به بهانه دهم دسامبر روز جهانی حقوق بشر
در روز دهم ماه دسامبر به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، و جهت اعلام همبستگی با تظاهرات همگانی در سراسر ایران، تجمعی در میدان ترافلگار در مرکز شهر لندن، پایتخت بریطانیا، برپا شد، که به همت برخی از نیروهای چپ و مجموعه ای از زنان پیشرو ایرانی تشکیل شده بود. بنا به دعوت برپا کنندگان این مراسم، نگارنده به همراه تعدادی از فعالان عرب احوازی و فعالان بلوچ، با تقبل ریسک حضور در چنین مراسمی، در این گردهمایی شرکت کردیم.
از بدو مراسم همه نگاه ها متوجه ما شده بود، که با پرچم های ملی الاحواز و بلوچستان در این گردهمایی شرکت کرده بودیم. و هر از چند گاهی یکی می آمد و در مورد پرچم هایمان سؤالی مطرح می کرد؛ مضمون همه سؤالها این بود که این پرچم ها متعلق به کدام کشورها است؟ برخی با شنیدن جواب، سری تکان میدادند و می رفتند، برخی دیگر کنجکاوی بیشتری به خرج می دادند و با مطرح کردن پرسش های بیشتری باب گفتگو را باز می کردند؛ که طبیعتاً پاسخ هایی از طرف فعالان احوازی و بلوچ داده میشد.
عدم رضایت از حضور فعالان ملتهای غیر فارس، در چهره و رفتار بعضی ها کاملاً مشهود بود. که البته با آگاهی از دیدگاه های حاکم بر اکثریت جامعه ایرانی و تبلیغات منفی رژیم و نیروهای تمامیت خواه و مرکزگرا، این امر دور از توقع نبود. و از طرفی دیگر هدف ما از حضور در چنین مراسمی این بود تا فضای تحملِ مشاهده دیگران و شنیدن صداهای ملت های به حاشیه رانده شده مهیا و فراهم شود، و این میسّر نمی گردد مگر با حضورِ فعال کنشگران ملتهای غیرفارس، و رواج دیالوگ بر اساس احترام متقابل، و به چالش کشاندن نیروهای مرکزگرا.
در این میان و در حالی که مرا سم فوق الذکر در جریان بود، حضور نمایندگان ملت الاحواز و بلوچستان با پرچم هایشان از سوی یکی از شرکت کنندگان مورد اعتراض شدید واقع شد، که بنا به گفته برگزار کنندگان، این فرد یک نیروی نفوذی از جانب تجمع سلطنت طلبان بود تا مراسم را به هم بزند. که البته درایت وهوشیاری برگزار کنندگان گردهمایی، مانع از تحقق هدف شخص مورد نظر شد.
و همچنین در پایان مراسم با ارئه توضیحات یکی از برگزار کنندگان مبنی بر اینکه این مراسم متعلق به همۀ نیروها با هر اعتقاد و مذهب و ایدۀ سیاسی می باشد، به شرط آنکه به هویت دیگران احترام بگذارند. که البته تحمل وجود پرچم های ملت های غیر فارس وحضور فعالان این ملتها و قراردادن تریبون در اختیار آنها، باضافه برافراشتن پرچم های سرخ و پرچم رنگین کمان و سردادن شعارهایی که بوی نژادپرستی از آن نمی آمد، خود دلیلی بود بر صحت ادعای برگزار کنندگان این تجمع.
البته این نوشتار قصد دفاع از نیروهای چپ ایرانی را ندارد ، چرا که نقدهای زیادی در خصوص تاریخچۀ نحوه نگاه و برخورد عملی احزاب چپ با موضوع ملت های غیرفارس وحقوق آنها وجود دارد، که البته اینجا جای این سخن نیست وشاید در وقتی دیگر به این موضوع پرداخته شود. ولی هدف این نوشتار بازگویی اتفاقی است که آینه تمام نمای وضع کنونی جامعه ایرانی می باشد.
درطی مراسم مذکور آقای یوسف عزیزی بنی طرف، نویسنده و روزنامه نگار احوازی، طی سخنانی به بیان برخی از رنجها و ستم های روا داشته شده بر ملت عرب الاحواز پرداخت. این سخنرانی تنها موردی بود که در این مراسم به موضوع ملت های غیرفارس اشاره داشت. در بقیه مراسم هر چند برگزار کنندگان سعی داشتند با شعارهای حماسی و موسیقی، فضای سردِ صفر درجه لندن را گرم کنند، ولی عدم اشاره به یکی از معضلات اساسی در ایران (ملتهای غیرفارس)، نه در سخنان و نه در موسیقی ونه در شعارها، گویای فقدان خط مشی واضح نزد اپوزیسیون سراسری در این زمینه است.
***
از قضا همزمان دو تجمع مشابه در میدان ترافلگار و خیابان های اطراف در جریان بود؛ یکی از سوی سلطنت طلبها در گوشه دیگری از این میدان برگزار شده بود، و همچنین در فاصله ۵۰۰ متر از میدان مقابل مقر نخست وزیر بریطانیا تجمع دیگری از سوی سایر نیروهای اپوزیسیون مرکزگرا در جریان بود. در هر دو تجمع خبری از حضور نمادهای ملتهای غیرفارس نبود، مگر چند پرچم کردستان در جلوی مقر نخست وزیر.
این تجمع های پراکنده گویای حقیقت تلخ جامعه کنونی ایران است؛ وبیانگر گسلهای موجود نه تنها بین اقشار جامعه بلکه در بین نیروهای فعال و اپوزیسیون سراسری ایرانی است، که آینۀ تمام نمای جامعۀ کنونی ایران هستند. با توجه به اینکه برگزار کنندگان تجمعهای یاد شده، به بهانه روز جهانی حقوق بشر و در دفاع و همراهی با جنبش سراسری، مراسم خود را برپا کرده بودند؛ ولی علاوه بر عدم توانایی در همبستگی با یکدیگر در برگزاری مراسم واحد، همه سعی و تلاش داشتند تا وجود ملت های غیر فارس، خصوصاً ملت عرب الاحواز، را نفی کنند و به آنها اجازه حضور در مراسمشان را ندهند (البته به استثنای مراسم نیروهای چپ و زنان پیشرو که در صدر این متن به آن اشاره شد).
انتظار می رفت که حداقل در روز جهانی حقوق بشر، به حقوق بشر احترام گذاشته میشد، و حقوق ملت های به حاشیه رانده شده، که نزدیک به ۷۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند، محترم شمرده می شد.
البته این تجمعات مشتی از خروارها نمونه مشابه که در سالهای گذشته شاهد آن بوده ایم، که در سه ماه اخیر بیشتر از گذشته عیان شد. تجربه تجمعات در خارج کشور در سه ماه گذشته، از زمان شروع جنبش کنونی در سراسر ایران، گویای نفی نیروهای فعال ملت های تحت ستم و به حاشیه رانده شده، از سوی نیروهای مرکزگرای فار س محور می باشد. شعارها و بنرهای نژادپرستانه و بخصوص عرب ستیزانه نیروهای مرکزگرا در تظاهرات برلین، لندن وتورنتو، و برخوردهای موهن با نمایندگان ملت های غیرفارس که بیشتر مواقع توأم با برخورد فیزیکی بود همه نشان دهنده این واقعیت تلخ است که، در زمینه فهم حقوق بشر، جامعه مرکزگرای ایرانی هنوز اندر خم یک کوچه است. و شعارهای توخالی دفاع از دموکراسی و حقوق بشر، چیزی جز ادعایی پوچ و عوام فریبانه نمی باشد.
مرکز گراها و سلطنت طلبها نه تنها وجود پرچم ها و نمادهای ملت های غیرفارس را تحمل نمی کنند، بلکه همگام و همسو با رژیم جمهوری اسلامی اتهامات تروریستی و جاسوسی برای کشورهای غربی را به فعالان غیرفارس زده، و این فعالان را مورد ضرب وجرح قرار میدهند. به عنوان مثال چندین بار به تظاهرات احوازی ها مقابل سفارت رژیم خامنه ای در لندن حمله کردند تا تجمع آنها را به هم بزنند، که مداخله پلیس بریطانیا مانع تحقق اهداف آنها گردید.
در جهان کنونی که اکثر جوامع بشری در راستای اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر به سمت جلو حرکت می کنند، وکشورهای مترقی به پیشرفتهای چشمگیری در این زمینه دست یافته اند، شواهد و قراین نشان می دهد که جامعۀ ایرانی، بخصوص نیروهای فارس محور و مرکزگرا، در این زمینه سیر قهقرایی و پسروی را در پیش گرفته است.
بعد از گذشت ۷۵ سال از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، مایه شرم است که هنوز در ایران گروه هایی تلاش می کنند تا هویت ملتهای به حاشیه رانده شده را محو کنند. شعارهایی که در لندن از سوی سلطنت طلبان و دیگر مرکزگراها شنیده میشود، نشانۀ عزم و اراده این نیروها برای ارتکاب جرایم پاکسازی نژادی بر علیه دیگر ملت ها بخصوص مردم عرب احواز می باشد.
خیلی ها علی رغم اینکه در کشورهایی با استانداردهای بالایی در زمینه مراعات حقوق بشر زندگی می کنند، و شاهد پیشرفت کشورهای مترقی در این زمینه هستند، ولی هنوز عقاید نژادپرستانه و دیگر ستیز بر مغزهای آنها مستولی است، و تمایل به خشونت بر علیه هویت های دیگر دارند. و به اسم هویت و امنیت ملی آمادگی نابودی هویت ملتهای غیرفارس را دارند. که نمونه بارز آن شعارهای عرب ستیزانه و وعده قتل عام ملت الاحواز از سوی سلطنت طلبان در تظاهرات لندن است.
هنوز خیلی ها حتّی تحمل شنیدن خواسته های ملت های غیرفارس را ندارند، چه برسد به اعتراف به حقوق آنها. و در بهترین حالت با مخاطب قرار دادن آنها با عباراتهای چِندش آوری مانند: “عشایر غیور” ، “اقوام ایرانی”، “عرب زبان”، “ترک زبان”، “آذری”،و… نمک روی زخمهای صد ساله شان می پاشند.
این امر کاملاً واضح است که تحقق هدف احترام به حقوق بشر در هر جامعه ای، و همگانی کردن آن مستلزم صرف وقت و تلاش زیادی است، که همکاری همۀ نیروهای فعال را می طلبد. و همچنین بر اساس تجربیات سایر کشورها می توان به ضرس قاطع گفت که تحقق حقوق اقلیتها معیار سنجش حقوق بشر است. و در رابطه با ایران تا زمانی که حقوق ملتهای غیر فارس وحقوق سایر اقلیتها به رسمیت شناخته نشود نمی توان گفت که حقوق بشر در این کشور رعایت میشود، و این امر میسّر نمی گردد مگر با ترویج فرهنگ حقوق بشر در جامعه، وچه نیکو است اگر احزاب مرکز و اپوزیسیون سراسری با اعتراف به حقوق ملتهای به حاشیه رانده شده حسن نیت خود را در این زمینه ثابت کنند.
به قلم: عبدالرحمن حیدری (فعال عرب احوازی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مقاله در سایت آزادی بیان منتشر شده است
عکس های زیر گوشه ای از این مراسم را به تصویر کشیده است