در روزهای اخیر خبری از سوی خبرگزاری وابسته به رژیم ستم و تبعیض نژادی معروف به جمهوری اسلامی منتشر شده که از کشته و زخمی شدن چندین عرب در منطقه حاشیه نشین کوت عبدالله شهر احواز حکایت می کند. شیوه انتشار این خبر از سوی خبرگزاری فارس به گونه ای بود که ایده ای تحقیرکننده نسبت مردم عرب احواز را به خواننده القاء می کند. در پی انتشار این خبر شبکه ایرانیان نژادپرست در دور دنیا اهانتهای گسترده شان را نسبت به ملت عرب احواز براه انداختند. هرگروهی به شیوه آشکار و یا مخفی و زیرکانه به نوعی این حادثه را دستآویزی برای اهانت به ملت عرب احواز قرار دادند.
حال آنکه اگر به وضعیت اجتماعی منطقه کوت عبدالله احواز نگاهی بیندازیم حقیقت روشن می شود و مسئول اصلی رسیدن مردم ساکن در مناطق حاشیه ای احواز به این وضعیت اسفبار بیش از پیش عیان می گردد.
تا قبل از انقلاب ۵۷ شمسی این منطقه حاشیه نشین جمعیتی محدود به چند هزار نفر داشته است. درپی وقوع جنگ ایران و عراق و تخریب عبادان و محمره و روستاهای اطراف آنها، دهها هزار تن از مردم روستائی عرب این شهرها را ترک کرده و حاشیه نشین شهر احواز شدند. پایان جنگ اما سبب نشد که این حاشیه نشینان به روستاها و شهرهای سابق خود بازنگردند. علت اصلی این امر مصادره شدن اکثریت زمینهای این کشاورزان و یا نابودی تاسیسات کشاورزی در این روستاها و عدم همکاری رژیم در بازسازی این تاسیسات زیربنایی است.
در حال حاضر کوت عبدالله که یکی از ۲۰ منطقه حاشیه نشین شهر احواز است جمعیتی در حدود ۱۸۰ هزار حاشیه نشین عرب را دربرمی گیرد. در کوت عبدالله فقر و بدبختی از سر روی ساکنان این منطقه صددرصد عرب نشین می بارد. نرخ بیکاری در کوت عبدالله بیش از ۶۰ درصد است، و مشکلات اجتماعی بیداد می کند. در کوت عبدالله فاضلابهای روباز در همه جا دیده می شوند و بوی ناخوش همه جا را فراگرفته است. آبهای آلوده و کثیف در نقاط متعددی به شکل گسترده جمع شده و انواع حیوانات موذی نظیر موشها در این منطقه حاشیه نشین احواز به شدت یافت می شود. خیابانهای آسفالت نشده و خاکی، زباله های تجمع بافته در هر گوشه و کناری به وفور دیده می شود. وضعیت اقتصادی مردم کوت عبدالله بقدری ضعیف است که مردم توانایی داشتن اشتراک برق رسمی را ندارند و به شکل غیرقانونی از تیرکهای برق وسیمهای به اصطلاح “صلواتی” استفاده می کنند.
هرچه از وضعیت سخت و اسفناک مردم مناطق حاشیه نشین شهر زرخیر احواز بگوییم، کم گفته ایم. بی شک این وضعیت مذکور تنها در سایه یک رژیم مرکزی مبتنی بر تبعیض گری نژادی ممکن است رخ دهد. چرا که در اقلیم نفت خیز احواز ملت عرب احواز از هرکس دیگر در ایران تبعیض و نژادپرستی، مستحق استفاده از ثروت احواز است.
دولت مرکزی ایران نه تنها ثروت اقلیم احواز را از ساکنان اصلی آن عربها به یغما برده است بلکه با بکارگیری سرکوبگری و خشونت علیه فعالان فرهنگی و سیاسی عرب احواز سبب متوقف شدن زمان و ایست کامل تغییر و تحولات اجتماعی برای مردم این اقلیم شده است. رژیم مرکزی مبتنی بر فرهنگ و هویت فارسی، فارسی سازی را تنها راه ممکن ایجاد هرگونه تغییر فرهنگی در احواز قرار داده است. فعالان فرهنگی عرب که به قصد اصلاح فرهنگی و اجتماعی تلاش می کنند به دست مرکزگراهای حاکم بر چوبه های دار اعدام می شوند.
وضعیت اقتصادی و اجتماعی موجود در مناطق حاشیه نشین احواز، وضعیتی خطرناک و قابل انفجار است. بی شک این وضعیت زائیده سیاستهای پاکسازی نژادی دولت نژادگرای ایران است. هر اندازه که تبعیضات مذکور شدت یابد و شکاف میان وضعیت معیشتی ملتهای حاشیه نشین و مرکز نشینان افزایش یابد، امکان حدوث خشونتهای گسترده تری نیز افزایش خواهد یافت.
اما درباره مواضع نژادپرستان ایرانی نیازی به شرح آنچه که عیان است، نیست. اینان آنچنان نژادگرایی چشمانشان را کور کرده است که درد و رنج و فقر و بدبختی انسانهای ستمدیده در اقالیم غیرفارس در نظرشان ارزشی ندارد و در عوض از آن دستآویزی می سازند جهت پراکنش گفتمان ضد انسانی شان.