آسمان دیگر برای مردم احواز رحمت نمی بارد. این بارش نغمت است. مردم احواز آب حیات نه، بلکه آب ممات می خورند. ریزگردهای احواز حاوی مواد شیمیایی واورانیوم ضعیف شده هستند. اینها سخنان یک مدافع حقوق ملت عرب احواز نیست بلکه سخنان نماینده شهر صالحیه و دیگر نماینده عضو کمیسیون بهداشت ودرمان پارلمان دولت مرکزی ایران است.
آسمان احواز در ماه گذشته دوبار بارید اما ۲۰ هزار احوازی روانه بیمارستان ها شدند. با این وجود مسئولان استانی همچنان ساکت مانده اند وبه صراحت علت این فاجعه بزرگ زیست محیطی وانسانی را اعلام نمی کنند.
سکوت مسئولان غیربومی اقلیم احواز علل زیادی دارد. فاجعه کنونی احواز هرچه هست نتیجه حتمی وطبیعی سیاست های استراتژیک دولت مرکزی ایران دربه اسارت کشیدن رودخانه ها وتالاب های احواز وعراق است.
رهبر جمهوری اسلامی درابلاغیه اش به دولت درسال ۱۳۸۲ ازآنها خواسته است تانقش امنیتی آب را دربرداشت ازاین ثروت طبیعی به شدت مورد توجه قرار دهد.
دهها سد برروی رودخانه های کردستان وکرماشان وعیلام واحواز در سه دهه اخیر ساخته شده است. نوار مرزی ایران وعراق به شکل کامل خشکانده شده وروستاییان کرد وعرب مجبور به مهاجرت شده اند. با این نیرنگ نواری مرزی ایران وعراق به منطقه شبه نظامی تبدیل شده است.
ایران بطور مستقیم با خشک کردن رودخانه های غرب کشور وخشک کردن حوزه آبریز دجله مسئول اصلی خشک شدن تالاب حویزه و تالاب های میانی عراق ونیمه خشک شدن تالاب فلاحیه است. هور حویزه از مساحت ۳۵۰۰ کیلومتر مربع درسال ۱۹۷۹ اکنون به کمتر از ۵۰۰ کیلومتر مربع رسیده است.
ایران به کمک رسانه های مرکزگرا ونژادگرا که حتی با محیط زیست عربها هم مشکل دارند صدام رامقصر معرفی می کند. این درحالی است که مسئولان عراق شیعه که خوداز پیروان رهبر مذهبی ایران خامنه ای هستند دم ازخشک شدن عراق به دست ایران وترکیه وسوریه می زنند.
مرکزگراهای نژادگرا نمی خواهند بپذیرند که بحران زیست محیطی مرزهای سیاسی نمی شناسد. مرکزگراهای حفاظت شده بواسطه کوههای مرتفع زاگرس تنها آموخته اند که به واسطه عوامفریبی ودروغ پردازی طوفان شن را ریزگردهای عربی بنامند ومسئولیت سیاست های ضد بشری شان را به دیگران بیندازند.
این ضدبشرهای مرکزگرا آب مایه حیات انسان را دردریاچه پشت شدها حبس کرده ودم از خشکسالی می زنند. اینان جان هزاران احوازی که سالانه دراثر آلودگی محیط زیست جان خود را ازدست می دهند رابا پول حاصل ازتولید برق معاوضه می کنند.
دریک ماه اخیر ودرپی روانه شدن ۲۰ هزار احوازی به بیمارستان ها مسئولان استانی چندین مورد رابه عنوان علت این فاجعه معرفی کرده اند. سوختن نیشکر، سوختن زباله ها، سوختن لاستیک کارخانه لاستیک ساز، سپر یونی آزمایشی برای حفاظت عزیزان تهرانی!، باران اسیدی و باران میکروبی واخیرا آلودگی ریزگردها به اورانیوم ضعیف شده همگی عللی هستند که اززبان عوامفریبان غیربومی حاکم براحواز گفته شده است.
فاجعه زیست محیطی احواز خیلی وسیع است. آب وخاک وهوا به شدت آلوده شده اند وزنگ خطر فاجعه ای انسانی بزرگی شنیده می شود.
براساس گزارش رسمی سازمان آب وبرق استان درسال ۱۳۸۰ شمسی، آب کارون درحدفاصل احواز – محمره دارای دوونیم برابر حدمجاز سرب، سه برابر حد مجاز جیوه، دوونیم برابر حدمجاز آهن، شوری آب بیش از دو برابر حد مجاز، مقدار مواد آلی قابل تجزیه بیولوژیکی بیش از دوبرابر حدمجاز ومیزان مواد آلی غیرقابل تجزیه بیولوژیکی بیش از سه برابر حدمجاز ومیزان شوری آب بیش از دوبرابر حد مجاز بوده وسختی آب یک ونیم برابر حد مجاز ومیزان جامدات محلول درآب بیش از چهار برابر حدمجاز می باشد.
با وجود اینکه وضعیت کنونی آب احواز به مراتب وخیم تراست اما مسئولان دولت مرکزی حکم برانتقال آب کارون داده اند. این امر نشان می دهد که ادعای مسئولان درباره خشکسالی به هیچ وجه صحت ندارد، چرا که آب به اندازه کافی برای انتقال به فلات مرکزی وجود دارد.
سدهای واقع دراستانهای شمالی احواز سیاست مرز آبی مورد تائید دولت مرکزی را پیاده سازی می کنند. از این سدها سالانه کمتر از ۴ میلیارد مترمکعب آب دربستر رودخانه های احواز جاری می شود که بیش ازسه میلیارد مترمکعب آن اختصاص به توسعه نیشکر دارد. تا دیر نشده است مسئولان دولت مرکزی ایران باید دریچه های سدها راباز کرده وبازنگه دارند تا تالاب های حویزه وفلاحیه آبگیری شوند وبه مساحت اصلی خود برسند.
زمانی می توان ادعا کرد که آب مازاد دربستر رودخانه های اقلیم احواز وجود دارد که هور حویزه به مساحت ۳۵۰۰ کیلومتر مربع وهور فلاحیه به مساحت ۴۰۰۰ کیلومربع رسیده وشوری وکدورت آب درجنوبی ترین نقاط اقلیم احواز درحد استاندار تعیین شده برای تهران باشند.
درغیر اینصورت هرگونه اقدام دولت مرکزی ایران دربرداشت ازآبهای مشترک حوزه آبریز غرب کشور اقدامی است همراه باتبعات مستقیم انسانی. هرانسان احوازی که دراثر آلودگی هوا ویا ابتلا به سرطان وبیماری قلبی وعروقی جان خود ازدست بدهد، توسط سیاست های پاکسازی نژادی دولت مرکزی ایران به قتل رسیده است.