سالهاست که در کسوت خبرنگار در حوزه مسائل بین المللی و ملی در روزنامه ها و سایت های خبری وتحلیلی جهان عرب و رسانه های ایرانی مشغول به کارهستم. کار روزنامه نگاری را در دوره اختناق(بازه زمانی ریاست جمهوری رفسنجانی در ایران) با رسانه های فارسی زبان آغاز کردم.
در این دوره از کارم، بسیاری از تکنیک های روزنامه نگاری از جمله خود سانسوری را به خوبی فرا گرفتم. راه و چاه دریافت اخبار از روابط عمومی وزارت خانه ها و سازمان ها وحتی از کارمندان شاغل در خارج از حوزه روابط عمومی ها را نیز آموختم.
یاد گرفتم چگونه خبر و پیشینه آن را از زیر زبان یک شهر وند عادی یا یک مسئول بلند پایه بیرون بکشم. آموختم چگونه خبر را لفافه پیچی کنم، تا فلان وزیر وفلان رئیس، مبادا با انتشار خبری ،یادداشتی یا مقاله ای و دست نوشته ای از من دچار سردرد شود. چرا که سردرد ایشان ممکن است، تمامی زندگی ام را درد بیاورد.
افزون بر آن ممکن بود همین سردرد ساده ایشان امتیاز یک نشریه را به راحتی لغو کند. در همان حال، اخبار را با تمام دقت و ظرافت به سمع ونظر شهروندانی که جویای این اطلاعات هستند، با امانت تام می رساندم.
درتمام دوره کاری خود همیشه با یک مسئله دردناک، دست به گریبان بودم. با این که سعی کردم که حوزه کاری خود را به گونه ای انتخاب کنم تا باعث تنش با دیگران نشود. اما در این میان، تنش ها همیشه وجود داشت.
این مسئله دردناک وهمواره تنش زا چیزی جز “نژاد پرستی و عرب ستیزی” بسیار وقیح و قبیح نیست. آگاهم که نژاد پرستی و عرب ستیزی ایرانیان قصه دراز دارد. در این میان اما سوالهایی در ذهنم متبادر می شوند، که می خواهم این سوال ها را با شما در میان بگذارم؛ به راستی چرا در صد بالایی از ایرانیان خارج نشین پس از سال ها زندگی در جهان آزاد، هنوز رویکرد های نژاد پرستانه وعرب ستیزانه دارند؟ چرا اینان بچه های خود را نیز نژادپرست و عرب ستیز تربیت می کنند؟ چرا بسیاری از ایرانیان هویت خود را بر اساس دشمنی با عرب و زبان عربی تعریف می کنند؟
پاسخ به این سوالات را به عهده شما خواننده محترم این نوشته می گذارم. اما در این جا می خواهم از حساسیت های برخی طیف های اجتماعی ایران (به ویژه خارج نشینان) در باره پوشش اخبار مناطق عرب نشین پرده بر دارم.
چندی پیش تعدادی ازجوانان در شهر عرب نشین شوش با دیوار نویسی سعی در تحریم عمومی انتخابات پارلمانی ایران داشتند.همزمان با این حادثه در مراسم اربعین حسینی در این شهر جمع کثیری از جوانان با یزله سرایی و سردادن شعارهای ملی ، فاصله حرم دانیال تا احمد آباد را تظاهرات کردند.
پس از این حادثه در شامگاه همان روز بیش از ۳۴ نفر در شوش دستگیر شدند. بعد از دستگیری ها ،خبر مرگ یک جوان عرب به نام ناصر آلبوشوکه (۱۹ ساله) بر اثر شکنجه در بازداشتگاه وزارت اطلاعات در اهواز، سراسر منطقه را فراگرفت. بعد از او خبر مشابهی منتشر شد که گویای این است که؛ محمد کعبی(۳۴ ساله) از شوش نیز تحت شکنجه کشته شده است.
( قبل از این دو نیز یک فعال حقوق بشری عرب به نام رضا مغامسی در تاریکخانه های اداره اطلاعات دزفول کشته شده بود).
موج دستگیری ها پایان نیافته وهر روز بر تعداد دستگیر شدگان شوش افزوده می شد که خبر دستگیری بیش از چهل تن در شهرهای اهواز و حمیدیه نیز منتشر شد.
بسیاری از سایت های خبری وتحلیلی فارسی زبان هیچ گونه خبری درباره این همه حوادث منتشر نکردند. مفسرانی که حتی برای حشرات خطرناک دل می سوزانند وبه عنوان حامی میحط زیست برای حشرات نیز کمپین راه می اندازند، در زمان قتل سه جوان عرب در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات لام تا کام حرفی به میان نیاوردند و به راحتی از روی جنازه های جوانان عرب گذشتند.
برخی سایت ها نیز جسته وگریخته اخبار ارسال شده به آنها را با تغییر تیتر و زدودن واژه هایی چون”عرب” منشر کردند.
در این زمینه سایت های خبری ورادیو وتلویزیون های ؛ بی بی سی فارسی ، دویچه وله فارسی، رادیو فردا وصدای امریکای فارسی که به ترتیب با بودجه های ملی بریطانیا،آلمان و امریکا اداره می شوند ،نه به انتشار این اخبار اهتمام ورزیدند ونه به ارائه تحلیل و پیگیری موضوع .
متاسفانه کارمندان بی بی سی فارسی، دویچه وله فارسی و صدای امریکای فارسی، همانند دیگر همکاران خود در اپوزیسون ایرانی با سایر مسائل مناطق عرب نشین بسیار محتاطانه برخورد می کنند. آنان در بسیاری موارد همنوای سیاست های جمهوری اسلامی عمل می کنند. در این حادثه نیز آنان از روی جنازه ناصر آلبوشوکه و محمد کعبی گذشتند.
بی بی سی فارسی پس از چند روز از این حادثه اقدام به انتشار یک گزارش کرد. پس از یکی دو ساعت آن گزارش را از صفحه اصلی وحتی صفحه اخبار ایران حذف کرد، به گونه ای که پیدا کردن این گزارش برای یک کاربر امکان پذیر نبود.
با گذشت چند روز و افزایش قلع وقمع در مناطق عرب نشین وبر پایی حکومت نظامی شبانه در شوش، بی بی سی فارسی، ناچار می شود با شادی صدر، فعال در زمینه حقوق بشر، گفتگویی کوتاه انجام دهد.
در این گفتگو، صدر با ارائه اطلاعاتی درباره چگونگی حوادث رخ داده، از سازمان های حقوق بشری وموسسات خبری خواست؛ درباره این جنایت های هولناک در مناطق عرب نشین واکنش نشان دهند.
عملکرد خانم صدر وانتشار اخبار در برخی دیگر از سایتهای مسئولیت پذیر و وزین، مورد انتقاد نژاد پرستان قرار گرفت. نژاد پرستان با انتشار یادداشت ها و برخی کامنت ها سعی کردند که مسئله را وارونه نشان داده وذهن خوانندگان را از آنچه بر مردم عرب روا می رود، دور سازند.
نوشته ای با عنوان؛ “خبری از شوش و یک دو سه حرف به بهانه ی آن خبر” در یک سایت فارسی زبان منتشر شد. بعد از آن، برخی سایت ها از سر ذوق زدگی، گرایش های نژاد پرستانه و برای ماله کشی بر عملکرد دولت جمهوری اسلامی در مناطق عرب نشین مجددا این یادداشت را منتشر کردند.
نویسنده یادداشت که خود را از اهالی محل رخدادها معرفی کرده با انتقاد از عملکرد خانم صدر، به بی بی سی فارسی
(با آنکه اهتمام شایسته ای به اخبار مناطق عرب نشین نشان نمی دهد) نیز به صورت ضمنی حمله می کند.
در نوشته ایشان آمده است؛” این همه، ساخته و پرداخته ی «منابع موثق» است برای بنگاهها و سازمانهای تبلیغاتی، برای پنهان داشتن چرائی و چگونگی قربانی شدن محمد کعبی.”
در پاسخ به ایشان باید گفت؛ چگونه است که منابع موثق برای”سرپوش نهادن” بر قتل محمد کعبی در بازداشتگاه اداره اطلاعات، خبر این جنایت را منتشر می کنند؟ بدیهی است، کسی که خواهان سرپوش نهادن بر موضوعی باشد معمولا هیچ خبری از آن موضوع منتشر نمی کند.
انتشار این اخبار گویای این است که ناشران درپی کشف حقیقت هستند ونه پنهان ساختن حقیقت آنگونه که شما تصور دارید، یا می خواهید تصوری را غلط را برای مخاطب ایجاد کنید.
در نوشته مذکور نویسنده به سفسطه بافی پرداخته و به تخطئه می افتد. ایشان با تناقض گویی، اندیشه نژاد پرستانه خود را برای خواننده نمایان می سازد.
در جایی از این نوشته ذکر می شود که “جوانان عرب نه تجمعی برگزار کرده اند و نه تظاهراتی و نه شعاری داده شده و نه غیره “.
و در ادامه، نویسنده با تناقض سرایی می گوید؛ خبر این است که شماری از مردان از اهواز آمدهاند شوش و به همراه محمد کعبی و چند نفر دیگر از اهل شوش، «جلسه» یا «تجمعی» برگزار کردهاند و بحث آن «جلسه» یا «تجمع»، پیرامون سه /۳/ موضوع بوده است: ۱. چگونگی تبلیغ وهابی گری. ۲ تجزیه طلبی و ۳ تحریم انتخابات. همانگونه که پیش از این در نوشته ایشان خواندیم، هیچ اتفاقی در شوش رخ نداده ، اما در آخر ایشان می نویسد؛ که گویا تجمعی بوده! و تجمع کنندگان خواهان یافتن راهکارهایی برای تبلیغ وهابی گری وتجزیه طلبی وتحریم انتخابات!
نویسنده این یادداشت در ادامه به شیرین عبادی می تازد،و از ایشان انتقاد می