برچسب زدن به ملت عرب احواز و دیگر ملل غیرفارس سابقه ای طولانی به درازای عمر سیستم متمرکز در ایران دارد. عرب ستیزان نژادپرست که در اوایل قرن بیستم میلادی تئوریسین سیاستهای ضدانسانی در آغاز برسرکار آمدن سیستم متمرکز در ایران بودند، عرب بشکل عام را بعنوان خطری (خطر سبز) برای ایران تعریف کردند. پس از برچیده شدن سیستم غیرمتمرکز در ممالک محروسه قاجاریه، این اولین برچسبی بود که مرکزگرایان تازه به قدرت رسیده بر ضد ملت عرب احواز بکار بردند. با استناد به این برچسب مرکزگراهای حاکم در سایه دیکتاور زورگو رضاخان، به خود اجازه دادند تا دهها هزار هکتار از زمینهای مردم عرب را مصادره کنند و دهها روستا را تخریب کنند؛ و هزاران نفر از مردم عرب احواز را با پای پیاده به شمال ایران کوچ اجباری دهند، و با اجرای سیاستهای عدید تغییر وسیعی در بافت جمعیتی اقلیم احواز انجام دهند و نام تاریخی شهرها را تغییر دهند و دهها سیاست غیرانسانی دیگر را علیه ملت عرب احواز به اجرا گذاشتند.
در دوره محمد رضا شاه پهلوی نیز مبارزان احوازی نظیر حته که در برابر زورگویی ماموران دولت مرکزی ایستادگی کردند و یا مبارزانی نظیر بزرگان قبایل عرب در مناطق اطراف شهر سوس که در برابر مصادره زمینهایشان مقاومت کرده و جان خود را در این راه از دست دادند، برچسب یاغی و راهزن خوردند. رژیم جنایتکار پهلوی نیز با تکیه به چنین برچسبهایی از ارتکاب هرگونه جنایت علیه این دسته از مبارزان کوتاهی نکرد.
این روند تا زمان بقدرت رسیدن آخوندها در سیستم متمرکز با نام جمهوری اسلامی ادامه یافت. درپی مطرح شدن خواسته هایی برحق ملت عرب احواز در ماههای اولیه پس از انقلاب ۱۹۷۹، رژیم تازه به قدرت رسیده برچسب خلق عرب را علیه مبارزان عرب احوازی بکار برد. این برچسب برای مدت دو تا سه دهه وسیله ای برای قلع و قمع وکشتار فعالان عرب احوازی از سوی دولت مرکزی بود. جمهوری اسلامی برچسب خلق عرب را بواسطه رسانه ها به دلیلی کافی برای مباح ساختن خون فعالان عرب مبدل ساخته و ایده کشتار فعالان عرب را به امری پذیرفته شده در افکار عمومی ایرانیان در آورد.
همزمان با جنگ ایران و عراق برچسب “بعثی” برچسب دیگری بود که در کنار برچسب خلق عرب بعنوان جرم مشهود برای اعدام فعالان عرب از سوی رژیم جمهوری اسلامی بکار گرفته شد. دهها تن از فعالان عرب احوازی در دوران جنگ به دلیل اعتراض علیه اهانتهای رژیم به ملت عرب احواز و یا اعتراض به قلع وقمع مردم عرب، برچسب بعثی و یا خلق عرب خورده و اعدام شدند.
پس از انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ در اعتراض به سیاستهای تغییر بافت جمعیتی احواز، برچسب “عامل بیگانه” بویژه ” عامل آمریکا وانگلیس” برچسب رایجی بود در کنار برچسب خلق عرب.
همزمان با افزایش دخالتهای ایران در امور داخلی کشورهای عربی و براه انداختن جنگ های داخلی در این کشور و افزایش تنش میان ایران و پادشاهی عربی سعودی، برچسب وهابی برچسبی جدیدی بود که دولت ایران علیه فعالان عرب احوازی بکار برد. هدف از رواج این برچسب از سوی دولت ایران نه تنها تاثیر برافکار عمومی در ایران است بلکه لکه دار کردن جنبش مدنی ملت عرب احواز در نگاه غربی ها است.
اما شاید برچسبی که همواره از سوی تمامی مرکزگراها در دوران حاکمیت سیستم متمرکز در ایران علیه ملت عرب احواز بکار رفته است، برچسب جدایی طلب است. مفهوم جدایی طلب در حقیقت مفهومی است که اوج خودخواهی و منفعت خواهی مرکزگراها و زیرپا نهادن و مصادره حقوق اولیه انسانهای دیگر بسود مرکزگراها را نشان می دهد. جدای از اینکه ملل غیرفارس در حال حاضر خواهان جدایی از ایران هستند یا نه، انتخاب مرکز سیاسی یکی از حقوق اولیه و اساسی تجمعات بشری محسوب می شود. دستگاه آموزش و پرورش و دستگاه رسانه ای دولت مرکزی این مفهوم غیرانسانی را به گونه ای در افکار عمومی مرکزنشینان و مرکزگراها و مسخ شدگان در مرکز، نهادینه کرده است که گویی مصادره حقوق انسانهای دیگر حق اولیه مرکزگرایان محسوب می شود.
آنچه روشن است برچسب نهادن بر فعالان ملت عرب احواز بخشی اساسی در تعامل دولت مرکزی با جنبش مدنی ملت عرب احواز است. این سیاست بدون حمایت سیستم آموزشی و رسانه ای و عادی سازی آن در سطح افکار عمومی ممکن نخواهد بود.
بدون شک ملت عرب احواز بسان ملت فارس مستحق حقوق اساسی است که در بیانیه های جهانی حقوق بشر آمده است و این برچسبها با افزایش هزینه انسانی در جنبش مدنی ملت عرب احواز و نقض حقوق بشر در احواز بر لیست جرایم دولت مرکزی علیه ملت عرب می افزاید. استفاده کورکورانه از این برچسبها جز پایمال ساختن حقوق مشروع ملل تحت ستم و افزایش درد و رنج این ملتها و کاهش احتمال وجود آینده مشترک برای تمامی ملتها در ایران، نتیجه دیگری ندارد.