در روز ۱۳ فوریه ۲۰۱۲ یک اتوموبیل سفارت اسرائیل در هند مورد حمله یک بمب گذار قرار گرفت. با وقوع انفجار و آتش سوزی شدید در اتومبیل، همسر یک دیپلمات اسرائیلی مجروح شد. بیست روز بعد از این حادثه پلیس هند یک شهروند آن کشور به نام ” سید محمد احمد کاظمی ” را در تاریخ ۶ مارس ۲۰۱۲ بازداشت کرد. سید محمد احمد کاظمی خبرنگار محلی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ” ایرنا ” در نیودلهی پایتخت هند بود.
در اختیار داشتن مبلغ ۴۳ هزار دلار پول ، تهیه تدارکات لازم برای چهار ایرانی که مجری هجوم به اتوموبیل سفارت اسرائیل بودند و… از جمله اتهامات آقای کاظمی عنوان شدند.
بر اساس اطلاعات مندرج در وبسایت رسمی پلیس بین الملل (اینترپل)، این چهار ایرانی عبارتاند از؛ هوشنگ افشار ایرانی ۳۹ ساله، سید علی مهدیان صدر ۵۰ ساله، محمدرضا ابوالقاسمی ۴۷ ساله و مسعود صداقتزاده ۳۱ ساله هستند. اینترپل اتهام تمامی این چهار نفر را “تروریسم و اجرام مربوط به استفاده از اسلحه یا مواد منفجره” عنوان کرده است.
چندی پس از این حادثه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، ایران را به دست داشتن در بمب گذاری علیه دیپلمات های اسرائیلی در هند و گرجستان متهم ساخت. از آن زمان تاکنون سازمان امنیت هند، سید محمد احمد کاظمی خبرنگار هندی ” ایرنا ” را بازداشت و تحت بازجویی قرار داده است.
این داستان اما چه رابطه ای با مرگ فعالان سیاسی عرب اهوازی دارد؟
رابطه موضوع از آن جا آغاز می شود که “سید محمد احمد کاظمی” متهم اصلی پرونده حمله به اتوموبیل سفارت اسرائیل در هند، بین سال ۲۰۰۶ تا ابتدای سال ۲۰۰۸ با یکی از رهبران فقید جنبش فدارل خواه عرب به نام منصور سیلاوی اهوازی رابطه بسیار نزدیک داشت.
غیاب شک بر انگیز سید محمد احمد کاظمی که چندی پیش از مرگ منصور اهوازی آغاز و تا حضور مجدد او در راس اخبار رسانه ها، یعنی زمانی که این شخص در ماه مارس امسال در نیودلهی بازداشت شد تامل بر انگیز است.
این خبرنگار به نام (احمد کاظمی) نزد منصور اهوازی و حزب متبوعش (حزب التضامن الدیموقراطی الاهوازی ” حزب تضامن[همبستگی] دموکراتیک اهواز) شناخته شده بود. کاظمی طی سالهای ۲۰۰۶ تا اوایل سال ۲۰۰۸ به مدت دوسال روابط بسیار عالی با اعضای حزب تضامن دموکراتیک اهواز مستقر در لندن، برقرار کرده بود.
گفته می شود احمد کاظمی در تلاش بود که با برخی اعضای حزب دموکرات کردستان ایران که در لندن مستقر بودند، نیز رابطه همانندی برقرار سازد، نگارنده درباره میزان پیشرفت کاظمی در مورد ارتباط با اعضای حزب دموکرات کردستان ایران اطلاعی ندارد.
درباره گذشته احمد کاظمی و بنابر گزارش منتشر شده در روزنامه “فرست پست” هند، این شخص از اهالی منطقه ” میروت ” در ایالت ” اوتار پرادش ” هندوستان است. ( اوتار پرادش به همراه کشمیر و بنگال از ایالات شیعه نشین هندوستان به شمارمی ورند).
فرست پست می نویسد؛ کاظمی در سال ۱۹۸۳ کار خود را با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ” ایرنا ” آغاز کرد. او به دلیل تسلط به زبان های عربی ،اردو، انگلیسی وفارسی به موازات کارش در دفتر ایرنا در نیودلهی، در سال ۱۹۹۳ به عنوان کارشناس مسائل غرب آسیا مجری یک برنامه سیاسی تلویزیونی در کانال اردو زبان دورداشان “دی دی” هند بود.
یازده روز بعد از بازداشت کاظمی روزنامه های هندی نوشتند؛ کمیسر “گوپتا” سخنگوی پلیس هند در یک کنفرانس خبری گفت: احمد کاظمی به همکاری با تعدادی از ایرانیان در زمینه شناسایی سفارت اسرائیل در هند و دیپلمات های اسرائیلی در آن جا اعترف کرده، و تحقیقات از ایشان ادامه دارد.
بنا بر دیگر نوشته های انتشار یافته درباره احمد کاظمی، ایشان در ایجاد رابطه خود با منصور سیلاوی اهوازی تمرکز بسیار بالایی داشت. در باره شیوه آشنایی منصور اهوازی و احمد کاظمی، نیروهای سیاسی نزدیک به مرحوم منصور اهوازی می گویند؛ احمد کاظمی را یک روزنامه نگار شناخته شده ایرانی مقیم لندن، که از قضا عضو اپوزیسیون جمهوری اسلامی است، به منصور اهوازی معرفی کرده بود.
در ماه مارس سال ۲۰۰۸ منصور اهوازی به دلایلی که تاکنون ناشناخته مانده اند، پس از چند روز بستری شدن در بیمارستانی در لندن فوت کرد. پس از فوت منصور اهوازی هیچ کس احمد کاظمی را در لندن ندید وجنازه مرحوم منصور اهوازی همانند جنازه محمد نواصری با عجله و بدون کالبد شکافی دفن شد.
روایت های مختلفی از سوی مخالفان ، منتقدان و موافقان عملکرد سیاسی مرحوم منصور اهوازی وجود دارد. هر کدام از این جریانات و افراد یک معضل را به عنوان دلیل مرگ مرحوم منصور اهوازی مطرح می سازند.
در این یادداشت سعی در القای اتهام به احمد کاظمی ویا هیچ شخص و جریان مشخصی ندارم، اما در جستجوی دلیل مرگ منصور اهوازی که ذهنم را چند سالی مشغول کرده به چنین معلوماتی دست یافتم . هر چند تمامی این معلومات در سطح لندن دهن به دهن می شود اما سعی کردم آنها را در یک سبد گذاشته و در اختیار خوانندگان بگذارم.
درباره گذشته منصور باید گفت؛ مرحوم منصور اهوازی از بچه های عامری در منطقه اهواز قدیم است. او با رویکرد قومی به سازمان آزادیبخش فلسطین پیوست. منصور به دلیل تسلط به زبان های عربی ، فارسی و انگلیسی در سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان یک مترجم وفعال مطبوعاتی جای خود را یافت وبعدها به عنوان مشاور مطبوعاتی یاسر عرفات رهبر فقید فلسطین و اولین رئیس دولت خودگردان فلسطین شناخته شد.
منصور اهوازی اقدام به انتشار یک نشریه عربی تحت عنوان ( النظره ” نگاه”) در لندن کرد. تمام اهتمام این نشریه در زمینه مسئل سیاسی حقوقی و تاریخی ملت عرب الاحواز بود. او در سال ۲۰۰۳ با همکاری دیگر نیروهای سیاسی اهوازی مقیم لندن در تاسیس حزب تضامن اهواز حضوری فعال داشت. دو سال بعد از تشکیل حزب تضامن مهمترین قیام ملی ملت عرب موسوم به انتفاضه سال ۲۰۰۵ تمامی شهرها و روستاهای عرب نشین را درنوردید.
در این میان منصور با حضور در رسانه های آزاد در لندن به یک رقیب بلامنازع سیاسی در تحیلیل حوادث سیاسی الاحواز و امور ملت عرب تبدیل شده بود، امری که برای بسیاری از احوازی های اروپا ناخوشایند بود. گفته می شود که به دلیل رقابت در یک جو سیاسی ناسالم، ایشان بین برخی احوازی ها شدیدا مورد انتقاد و حمله بود.
تفسیر این حملات را برخی حاضران در ماجراهای آن زمان چنین توضیح می دهند؛ برخی از احوازی ها به دلیل کم سوادی یا بعضا بیسوادی ،عدم کفایت سیاسی ، ناتوانی در حضور مطبوعاتی و سیاسی، نداشتن تحلیل سیاسی از اوضاع ایران و مسائل ملت عرب و یا ناتوانی در فن بیان و تعداد بسیار کمی نیز بنابر اختلافات سیاسی پیرامون طرح مسئله فدرالیسم در تقابل با استقلال طلبی، در برابر این شخص احساس خوبی نداشتند.
به این تعداد بایستی سربازان گمنام حسن صباح زمانه(آقای خامنه ای) و پان ایرانیست های خاک پرست را افزود که در زمان انتفاضه ملت عرب در سال ۲۰۰۵ به صورت علنی از طریق تلویزیون ها وسایر رسانه ها فعالان عرب را تهدید می کردند.
تمامی اینها را گفتم که در اینجا خواننده را متوجه سازم که مرحوم منصور اهوازی در آن زمان در یک میدان مین حرکت می کرد. هیچ بعید نیست که مثلا یک احوازی در ترور منصور دست داشته، یا یک پان ایرانیست و یا اینکه همین خبرنگار هندی پیرو ولایت فقیه دست به این کار زده، و یا آقای روزنامه نگار ایرانی مقیم لندن که تا به حال کسی حاضر نیست درباره ایشان حرفی بزند و یا حتی نام او را به نگارنده بگوید در این میان نقش نداشته است.
اما به هیچ وجه نمی توان فرضیه مرگ طبیعی منصور اهوازی را پذیرفت. چرا که تا به حال هیچ دلیل علمی پایا برای این فرضیه وجود ندارد، نه جنازه منصور اهوازی کالبد شکافی شد و نه پلیس در باره مرگ او و روابط پیش از مرگش تحقیقاتی انجام داده. در این میان به نظر می رسد که بایستی درباره ادامه شایعات در مورد مرگ طبیعی ایشان شک کرد. استمرار شایعات در مفهوم امنیتی آن گویای این است که شایعه پراکنان به دنبال این هستند که هیچ کس به سراغ پرونده منصور اهوازی نرود. نتیجه این کار فراموشی منصور و مرگ او و ادامه ترورها است.
در این جا ضمن تکرار سوالات بخش اول این یادداشت، چند سوال دیگر را مطرح و پاسخ را به عهده شمای کاوشگر حقیقت می گذارم.
اولا؛ چرا پس از مرگ مرحوم منصور سیلاوی اهوازی جنازه ایشان کالبد شکافی نشد وجنازه ایشان همانند جنازه مرحوم محمد نواصری با عجله دفن گردید؟
ثانیا؛ چه کس یا کسانی اصرار دارند که مرحوم منصور سیلاوی اهوازی بر اثر یک عارضه کاملا طبیعی فوت کرد و اگر چنین است آیا می توانند گفته های خود را به شکل علمی به اثبات برسانند؟
ثالثا؛ در همه جای دنیا مرگ رهبران فقید احزاب و جنبش های ملی با دقت توسط پلیس پی گیری می شود و چنین نیز یاد همچون افرادی را حد اقل در سطح احزابشان با گرمی زنده نگه می دارند، چرا در باره منصور اهوازی هیچ سندی از پلیس لندن منتشر نشد؟ و از سوی دیگر (به جز چند مراسم ساده در یکی دو سال اولیه مرگ او) یادی از ایشان به میان نیامد؟
رابعا؛ چرا با گذشت بیش از ۴ سال از مرگ منصور اهوازی هیچ شخص یا نهادی درباره احمد کاظمی و رابطه او با مرحوم منصور اهوازی و شخصی که کاظمی را به مرحوم منصور معرفی کرده بود صحبت به میان نیاورد؟
به نظر می رسد که نتیجه این پرسش ها (در صورت تقبل فرضیه ترور منصور اهوازی با دخالت مستقیم یا غیر مستقیم احمد کاظمی) چنین است که این گمان وجود دارد که آن روزنامه نگار ایرانی شاید از جمله عواملی باشد که در ترور مرحوم منصور اهوازی دخالت مستقیم یا غیر مستقیم داشته است، هر چند که نباید گزینه های یاد شده دیگر را از یاد برد.
سکوت نزدیکان به مرحوم منصور اهوازی و به ویژه حزب تضامن در این میان بسیار سوال بر انگیز است و اداره حزب دیر یا زود می بایست درباره مرگ منصور اهوازی به افکار عمومی توضیح دهد.