ترکیه این کشور بزرگ خاورمیانه، بیش از یک قرن است که در مسیری حرکت می کند که آتاتورک ترسیم کرده است. به موجب سنت صدساله در این کشور ترکیه ملک ترکها است و غیر ترکها به هیچ وجه حق و حقوق تورکها را ندارند. انکار وجود دیگران بویژه کوردها و دیگر ملل ساکن در ترکیه نظیر اقلیت دو میلیونی عرب در اسکندرون تنها شیوه تعامل حکومت مرکزی با ملل مذکور بوده است.
به تبع انکار وجود ملل سبب شده است تا کوردها از حقوق مساوی با ترکها برخودار نشوند. این محرومیت ها ملت کورد ترکیه را به رویارویی با نظام مرکزی در این کشور واداشته است. چندین دهه جنگ ودرگیری هزاران کشته وزخمی از دو طرف نزاع بجای گذاشته است. پس از گذر دهه ها جنگ میان حکومت مرکزی ترکیه و کوردها، بالاخره نظام مرکزی ترکیه تن به مذاکره با عبدالله اوجلان دربند خویش داد. عبدالله اوجلان در زندانی در ترکیه با سه نماینده کورد پارلمان ترکیه درباره صلح مذاکره کرد.
اولین پیام این مذاکرات به ایرانیان، در حقیقت پیامی است به ملل دربند نظام مرکزی ایران. خلاصه این پیام این است “حقوق شایسته جویندگان آنها است!” پایمردی و استقامت کوردها آنها را شایسته رسیدن به مراحل مترقی از مبارزه ساخته است به گونه ای که نظامی با قدرت نظام مرکزی ترکیه تن به مذاکره با اسیر دربند خود می دهد تا به صلح در مقابل اعطای حقوق حقه ملت کورد دست یابد. به طبع این افتخار نصیب مبارزان کورد شده است. اقلیت های دیگری همچون عربهای اسکندرون که در راه کسب حقوق خود از حکومت مرکزی تلاش قابل ملاحظه ای نداشته اند، به احتمال زیاد نتایج مثبت این تحول سیاسی نصیب آنها نخواهد شد.
در این زمینه باید گفت که در ایران مللی وجود دارند که متاسفانه روند اسیمیلاسیون به شدت برآنها تاثیرگذاشته است. این ملل با وجود محرومیت ها و تبعیض ها اما تاکنون صدایی از آنها شنیده نشده است. سکوت اینان خود مایه قوت زورگویان وتبعیض گران مرکزگرا است.
دومین پیام مهم این اتفاق سیاسی مهم، پیامی به مرکزگرایان ایران است. خلاصه این پیام “اعتراف به وجود ملت ها اولین گام در راه رسیدن به صلح وآزادی است”. مرکزگرایان در حدود نه دهه گذشته تمام امکانات مادی کشور را به سود مرکز و مرکزنشینان مصادره کرده اند. آنها علم ودانش را در تسخیر اهداف غیرانسانی شان درآورده اند. نود سال است که این مرکزگرایان با تکیه بر توهمات ساخته وپرداخته خودشان از هویت ذهنی ایرانی پتکی ساخته اند برای متلاشی کردن خواسته های برحق ملل غیرفارس. نود سال است که مرکزگرایان برای معافیت از سهیم کردن ملل غیرفارس در منابع مادی و در اداره سیاسی کشور، وجود این ملل را انکار کرده اند.
سومین پیام مهم به روشنفکران واپوزیسیون سیاسی مرکزگرا است. این پیام عبارت از”سکولاریسم ساخته وپرداخته مرکزگرایان به هیچ وجه حلال مشکلات نیست!”. حاکمان سکولار و شبه دموکرات در ترکیه در طول قرن بیستم به هیچ وجه تمایلی به اعطای حقوق ملل در این کشور از خود نشان نداند. در واقع مشکل در شیوه های حکومتی نیست بلکه مشکل اصلی مربوط به کسانی است که این شیوه های حکومت داری را به اجرا می گذارند. ذات خودخواه انسان به گونه ای که اگر قدرت را در دست داشته باشد درصورت عدم اجبار حاضر به مشارکت دیگران در این قدرت نیست. مرکزگرایان تک تازان عرصه سیاسی کشورهایی با سیستم مرکزی نظیر ایران، به هیچ وجه حاضر به تقسیم قدرت با مرز نشینان نیستند. لذا هر شیوه حکمرانی که در چنین کشورهایی برسرکار بیاید تا زمانی که به دست تمامیت خواهان مرکزگرا پیاده سازی شود نتیجه ای غیر از آنچه در دهه های گذشته درترکیه سکولار شاهد آن بوده ایم نخواهد بود.
چهارمین پیام “همانا که این حوادث عبرتی است برای انسانهای بیدار” موجه به مرکزگرایان حاکم و یامرکزگرایانی که در جستجوی حکومت بر ایران هستند. بازتاب موافقت ترکیه برای مذاکره با اوجلان آنهم در زندان، به هیچ وجه کمتر از دستیابی کامل کوردها به حقوقشان در عراق پس از صدام نیست. این امر ملل غیرفارس در ایران بیش از پیش تشویق می کند تا پی گیر حقوق خود باشند. اهمیت این پیام برای مرکزگرایان زمانی روشن می شود که ایران را با ترکیه مقایسه کنیم. در صورتی که وضعیت بحرانی کنونی در ایران ادامه یابد، فروپاشی ایران سبب خواهد شد تامرکزگرایان همه چیز را ببازند. از دست دادن نفت الاحواز برای مرکزگرایان به معنای مرگ است. این در حالی است که ترکیه به هیچ وجه با چنین چالشی روبرو نیست و این کشور عظیم به هیچ وجه متکی به چنین ثروت نفتی نیست.
درچنین شرایط اقلیمی ومنطقه ای است که مرکزگرایان چشم وگوش بسته، توهمات ساخته وپرداخته خودشان را تکرار می کنند و ایران را پارچه ای جدا بافته از منطقه و جهان می دانند. آنان دانسته یا ندانسته در مرحله حساسی بسر می برند که نتیجه آن یکی از دو گزینه است. گزینه اول این است که وضعیت ستم وتبعیض کنونی ادامه یابد وحل مشکلات به آینده موکول شود. این امر به خودی خود هزینه سنگینی را برای همگان به همراه خواهد داشت. گزینه دوم وقوع انفجار سیاسی بزرگ که مرکزگرایان را غافلگیر خواهد ساخت و ثروتهایی که طی نود سال گذشته به غارتشان عادت کرده اند را از دست آنها خارج خواهد ساخت.