پس از شدت یافتن آلودگی محیط زیست در اقلیم احواز در نتیجه اجرای سیاستهای برنامه ریزی شده معروف به سیاستهای ملی از سوی دولت مرکزی ایران که منجر به خشک شدن رودخانه وتالابها و آلودگی آب و خاک و هوا شده است، تحرکات مردمی در احواز و همچنین فعالیت فعالان احوازی در خارج جهت مقابله با سیاستهای مذکور افزایش یافت.
در اقلیم آزربایجان نیز سدسازیهای بی رویه سبب خشک شدن دریاچه ارومیه شده و دشتی پر از نمک را به عنوان تهدیدی برای حیات مردم تورک به ارمغان آورده و همراه با آن جنبش مردمی و سیاسی معروف به جنبش ارومیه را در داخل و خارج از ایران به همراه داشته است.
در مقابل این تحرکات مردمی در احواز جهت توقف سیاستهایی دولت ایران که سالانه جان بیش از ۴ هزار احوازی را می گیرد، و همچنین در برابر جنبش وسیع ارومیه، عده ای که خود را فعالان و مدافع محیط زیست و حیات وحش در ایران می نامند در فضای مجازی اقدام براه انداختن تبلیغات وسیعی در حمایت از جوجه تیغی ها و بچه لاک پشتها و ببرها و گوزنها ایران کردند.
برخی از فعالان دیگر نیز بمنظور اینکه از فعالان کذایی حیات وحش عقب نمانند بسرعت خبری برای خود دست وپا کردند و خبر پشیمانی شکارچی کرماشانی و شکستن تنفگ خود، را در سطح وسیعی انتشار دادند. این آقایان با آب و تاب خاصی جزئیات و دلایل پشیمانی این شکارچی را در فضای مجازی انتشار می دادند.
به این فعالان کذایی حیات وحش ومحیط زیست باید گفت که مرگ حیوانات و نابودی محیط زیست به این دلیل که ممکن است سرنوشت زمین و به تبع آن انسان را مورد تهدید قرار دهد همواره مورد توجه مراکز پژوهشی و فعالان واقعین حیات وحش و محیط زیست بوده است. مرگ سالانه بیش از ۴۰۰۰ انسان احوازی برای این فعالان کذایی نه تنها اهمیتی ندارد بلکه با ذکاوت تمام حقوق حیوانات را وسیله ای برای کمرنگ کردن فریادهای مردم در احواز جهت پایان دادن به قتل انسانها بواسطه آلودگی محیط زیست، قرار داده اند.
این فعالان کذایی مدافع حیات وحش که بی شک جزئی از جبهه بزرگ مرکزگرایان ایرانی هستند مرگ حیوانات که ممکن طی صدها سال آینده تهدیدی بالقوه برای انسانها باشد، بر خطر محقق شده فعلی در احواز که جان هزاران انسان را می گیرد را ترجیح می دهند.
اینان برخاسته از خواستگاههای سیاسی مرکزگرایشان، اهدافی بظاهر انسان پسند را بهانه گرفته و با در دست داشتن رسانه ها سعی می کنند تا حقوق دیگران نظیر احوازیها و تورکها را از مضمون اصلی خود خالی ساخته و برای همه چنین وانمود سازند که مشکل، خاص عربها و تورکها نیست بلکه در تمامی ایران حیات وحش و محیط زیست مورد تعرض است.
اینان در حقیقت مرگ سالانه چند لاک پشت و ببر و پلنگ و گوزن و خرس را با مرگ چند هزار انسان احوازی مقایسه می کنند. این امر در حقیقت بزرگترین اهانت به بشریت است و حقیقت ضد انسانی این مرکزگراها را فاش می سازد.
امثال مرکزگراهای ایرانی در دنیا کمتر یافت می شود. در کمتر جای دنیا می توان دید که نژاد پرستان و شووینیستها فعال حقوق بشر شده اند. در کمتر جای دنیا می توان فعالان مدافع حیات وحش یافت که حیات حیوانات را بر حیات انسانهایی که تنها به دلیل غیرفارس بودنشان، ترجیح می دهند. در کمتر جای دنیا می توان فعالانی حقوقی یافت که تمام سعی و تلاششان جهت پایمال کردن حقوق دیگران و تنها دفاع از خودیها است.
به آن دسته از فعالان حاشیه که به تاسی از مرکزگراها طرفدار شکارچی شدند تا از غافله عقب نمانند پیشنهاد می کنیم که به عمق تحرکات مرکزگراها توجه کرده و کورکورانه از آنها تقلید نکنند. چرا که بخش اعظم مرکزگراها تلاشهای زیادی برای پاک کردن صورت مسائل مربوط به چالشهای بزرگ ملل غیرفارس بذل می کنند.