رویکرد تازه دولت روحانی آخرین فرصت دیپلماتیک موجود برای رفع بحران هستهای و دست یافتن به توافق با ایران است. از طرفی با توجه به دشواری اجرای راههای دیگر برای مقابله با بحران هستهای ایران، همانند حمله نظامی به تأسیسات هستهای، آمریکا سعی دارد با اتخاذ نگرشی واقعگرایانه و رویکردی عملگرایانه و با سرمایهگذاری بر روی منافع راهبردی مشترک بر اساس نظریه سازه انگاری عمل کند . آمریکا در تعامل با ایران فوقالعاده هوشیار عمل می کند. ایران تا کنون با استفاده از تاکتیکهای تأخیری درمذاکرات، یک دهه به سوی دستیابی به سلاح هستهای پیش رفته است.
در این بین چانه زدن بر سر پایان دادن به تحریمها دربرابر عقب نشینی ایران از بخش تهدید آمیز برنامه هستهای ، اقدام بسیار پیچیدهای است، و توافق را دشوار می کند . بعید است بتوان به پیشرفتی حقیقی در ایجاد روابطی حسنه میان آمریکا و ایران دست یافت زیرا که مسایل ارزشی وهنجاری دیگری در اختلاف بین ایران و نظام بین الملل موجود است ،نیروهای نامتقارن ایران و تهدید آن برای امنیت منطقه ، جنگ سوریه، ادعای بستن تنگه هرمز، توازن نظامی در سرتاسر خلیج عربی و تلاشهای جزئی آمریکا برای تغییر حکومت در ایران و اقدامات ایران در افغانستان، و نقش ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شاخه برون مرزی قدس و دیگر فعالیتهای حکومت ایران در پشتیبانی از تروریسم جهانی ، توزیع مواد مخدر ومهمتر از همه نقض حقوق بشر و بخصوص حقوق ملتها در جغرافیای ایران را می توان بر شمرد.
همچنین ولی فقیه در ایران در مواجهه با واقعیت سخت تحریم های یک سال اخیر، ناگزیر به تغییر رویه در پرونده هسته ای ایران تن داده، ولی نشانهای وجود ندارد که در بدگمانی او به غرب تغییری ایجاد شده باشد. به عبارت دیگر در صورتی که این تغییر رویه نتایج عملی ناچیز و هزینه های حیثیتی کنترل نشده داشته باشد، تضمینی نیست که او به طور نامحدود به هزینه دادن برای روند تنش زدایی ادامه دهد.
موارد فوق، معضلاتی جدی در باب سیاست می باشد .همچنین واکنشهایی که از هر دو طرف مذاکره کننده ، منجر به ایجاد سالها بیاعتمادی، واتخاذ سیاست غیر شفاف شده است بر روابط میان دو کشور سایه خواهد انداخت. لکن می توان اذعان کرد که دلیل رغبت شدید امریکا به کفتکو این است که تمام این مشکلات نمیتواند دلیل خوبی برای اقدام به گفتگوهای مستقیم نباشد خطرهستهای ایران، بسیار بزرگ و جدی است و این خود به تنهایی استدلال محکمی است برای دست یافتن به یک راهحل جایگزین مناسب از نظر آمریکا است. آمریکا سعی می کند برای تعامل با ایران در قامت یک معاملهگر معقول عمل نمایند لکن هدف نهایی ایران وقت کشی است زیرا مشوقهایی نظیر پیشنهاد سرمایهگذاری، حمایت از عضویت در سازمان تجارت جهانی، کمک به توسعه برنامه هستهای غیرنظامی، تأکید بر جلوگیری از انجام حملات نظامی و امثال آن نمی توانند ایران را به رها کردن غنیسازی ترغیب کند زیرا هیچ یک از این موارد جایگزین سلاح بازدارنده هسته ای مورد نیاز ایران نخواهد شد.
درطی گفتگوها، غرب به عنوان طرفی سخت گیر مفاد هرپیشنهادی را طوری مطرح می کند تا امکان بازرسیهای بیشتر یا توقف هسته ای برای بررسی میزان تعهد ایران را لحاظ می کند. زیرا مذاکراتی که با هوشیاری کامل انجام نشود میتواند به ایران اجازه دهد که به تدریج به نقطهای برسد که مواد شکافپذیر کافی برای ساخت یک سلاح را به دست آورد، یعنی نقطهای که حتی یک حمله پیشگیرانه از جانب آمریکا دیگر نخواهد توانست برنامه تسلیحاتی ایران را تهدید کند. ایران نیزدرخواست خواهد کرد تا در ازای اعطای امتیازاتی در موضوع هسته ای، تحریم های بین المللی علیه این کشور کاهش پیدا کند ولی با توقف کامل فعالیت های هسته ای مخالفت می کند.
در طی مذاکره آمریکا سعی می کند پیشنهادی معقول تر و دیپلماتیک نسبت به دیگر اطراف نشان دهد. در واقع آمریکا از دیکر کشورها به عنوان ابزاری برای نرم کردن ایران استفاده می کند بدین گونه با تهدید همه جانبه ایران، راه را برای پیشنهاد نرم و مخملی آمریکا هموارمی کنند تا طرف ایرانی با وجود اجماع بر تهدید سخت پنج کشور دیگر، به پیشنهاد آمریکا روی خوش نشان دهد .
درسایه مذاکرات ، موضوعاتی از قبیل شکست غرب و آمریکا در بحران سوریه، عقب نشینی نسبی اروپا از تحریم های بانکی علیه ایران، تحریم اقتصادی یک طرفه از سوی آمریکا، نگرانی مثلث عربستان، انگلیس و اسرائیل از به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای ایران، پیشرفت فنی ایران در مراحل مختلف هسته ای همچون ساخت سانتریفیوژهای نسل جدید و انباشت غنی سازی، از موضوعاتی است که در نتیجه مذاکرات تأثیرات مسقیم و غیر مستقیم خواهند داشت و دو طرف مسلما در چارچوب NPT در مذاکرات حرکت می کنند. همچنین طرف ایرانی مبنی بر دیدگاه تعامل سازنده با طرف مذاکره کننده بر چهار محور عمده توجه دارد که شامل مساوی بودن امتیازات ارائه شده از سوی دو طرف، پذیرش متقابل، مسلم بودن حق هسته ای و یافتن زمینه منافع مشترک گفتگو می کند. پس می توان پیش بینی کرد که بهترین توافقات، تنها شروع فرآیندی است بسیار بلندمدت در کفتکوهای ایران با نظام بین الملل است بس توافقات امریکا وایران بیشتر بر اقداماتی محدود با هدف کاهش تنشهای متمرکز، قابل درک است. علیرغم سیاست سازشی روحانی، اصول نظام اسلامی در پرونده هسته ای تغییری نخواهد کرد زیرا تغییرات حاصل شده تاکتیکی است نه استراتژی و مسئله هسته ای موضوعی فراجناحی، که تنها در اختیار ولی فقیه است. اما این نکته نباید فراموش شود که هدف آمریکا از محدود کردن برنامه هستهای ایران به معنای از بین بردن کامل نفوذ ایران در منطقه نخواهد بود.
آمریکا سعی دارد به نوعی به توافقی درازمدت با ایران دست یابد، به این دلیل تا حدودی با نفوذ ایران در منطقه موافقت می کند و این دقیقا همان چیزی است که تعدادی از کشورهای عربی به شدت مخالف آن هستند . سازش آمریکا با ایران در دراز مدت اعتماد همپیمانان عرب ، اسرائیل، ترکیه و کشورهای اروپایی به آمریکا را به چالش می کشاند ، آن هم در زمانی که بسیاری بر این باورند که آمریکا در مصر هم پیمان خود را تنها گذاشته و در برخورد با سوریه و عراق ضعف و بیارادگی شدیدی نشان داده است و نمیتواند راهحل قابل قبولی برای رفع مناقشات داخلی بر سر میزان بودجه و مخارج دفاعی پیدا کند. این تردیدها هماینک منجر به ایجاد بی اعتمادی شدید هم پیمانان عرب نسبت به واشنگتن گشته است.
با توجه به نقش دولت های عربی در امنیت انرژی ونقش منطقه ای آنها همچنان آمریکا خواستار آن است که روابط دوجانبه حفظ شود . دراین بین علیرغم دغدغه های مشترک، اختلافاتی نیز بین انها وجود دارد که نگرانی دولت های عربی را به همراه دارد. اولا روند صلح و سازش در خاورمیانه دغدغه ای است که هر دو طرف خواستار پیشبرد روند گذشته مذاکرات فلسطین واسرائیل و تاکید بر راه حل دو دولتی هستند. ثانیا در مورد ایران ، دوطرف نقاط مشترکی دارند و آن این است که هر دو خواستار مهار نقش و نفوذ ایران در منطقه هستند با این وجود آمریکا با دادن نقشی پررنگ تر به ایران مخالف نیست. ثالثا طرف عربی، برنامه هسته ای ایران را به عنوان بخشی از روند افزایش قدرت و توانمندی ایران میداند و با آن مخالف است و خواستار آن است که برنامه هسته ای ایران متوقف و یا محدود شود. درحقیقت دولت های عربی می خواهند که امریکا و غرب از طریق پرونده هسته ای نقش منطقه ای ایران را محدود کنند درحالی که طرف غربی تنها به دنبال کنترل تسلیحات هسته ای ایران است .
در سخنرانی اخیر اوباما راجع به استراتژی سیاست امریکا درمنطقه خاورمیانه به ۳ رکن اساسی اشاره شد . این امر در حالی صورت گرفت که سخنان وی نسبت به انتظارات هم پیمانان عرب در منطقه ، درسطح پایین تری بود. در رکن اول بیان شد که “امریکا درمقابل تجاوز خارجی علیه هم پیمانان وشرکای خود مقابله می کند”. یعنی اینکه آمریکا برای جلوگیری از تجاوز دخالت نمی کند بلکه برای پاسخ به تجاوز اقدام می نماید . در رکن دوم بیان شد که” برای ازبین بردن شبکه های تروریستی که امنیت آمریکا را تهدید می کند عمل می کنیم… ان هنگام که دفاع از ایالات متحده آمریکا در برابر تروریست ضرورت باشد اقدام مستقیم خواهیم کرد”. در واقع اقدام علیه تروریست از سوی امریکا تنها زمانی صورت می گیرد که امریکا در معرض هجوم باشد. و دررکن سوم ” آمریکا گسترش یا استفاده از سلاح کشتارجمعی شامل … و گسترش سلاح هسته ای را رد می کند”. درحالیکه اوباما نمی گوید که مقابله می کند وتنها به سخت تر کردن وهزینه ترکردن گسترش فعالیت های تسلیحاتی اکتفا می کند. واین واقعیتی است که نگرانی دولت های عرب هم پیمان ایالات متحده را معنی دار می کند.
بقلم:مصطفی حته
* کارشناس ارشد روابط بین الملل – تحلیل گر سیاسی گفتگوهای هسته ای ایران ونظام بین الملل.