مرگ اتفاق بزرگی برای هرانسان است. مرگ یک انسان برای دیگران نیز حادثه مهمی محسوب می شود. اما چرا اعدام دسته دسته جوانان عرب برای ایرانی ها حادثه مهمی محسوب نمی شود!!؟ چگونه ممکن است خانم ایرانی برنده جایزه نوبل صلح ازاحکام اعدام واجرای آنها علیه جوانان عرب احوازی اندک توجهی از خود نشان نمی دهد؟!! چگونه ممکن که شبکه همبستگی برای حقوق بشرایران ازراه دور تغییرات وزن سوگلی مرکز نشینی که دست به اعتصاب غذا زده است را می سنجد اما خبراحکام اعدام جوانان عرب هیچ نوسانی در معیارهای سنجشی این شبکه به وجود نمی آورد؟!!
مرگ هرچه هست، مرگ است ونیازی به تائید شیرین عبادی ویا شبکه های تبعیض گرای حقوق بشر ایرانی ندارد تا واقعیت واهمیت اش رابه اثبات رساند. مرگ خبر است ازحادثه ای مهم که به قیمت جان عزیزان خانواده های عرب احوازی به وقوع می پیوندد.
مرگ جوانان در احواز حادثه مهمی است که خبراز ناگفته ها دارد. گرچه اعدام به هرشکلی محکوم است اما درهرحال فعالان فرهنگی عرب نه تاجر مواد مخدر بودند وهستند ونه قاتل. آنها به حق هیچ انسانی تعرض نکرده اند وحق هیچ کسی راپایمال نکرده اند. تنها جرم آنان دفاع از حقوق پایمال شده ملت عرب احواز است.
درورای مرگ تحمیل شده برمدافعان فرهنگ وهویت عربی غایتی بس بزرگ نهفته است. غایتی که شیرین عبادی ومدافعان تبعیض گر حقوق بشر ایرانی رابه سکوتی مرگبار واداشته است. غایتی که سبب شده است تا مرکزگرایان ایرانی درمخالفت با جمهوری اسلامی پا پس کشند.
اعدام جوانان عرب پرده ازچالشی بزرگ برمی دارد. هجمه همه جانبه دولت مرکزی ایران به فعالان عرب در ماه های اخیر حکایت ازعزم نظام برای نابودی اراده مردمی دررویارویی باستم وتبعیض نژادی است. مدیریت ظلم وستم دولت مرکزی ایران دربرابر ملت بی پناه عرب احوازی، شیوه سرکوب واعدام را سالهاست که درپیش گرفته است. اما این روزها با وقاحت هرچه تمام خواهان قلع وقمع هرعرب آزاده ای است که دربرابر جور نظام سربلند کرده است.
بازداشت بیش از ۵۰۰ فعال فرهنگی در ظرف یک ماه اتفاق خیلی بزرگی است ودلالت خاص خود را دارد. همچنین احضار همزمان بیش از ۲۰۰ تن ازفعالان عرب به بی دادگاه های دولت مرکزی ایران بی شک یکی از بزرگترین حادثه های تاریخ معاصر درایران است. اما سکوت مرگبار مدافعان حقوق بشر ایرانی بر این حادثه مهم وبزرگ چه معنایی می تواند داشته باشد؟!
اعدام چهار عرب در در ژوئن ۲۰۱۲ که سه تن از آنها برادر بودند، حکم اعدام برای پنج فعال فرهنگی شهر خلفیه، حکم اعدام برای چهار جوان شهر فلاحیه، حکم محاربه برای پنج جوان اهل حمیدیه وپخش اعترافات اجباری سه جوان اهل سوس واحتمالا دریافت حکم اعدام، همگی حوادث عظیمی هستند که پرده از چالشی عظیم برمی دارند.
سکوت لشکر حقوق بشری های ایرانی در خارج براین حوادث بزرگ چه مفهومی دارد؟!
سکوت مرگبار شبکه های حقوق بشر ایرانی، چشم بستن خانم شیرین عبادی وعبدالکریم لاهیجی چه معنایی می تواند داشته باشد؟!
سکوت مرگبار اینان هرمعنایی که داشته باشد تاثیرات عمیقی برجامعه وآینده رابطه ملل درایران خواهد داشت. سکوت آنها براعدام جگرگوشه های خانواده های عرب زایش بغض است وکینه وقاتل رافت. سکوت اینان ضد هرچه انسانیت است ودستیار سبوعیت.
این کدامین حقوق بشر است که بهزیستی را برای مرکز می خواهند نه برای حاشیه. مگر می شود ملل حاشیه کشور را درجنهم فراموش کرد وبه فکر ایجاد بهشتی برای مرکز بود؟!
شیرین عبادی چه فرقی باسید علی خامنه ای دارد؟! شبکه همبستگی برای حقوق بشر چه فرقی با انصارحزب الله دارد؟! تبعیض ومرکزگرایی شیوه مشترک هر دو است وسکوت بر قتل جوانان عرب، فرصتی است برای این نظام تا به سبوعیت خود ادامه دهد.
هرجوان عربی که اعدام شود گواهی بزرگ بر ستم وتبعیض مرکز بر احواز است. سکوت براعدام، سکوت برجنایت مرکزگرایان است وهمدستی با آنان.
فعالان حقوق بشر ایرانی دردیدار با فعالان حقوق بشر آزربایجان درحاشیه نشست حقوق بشر سازمان ملل در ژنو در ماه های اخیر، از آنها خواسته اند تا ازعرب ها فاصله بگیرند!
این کدامین حقوق بشر است! اینان حقوق بشر را به شرط برهم نخوردن امنیت چاه های نفت می خواهند. درغیر اینصورت نفت سیاه را بربیانیه جهانی حقوق بشر ترجیح می دهند.
حقوق بشری های احوازی باید هرچه سریعتر ازعملکرد این به اصطلاح فعالان حقوق بشر ایرانی گزارش هایی به زبان انگلیسی نوشته وبه سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر برسانند تا دوگانگی معیارها وبی اخلاقی اینان را به دنیا نشان دهند.
دیده بان حقوق بشر باید از معیارهای دوگانه اینان باخبر شود. سازمان عفوبین الملل ودیگر نهادهای جهانی، باید بداند که کاهش یک کیلو وزن سوگلی مرکز نشین نزد شبکه همبستگی برای حقوق بشرایران ارزشی بیش از جان دهها عرب دارد.