چند سال پیش دولت بریطانیا از زبان نخست وزیر این کشور در یکی از شدید اللحن ترین اعتراض خود به در خواستهای مکرر پارلمان اسکاتلند و بسیاری از مردم اسکاتلند برای استقلال از بریطانیا، گفت که تا زمان برگزاری همه پرسی استقلال اسکاتلند سعی خواهیم کرد که از طریق گفتگو و محاوره به مردم اسکاتلند مزایای باقی ماندن در محدوده سیاسی بریطانیای کبیر را بفهمانیم.
چند نکته مهم ..
۱- بر هیچکس پوشیده نیست که افراد در بریطانیا صرفه نظر از نژاد، دین و رنگ پوستشان دارای حقوقی برابر هستند و از لحاظ حقوق مدنی هیچ تفاوتی بین یک اسکاتلندی و انگلیسی و حتی اسیایی و افریقایی وجود ندارد و چه بسا بسیاری از اسکاتلندیها دارای امکاناتی به مراتب بهتر و زندگی پر تجمل تری از خود انگلیسی های اصیل هستند که دلیل طبیعی ان ذخایر نفت دریای شمال است که در محدوده جغرافیایی اسکاتلند است.
۲- اهمیت گذاری به اصل محاوره و گفتگو و اقناع در برخورد با موضوعی به این اهمیت به جای برخورد امنیتی و یا تهمت زدن به درخواست کنندگان و مطالبان اسکاتلندی استقلال از بریطانیا.
۳- احترام و به تبع ان اعتراف ضمنی به مطالبات سیاسی مردم اسکاتلند وحق انها در تعیین سرنوشت سیاسی خود ولو اینکه منجر به جدایی این کشور از انگلستان شود انهم از جانب شخص اجرایی اول کشورانگلیس.
۴- عدم اهانت مطالبه کنندگان به استقلال از بریطانیا از جانب فعالان سیاسی و سیاستمداران و فعالان حقوقی انگلستان.
واقعیت این است که در دنیای متمدن امروز که تقریبا اکثر افراد با حقوق کلی خود به نحوی اشنا هستند این نوع رفتار در چنین مواقعی بهترین و موفق ترین نوع است چه بسا ممکن است که اسکاتلند از بریطانیا جدا شود و به کشوری کاملا مستقل تبدیل شود اما عکس العمل کنونی دولت انگلیس هرگز جایی برای کینه توزی در نسل های اینده اسکاتلندیها باقی نخواهد گذاشت و حس انتقام را در وجود انها بر نخواهد انگیخت.
زمانی ما ملتی را در دایره انسانیت تعریف میکنیم که به حقوق او معترف باشیم ، چرا که در سده ای که بیش از ۱۵۰ سال است که درغرب چهار چوب حقوق حیوانات را تعریف شده و هر روز پیشرفته تر میشود و موسسه ها و بنیادها و هزاران فعال بر اجرای ان نظارت دارند صحبت از حقوق ملتها در ایران با حکم ارتداد و محاربه با خدا از جانب نظام و حکم جدایی طلب و مخل وحدت ملی ایران از جانب بسیاری از مخالفان نظام و اپوزیسیون و بسیاری فعالان حقوق بشر برادران وطنی قوم مسلط که خود از مزایای حقوق بشری غرب استفاده ها کرده و میکنند مواجه میشود.
در ایران اما برعکس دنیای متمدن با نظامی قرون وسطایی دربرخورد با درخواست های حقوقی به مراتب ابتدایی تر و بدیهی تر ملت ها از جمله تدریس به زبانهای ملی خود وحتی ابتدایی تر آن از جمله کمبود بهداشت عمومی و نبود آب قابل شرب از جانب نظام دینی با حکم مرگ و اعدام ( اعتراضات مردم عبادان به دلیل نبودن اب شرب در ۱۳۷۹) و حتی تعمد در منع جریان آب غیر قابل شرب ( انحراف و خشک کردن کارون ) و… واپوزیسیون قوم مسلط که گویی فرزند خلف نظامهای نازیسم و فاشیسم است سکوتی رضایتمند و گاهی تایید علنی عملکرد نظام را پیشه کرده است.
طنز تلخ ماجرا انجاست که نزد همین فعالانی که خود و دنیا را با منشور حقوقی کوروش ( صرفه نظر از واقعی یا جعلی بودن ان ) سرگرم کرده اند صحبت کردن از حقوق انسانهای خارج از دایره قوم فارس خط قرمز محسوب میشود و نگاه تحقیر آمیز به دیگر ملتهای غیر، در پندار گفتار و کردار انها موج میزند چرا که از دید اینان وطن پرستی ایرانی برابر است با اظهار انزجار و نفی حقوق انسانهای دیگر ذهنیتی که به جرات میتوان گفت در هیچ دوره تاریخی از جانب هیچ قومی دیده نشده است.
با نگاهی منصفانه واقعا نمیتوان اینان را ملامت کرد که همچون دولت انگلیس صحبت از مزایای باقی ماندن در جغرافیای سیاسی ایران کنند چرا که خود میدانند نه از لحاظ تاریخی و نه در زمان حال در هیچ دوره ای ملت ها به جز ظلم و تحقیر رفتار دیگری از قوم حاکم ندیده اند و نظام حاکم و اپوزیسیونی که تار و پود رفتار و کردار وگفتارش بر خودبینی و تحقیر وظلم و نفی حقوق ابتدایی ملت های دیگر بافته شده است چگونه میتواند نوید دهنده آینده خوبی برای ملتهای غیر فارس باشند.