت مظلوم در طول قرن اخیر آماج هجوم بی‌وقفه و برنامه‌ریزی شده قرار گرفته و تمام هستی آن‌ها از سوی دولت مرکزی ایران نشانه رفته است.

عملکرد دولت جمهوری اسلامی در بیرون راندن بسیاری از افسران عرب از ارتش و سپاه پس از پایان جنگ با عراق گویای این حقیقت است. دولت ایران به کلی مانع حضور گسترده‌ی نیروهای عرب در مراتب عالی ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، اطلاعات و دیگر ادارات و وزارتخانه‌ها شده است.

 در بخش‌های دولتی تنها به وجود چند عنصر و نماینده‌ی “دولتی” در مجلس و دیگر بخش‌ها اکتفا شد. از وجود چنین افرادی در نظام حاکم فقط به عنوان ویترین می توان یاد کرد. وجود شمخانی و چند تن دیگر در بخش هایی از دولت و دیگر سازمان‌ها به مثابه “مترسک” است.

هیچ کدام از افراد معدود عرب در بدنه‌ی نظام حاکم از اختیارات یک مسئول برخوردار نیستند. “یادآوری این مسئله در این متن به این دلیل است که نشان دهم که فرایند آسیمیلاسیون و فارسی سازی نه تنها در شهرها و روستاهای عرب نشین رخ می‌دهد بلکه سایر بدنه‌ی دولت را نیز فراگرفته است”.

هستی ملت‌ عرب اقلیم احواز امروزه به تاراج رفته است. قربانی دیگر این سیاست غیر انسانی مردمان دوست و همسنگر ما هستند. متأسفانه امروزه لُربختیاری به یک “اسلحه” برای نظام جمهوری اسلامی مبدل شده است.

طیف‌هایی از همسنگران دیروز ملت عرب با دغل‌بازی جمهوری اسلامی امروزه رو در روی ملت عرب قرار گرفته‌اند. در این مرحله حساس و مقطع زمانی نماینده‌ی ارشد دولت یعنی شخص پاسدار حجازی شلوار دبیت و چوغای بختیاری را ملوث کرده و به توصیه و اوامر اربابانش در تهران خواهان نشان دادن اقلیم احواز به عنوان نشیمن‌گاه اصلی لُر بختیاری‌ها است!

در این میان سئوال‌هایی در ذهن متبادر می‌شوند، آیا دوستان و همسنگران بختیاری ما دوست دارند اقلیم چهار محال و بختیاری را یک اقلیم عرب‌نشین، کُردنشین، تُرک‌نشین یا… بنامیم؟ آیا موافقند که عرب‌ها به روند کوچ اجباری و تغییر بافت جمعیتی سرزمین بختیاری در پشتکوه با دولت همراهی کنند؟

 آیا بختیاری‌ها مایلند به لباس ملی آنان اهانت شود؟ اگر جواب منفی است طبیعتاً در این میان یک مسئولیت بزرگ بر دوش روشنفکران بختیاری است. روشنفکران بختیاری از همین الان می‌بایست نسبت به عملکرد دولت در گسیل شهروندان بختیاری به مناطق عرب‌نشین برای تغییر بافت جمعیتی آن مناطق موضع خود را روشن سازند.

عملکرد دولت جمهوری اسلامی به طبیعت حال یک امر قبیح و قابل پیگرد قانونی در سازمان‌های بین المللی است. چرا که دولت جمهوری اسلامی مشغول پاکسازی نژادی در مناطق عرب نشین است. در این میان سازمان‌های احوازی در داخل و خارج نسبت به این عملکرد دولت بایستی واکنش نشان دهند و برای جلوگیری از فرایند عرب زدایی در اقلیم احواز سریعاً اقدام کنند.

امروزه ما نیازمند حضور روشنفکران و آزادی‌خواهان بختیاری هستیم تا سیاست‌های غیر انسانی جمهوری اسلامی را برای مردم لُر بختیاری روشن سازند. بی‌تردید عملکرد روشنفکران بختیاری می‌تواند حافظ منافع و جان مردم عرب و بختیاری باشد. در غیر این صورت افزون بر عناصر دولت جمهوری اسلامی، مسئولیت اصلی هر گونه رخداد و پیشامدی بر عهده‌ی طیف وسیع روشنفکران و تحصیلکردگان بختیاری است.

بقلم: نوری حمـزه

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى