در : صفحه اول » سیاسی » قربانیان سرکوب و خشونت جمهوری اسلامی در انتفاضه آوریل ۲۰۰۵

قربانیان سرکوب و خشونت جمهوری اسلامی در انتفاضه آوریل ۲۰۰۵

قربانیان سرکوب و خشونت جمهوری اسلامی در انتفاضه آوریل ۲۰۰۵

 با نزدیک شدن به سالیاد انتفاضه ١۵ آوریل ٢٠٠۵، سعی کرده ایم نام شهدای این قیام را به همراه نام شماری از فعالان سیاسی که بعد از آن قیام اعدام شدند، را گرد آوری کنیم. هر ساله به همین مناسبت تظاهراتی رخ می دهد و علاوه بر دستگیریهای وسیع و کشته و زخمی شدن شماری از جوانان عرب، برخی از بازداشت شدگان نیز پس از مدتی به اتهامات واهی اعدام می شوند.

انتفاضه ۱۵ نیسان (آوریل):

 

این اصطلاح برای اولین بار به وسیله فعالان سیاسی عرب بکار برده شد و بعدها توسط مردم و همچنین رسانه ها و وبسایت ها مورد استفاده قرار گرفت. کاربرد ورواج این نام برای این رویداد بدلیل وسعت و گسترش تظاهرات برای مدتی طولانی در اقلیم احواز در دوره ما بین ۱۵ آوریل ٢٠٠۵ تا هفته ها بعد، است.

عامل این رخداد تاریخی در احواز؛ سیاستهای مستمر نظام و انتشار وسیع سند معروف به نامه” ابطحی” مبنی بر اجرای تغییرات دموگرافیک در احواز و تطابق این سند با واقعیت است. ریس دفتر محمد خاتمی آن نامه را جعلی عنوان کرد اما فعالان احوازی می گویند تمام مواد ذکر شده در متن آن سند، یا در دست اجراء بوده و یا به بهره برداری رسیده اند. این فعالان بیشتر پروژه ها و طرحهایی نظیر مصادره زمینها، شهرک سازی ها، ساختن سدها و انحراف آب از رودخانه ها و غیره ، طرحهایی امنیتی هستند و به کابینه یا طیفی از حکومت بستگی ندارد و همه دولتهای متوالی در ایران، سعی در تغییر بافت جمعیتی مردم عرب دارند.

جرقه آغاز این قیام صبح روز جمعه ٢۶ فروردین ١٣٨۴ در کوی علوی (حی الثوره) شهر احواز صورت گرفت. بعدها این منطقه به  بدلیل آغاز همان قیام از آن نقطه به (حی الثوره) معروف شد. خواسته تظاهر کنندگان این بود که تا به استانداری رسیده و در آنجا تحصن کنند و  رئیس جمهور از مردم عرب عذر خواهی کند و …..

برای جلوگیری و سرکوب این قیام، نظام  جمهوری اسلامی ایران با بکار بردن انواع اسلحه گرم از جمله: اسلحه وینچستر، کلاشنکوف ، یوزی ، گاز اشک آور، باتوم برقی و با استفاده از توان نظامی همچون نیروهای ضد شورش ، نیروهای انتظامی ، بسیجی ، موتورسواران، لباس شخصی ها ، سپاه پاسداران و نیروهای اطلاعاتی خود سعی درایجاد ترس و وحشت بین مردم و ساکت کردن آنها داشت.

اما با توجه به همه فشارها طیف جوانان حاضر در انتفاضه توانستند در مقابل نیروهای رژیم برای ٢٠ روز ایستادگی کنند.

برخی فعالان شناخته شده توسط نیروهای اداره اطلاعات یا اطلاعات سپاه دستگیر شدند. روند دستگیریها اما به صورت خودسرانه توسط بسیج، نیروهای انتظامی و نیروهای ضد شورش نیز با شدت دنبال شد.

بدلیل زیاد بودن تعداد دستگیرشدگان از بازداشتگاه های آگاهی ها، پاسگاه ها ، معاونت عملیات نیروی انتظامی و دیگر اماکن استفاده شد.

این قیام گرچه در روزهای اولیه در احواز آغاز شد اما به سرعت به شهرهای دیگر منتقل شد و دامنه آن وسعت گرفت.

با توجه به اینکه مقاله ها و نوشته های زیادی در مورد قیام ٢٠٠۵ ملت احواز نوشته شده، در اینجا فقط به نقش کودکان و زنان در این واقعه تاریخی ملت عرب اشاره خواهم کرد.

نقش زنان عرب:

در انتفاضه ٢٠٠۵ زنان نقش مهمی  در ادامه این حرکت مردمی داشتند، با توجه به شدت برخورد نیروهای سرکوب گر، زنان توانستند در فرصت های مناسب به جوانان کمک کنند.

در این سطور سعی می شود تا بعضی از رخدادها را ذکر کنیم. در این قیام تعدادی از جوانان به ضرب گلوله زخمی شدند. با توجه به خطرات مراجعه آنها به بیمارستان بعضی از زنان پرستار و شاغل در مطب ها و بیمارستانها توانستند در منازل، افرادی که  زخمی  شده بودند را بخیه و پانسمان کنند.

در چند مورد نیز عمل جراحی سرپایی جهت بیرون کشیدن گلوله ها از تن مجروحان انجام شد. در اینجا لازم است به یک زن غیور از ملت ترک اشاره کنم. ایشان و بسیاری دیگر توانستند کمکهای بزرگی در زمینه پزشکی با مبارزان عرب بکنند.

در هفته اول این قیام با ورود نیروهای ضد شورش که از خرم آباد و تهران آمده بودند دقیقا روز چهارشنبه مناطقی مانند کوی علوی( حی الثوره)، ملاشیه ، کوت عبدالله و چند منطقه دیگر که به قول آنها مناطق “بحران زا ” بود، بشکل کامل محاصره شده بودند.

در کوی علوی در چندین مورد زنان باعث نجات قیام کنندگان بودند مثلا در خیابان “نورسلام ” خانمی از دستگیری چند نوجوان جلوگیری کرد که یکی از آنها فرزند او بود که این امر منجر به هجوم دو مامور ضد شورش به این زن و ضرب و شتم وی شد.

در کوی علوی( حی الثوره) در حین هجوم نیروهای انتظامی جهت دستگیری عده ای از تظاهرات کنندگان، عده ای از ماموران در یک کوچه بن بست توسط زنان محاصره شدند و از تعقیب جوانان توسط مأمورین جلوگیری کردند. حوادث مشابهی در مناطق زویه و ملاشیه نیز رخ داد.

نقش کودکان و نوجوانان: 

نوجوانان از نیروهای محرک و فعال انتفاضه بودند به همین دلیل بیشتر زخمی ها و شهدا از میان کودکان و نوجوانان بودند.

جرقه این قیام از نقطه ای شروع شد که در واقع آنجا چندین مدرسه ابتدائی و راهنمائی وجود دارد، هر چه تعداد نیروهای امنیتی بیشتر می شد بر تجمع نوجوانان افزوده می شد، نوجوانان با پرتاب سنگ و بستن خیابان ها کمک زیادی به تظاهرکنندگان کردند.

هنگامی که تظاهرکنندگان به بازارچه کیان شهر احواز رسیدند توسط لباس شخصی ها و موتور سیکلت هایی با آرم ” یا ثارات الحسین” و “یا فاطمه” مورد هجوم قرار گرفتند. موتورسواران یا سواره نظام، به عنوان یکی از ابزارهای ایجاد رعب و وحشت در طول ایام انتفاضه عمل می کردند.

با گذر روزهای اولیه انتفاضه و افزایش حضور تظاهرکنندگان، از نیروهای سواره نظام استفاده بیشتری صورت گرفت. نیروهای ضد شورش موتورسوار که لباس‌های نظامی به تن داشتند، بصورت دسته جمعی جهت ارعاب مردم در خیابانها و کوچه ها حرکت می کردند.

آنها در رویارویی با نوجوانان با مشکل روبرو شدند، بطوری که نوجوانان با استفاده از روشهای ساده از جمله پاشیدن روغن سوخته ماشین ها بر روی آسفالت از حرکت سریع این نیروها جلوگیری کردند و توانستند چندین موتور سیکلت را بسوزانند.

با بررسی تلافات جانی این واقعه مشاهده می شود که نوجوانان از جمله دانش آموزان مدارس بیشترین کسانی هستند که در معرض گلوله این نیروها قرار گرفتند.

کودکانی که در قسمت بالایی بدن زخمی شده اند، معمولا گلوله ها به طور مستقیم بطرف آنها شلیک شده بود. بسیاری از این نوجوانان شهید و یا مجروح، توسط تک تیر اندازها از فاصله بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ متری مورد اصابت گلوله های ماموران امنیتی قرار گرفته بودند.

در منطقه سیدکریم (عین ۲) تابع شهر احواز دو برادر، از ناحیه چشم مورد هدف  تیر مامورین قرار گرفتند بطوری که بینایی خود را از دست دادند. یکی از آنها ۱۳ ساله و دومی ۱۵ ساله بود.

 مادر آنها در دادگاه علیه سپاه شکایتی را مطرح کرد وگفت که فرزندان او در ساعت ۰۱:۰۰ شب در منزل خواب بودند و با محاصره منطقه و حمله ماموران امنیتی تعداد زیادی از جوانان دستگیر شدند. در اثر تیراندازی های خودسرانه عده زیادی مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. از جمله کودکان این زن، به نام های مصطفى ۱۵ ساله و علی ۱۳ ساله.

او در مصاحبه با روزنامه محلی ” همسایه ها” به تاریخ ١١-٨-١٣٨۴ در دادگاه گفت: دادگاه شکایت او را رد کرده و قاضی به ضرر وی حکم صادر کرده و قاضی دادگاه به او گفته بود این گلوله ها ” از سوی خدا ” هستند و ماموران تیری به طرف فرزندانش شلیک نکرده بلکه آنها مجرم بوده و پاداش خود را از پروردگار دریافت کردند.

از جمله موارد دیگر می توان به قتل عمد یک کودک توسط نیروهای امنیتی در حی الثوره (کوی علوی) اشاره کرد. جاسم سواری کودک ١٢ ساله ای است که در آن زمان در محله سکونت خود کشته شد. پدر این کودک گفت که دندانهای فرزندش شکسته شده بودند، اشاره به وارد شدن ضربه قبل از مرگ و علاوه بر آن دو گلوله در بدن آن کودک که یکی در سینه و دیگری در شکمش بود.

ماهر مهاوی ١۵ ساله از ساکنان حی الثوره( کوی علوی) شهر احواز با شلیک تیر مستقیم مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، مادر وی گفت: فرزندش با دو تیر یکی در کمر ودیگری در گردن زخمی شده بود.

یک زخمی بنام علی زارع ١٧ ساله، گفت؛ در حین برگشتن از مدرسه هدف اصابت گلوله در پایش قرار گرفته که بعدا به علت وخیم شدن وضعیت او، پای او را قطع کردند.

مادر یک نوجوان زخمی بنام جابر فریسات ١۵ساله، گفت: فرزندم در یک تظاهرات مسالمت آمیز در حی الثوره ( کوی علوی) شرکت کرده بود اما او همراه تظاهرکنندگان با تیراندازی مستقیم روبرو شدند و از ناحیه لگن مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

در گفتگو با مادر شهید علی بترانی (١٨ ساله) که زیر شکنجه کشته شده بود، او می گوید؛ نشانه های شکنجه بر روی بدن فرزندم خیلی واضح بوده بطوری که آثار سوختگی و کالبد شکافی شکم و سینه بوضوح نمایان بوده. او ضمن  در دست داشتن عکسهایی از آثار شکنجه بر روی بدن فرزندش، می گوید: بگذار سازمانهای حقوق بشری بیایند و از نزدیک جرائم وحشی نظام در حق جوانان ما را ببیند.

مجید کعبی ١٧ ساله از اهالی کوی مجاهدین ( شهرک احواز) در حین بستن جاده بر روی حرکت ماشین های نظامی با تیر مستقیم کالیبر۵۰ ملی متری، کشته شد. دو گلوله به بدن وی اصابت کرده بود یک گلوله در لگن و دیگری در سینه که شاهدان عینی گفتند حین اصابت گلوله درگذشت.

در این باره پدر وی گفته است که بر علیه سپاه پاسداران در دادگاه شکایت کرده اما قاضی حکمی به ضرر او صادر کرد و دستور بازداشت ۴٠ روزه اش را صادر کرد.

در قیام یاد شده موسوم به انتفاضه ۱۵ آوریل ملت عرب الاحواز چندین کشته، ده ها نفر مجروح، و صدها نفر بازداشت شدند در این سطور توانستیم تعدادی از اسامی این افراد را  جمع آوری کنیم:

شهیدان  انتفاضه ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ (جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۸۴ شمسی) و روزهای پس از آن:

۱- راضی عبیات:

فرزند عبود، ١٨ ساله، تاریخ شهادت ٢۶/١/١٣٨۴، اهل حمیدیه، اولین شهید انتفاضه در شهر حمیدیه است که در اثر تیراندازی نیروهای سپاه پاسداران در برابر محل بانک ملی شهر حمیدیه به شهادت رسید.

۲- شهید محمد سواری:

 فرزند جاسم، ١٣ ساله، اهل کوی علوی(حی الثوره)، تاریخ شهادت فروردین ١٣٨۴

۳-  مجید کعبی:

١٧ ساله، اهل شهر احواز، تاریخ شهادت فروردین ١٣٨۴

۴- سداوی کروشاوی:

فرزند دبیس، ١٨ ساله، تاریخ شهادت فروردین ١٣٨۴

۵- یونس شموسی:

فرزند عریبی، ١٨ ساله، از اهالی منطقه ملاشیه شهر احواز است که در فروردین ١٣٨۴ به شهادت رسید.

۶- یوسف شموسی:

فرزند عریبی، ١۴ ساله، یوسف و برادرش یونس از اهالی منطقه ملاشیه شهر احواز هستند که در فروردین ١٣٨۴به شهادت رسیدند.

۷- راضی حیدری:

فرزند عنایه، ١٧ ساله، اهل شهر احواز

۸- عبدالله نواصری:

١٧ ساله، اهل شهر احواز

۹- علی آلبوعلی:

فرزند حنش، ١۶ ساله

۱۰- هادی سلامات:

اهل شهر احواز

۱۱- جمال ادریس آلبوعبادی:

فرزند طاهر، ١٢ ساله از اهالی منطقه کوره (شهرک طالقانی) از توابع شهر معشور است.

۱۲- علی سواری:

 فرزند شرهان

۱۳- عارف سواری:

 فرزند شرهان

۱۴- علی حیدری:

فرزند عبد الساده

۱۵- مهدی عبد الحسین:

اهل کوی علوی

۱۶- علی خسرجی:

فرزند نادر، اهل کوی علوی شهر احواز

۱۷- عارف جلالی:

فرزند حسن

۱۸- حسن جلالی:

فرزند عباس

۱۹- مهدی عفراوی:

فرزند عباس

۲۰- داغر شموسی:

فرزند راضی

۲۱- نصار حیدری

۲۲- احمد سواری البوناهی

۲۳- سعید نواصری

۲۴- ناصر دغاغله

۲۵- ناصر غزلاوی

۲۶- صادق نواصری

۲۷- ناصر عبیات

۲۸- عدنان ساری 

۲۹- حسین حزباوی

۳۰- صمد حزباوی

۳۱- علی حزبه:

از اهالی کوت عبدالله

۳۲- سعید ریحانی

۳۳- علی کعبی:

 ٨ ساله

۳۴- محمد حزباوی:

از اهالی کوت عبدالله

۳۵- عبدالرحمن طرفی

۳۶- عبدالحسین محمد زاده

۳۷- توفیق سعیدی

۳۸- ناجی مزرعاوی

۳۹- جعفر حزباوی:

از اهالی کوت عبدالله

۴۰- علی عبیات

۴۱- ابراهیم غزی

۴۲- حسن سواری

۴۳- علی سعیداوی:

فرزند فاخر، از اهالی کوی علوی

۴۴- ناجی عبیات:

تاریخ شهادت ٢٨-۴-١٣٨۴

۴۵- علم خسرجی:

اهل منطقه ملاشیه در شهر احواز

۴۶- راضى عبیداوی:

فرزند عبدالحسین، اهل کوی علوی

۴۷- مهدی حیدری:

فرزند حنون

۴۸- موسى شموسی 

۴۹- ناهی عبیات:

٢٠ ساله از اهالی حمیدیه

۵۰- علی سبهانی:

از أهالی حمیدیه

۵۱- احمد کعبی:

از اهالی منطقه الحایی ( قلعه سهر)

۵۲- جلیل کعبی:

فرزند کریم، ١٢ ساله، اهل منطقه زویه احواز

۵۳- موزان کعبی:

از اهالی سوس (شوش)

۵۴- مرتضى عساکره:

فرزند یدوع، ٣۵ ساله، از أهالی منطقه کوره ( شهرک طالقانی) در شهر معشور

۵۵- علی بترانی:

اهل کوی علوی

۵۶- کمال دغاغله

۵۷- عبد نواصری

۵۸- حسین ناصری

۵۹- سعید نواصری

۶۰- ناصر خسرجی

۶۱- سیدخلف موسوی

۶۲- مهدی یزدان عبیاوی

۶۳- اسماعیل مزرعه:

اهل کوت عبدالله شهر احواز

۶۴- علی فریسات:

فرزند محمد، از اهالی کوت عبدالله در شهر احواز

نام برخی از مجروحان انتفاضه آوریل ۲۰۰۵:

۱- احمد حیدری:

۱۳ ساله، در فروردین ١٣٨۴، در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

 ۲- مصطفى احمدی:

۱۵ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۳- علی احمدی:

۱۳ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۴- ماهر مهاوی:

۱۵ ساله، در فروردین ۱۳۸۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد. بعدها در شهریور ١٣٨۶، وی به دلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت شده و ۴ سال را در حبس سپری کرد. ماهر در حین حضورش در بازداشتگاه اطلاعات به شدت شکنجه شد و هم کنون بدلیل مسائل روانی در منزل تحت معالجه است. بستگان وی وضعیت سلامتی اش را خیلی وخیم گزارش داده اند.

۵- علی زارع:

۱۷ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۶- سباهی سبهانی:

۱۵ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شده در حال حاضر از معلولیت رنج می برد.

۷-  جابر فریسات:

۱۵ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۸- منتصر سواری:

۱۳ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۹- حسین صاکی:

فرزند علی، کودک ۷ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد. به دلیل وخامت جراحت، پزشکان پای او را قطع کردند.

۱۰- حیدر ساعدی:

۱۰ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۱۱- محمد جاموسی:

۱۲ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۱۳- عدنان سواری:

۱۵ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۱۴- عوده ناصری:

۱۵ ساله

۱۴- طارق غرباوی:

۱۴ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۱۵- منصور حیدری:

۱۶ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۱۶- رشید دغاغله:

۱۲ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۱۷- محمد منابی:

۱۳ ساله، در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۱۸- احمد غرباوی:

در فروردین ١٣٨۴ در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد.

۱۹- علم خسرجی

۲۰- حسن عبدالحسن التمیمی:

۱۸ ساله

۲۱- محمد الحیدری:

۱۵ ساله

۲۲ هادی سبهانی:

فرزند عبدالنبی، از اهالی  شهر حمیدیه است که در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد. وی در حال حاضر از معلولیت رنج می برد.

۲۳- علی چلداوی( صگوری):

فرزند مجید، در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی مجروح شد. وی به هنگام جراحت، کلاس پنجم ابتدائی مدرسه نور الاسلام کوی علوی بود. این کودک در اثر جراحات وارده معلول شده است. چند سال است که ساچمه تفنگ شکاری نیروهای امنیتی در سر این کودک بجا مانده است. خانواده این کودک با وجود فروش دارائی های خود اما نتوانسته اند هزینه عمل جراحی مغز کودک خود را فراهم نمایند.

نام برخی از قربانیان ماههای بعد از انتفاضه ٢٠٠۵

۱- علی عفراوی:

فرزند عوده، متولد ١٣۶۶، از اهالی کوی مشعلی شهر احواز، دانشجوی بازداشت شده در آبان ١٣٨۴ است که در روز پنجشنبه ١١ اسفند ١٣٨۴ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا اعدام شد.

۲- مهدی نواصری:

فرزند حنتوش، در آبان ١٣٨۴ بازداشت شده و در روز پنجشنبه ١١ اسفند ١٣٨۴ (ساعت ٧ صبح) به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محاربه با خدا، اعدام شد.

۳- احمد مرمضی:

فرزند سعید، از اهالی معشور( شهرک طالقانی)، متأهل دارای دو فرزند،  در اسفند ١٣٨۴ بازداشت شده و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا از سوی شعبه ۲ دادگاه انقلاب احواز به ریاست محمودی، به اعدام محکوم شد. وی در آذر ١٣٨۶ اعدام شد.

۴- حسین عساکره:

فرزند علوان، از اهالی معشور (شهرک طالقانی)، متأهل دارای دو فرزند، به اتهام محاربه با خدا و اقدام علیه امنیت ملی در آذر ١٣٨۶ اعدام شد.

۵- عبدالحسین حریبی:

از اهالی معشور (شهرک طالقانی) است که به اتهام محاربه با خدا و اقدام علیه امنیت ملی در آذر ١٣٨۶ اعدام شد.

۶- ریسان سواری:

متولد ١٣۵۴، فرزند حسن، معلم دوره راهنمائی و فعال سیاسی از اهالی منطقه شکاره ٣ شهر احواز است که در ١٩مرداد ١٣٨۴ بازداشت شد. وی به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی، گفته می شود که در تاریخ ٢۴ بهمن ١٣٨۵ اعدام شده است. حکم اعدام ریسان سواری به تائید دیوان عالی کشور نرسیده است. فعالان حقوق بشر معتقد هستند که ریسان سواری زیر شکنجه کشته شده است.

۷- جعفر سواری:

فرزند لفته، فعال سیاسی از اهالی منطقه شکاره ٣ شهر احواز است که در تاریخ ٩ شهریور ١٣٨۴ بازداشت شد. وی به اتهام محاربه با خدا و اقدام علیه امنیت ملی در ٢٩ مرداد ١٣٨۶ اعدام شده و پیکرش در منطقه ویس دفن شد.

۸- محمد علی سواری:

فرزند لفته، معلم، در تاریخ ١٠ شهریور ١٣٨۴ بازداشت شده و به همراه برادرش جعفر سواری در تاریخ ٢٩ مرداد ١٣٨۶، اعدام شد. نیروهای امنیتی پیکر وی را در شهر هفت تپه دفن کردند.

۹- عبدالرضا نواصری:

فرزند حنتوش، از أهالی کوی مشعلی شهر احواز است که در سال ١٣٧٩ بازداشت شده و به ٣٠ سال حبس تبعیدی در طبس محکوم شده بود، اما در حین سپری کردن محکومیتش مقامات اطلاعات پس از انتفاضه او را از زندان احضار کرده و در تاریخ ٢٩ مرداد ١٣٨۶ اعدام کردند. جسد وی را در شهر اندیمشک دفن کردند. دیگر برادر عبدالرضا نواصری، مهدی نواصری است که در اسفند ۸۴ اعدام شده بود.

۱۰- ماجد آلبوغبیش:

فرزند جاسم، از اهالی شهر معشوراست که در تاریخ  ٢٣ بهمن ١٣٨۴ بازداشت شده بود. وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا، در دی ماه ١٣٨۵ اعدام شد.

۱۱- قاسم سلامات:

فرزند شریف، متولد ١٣۴٣، متأهل و دارای ٧  فرزند، اهل منطقه ویس است که در  ١٨ بهمن ١٣٨۴ بازداشت شد. وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا، در دی ماه ١٣٨۵ اعدام شد.

۱۲- عبدالرضا سنوانی( راضی زرگانی):

متأهل و دارای چند فرزند، در بهمن ماه ۱۳۸۴ بازداشت شده بود. وی به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی در تاریخ ٢٩ مرداد ١٣٨۶ اعدام شد.

۱۳- مالک بنی تمیم:

فرزند ثامر، متولد ۱۳۵۵، از اهالی کوی علوی( حی الثوره) است که در تاریخ ٩-١٢-١٣٨۴ بازداشت شده بود. وی به اتهام محاربه باخدا و اقدام علیه امنیت ملی در ٢٨ آذر ١٣٨۵ اعدام شد.

۱۴- علی مطیری نژاد:

فرزند سعید، متأهل، در اسفند ١٣٨۴ بازداشت شده و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا در ٢٨ آذر ١٣٨۵ اعدام شد.

۱۵- عبدالله سلیمانی:

در اسفند ١٣٨۴ بازداشت شده و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا در  ٢٨ آذر ١٣٨۵ اعدام شد.

۱۶- خلف خضیراوی( خضرائی):

٣۴ ساله، متأهل و دارای یک فرزند، از اهالی فلاحیه ( شادگان)، در اسفند ١٣٨۴ به هنگام بازداشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در ابتدا به خانواده وی خبر رسید که فرزندشان کشته شده است؛ خانوداه وی حتى مراسم فاتحه خوانی برای او برگزار نمودند. پدر خلف خضیراوی در نتیجه شوک ناشی از خبر فرزند خود، فوت کرد. برخلاف شایعات، خلف در ۴ بهمن ١٣٨۵ در ماه محرم به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا، اعدام شد.

۱۷- محمد کعب پور:

٢٨ ساله، فرزند لازم، متأهل و دارای دو فرزند، دانشجوی دانشگاه شوشتر است که در اسفند ١٣٨۴ بازداشت شده وبه اتهام محاربه با خدا و اقدام علیه امنیت ملی در ۴ بهمن ١٣٨۵ در ماه محرم اعدام شد.

۱۸- عبدالامیر فرج الله چعب:

متولد ١٣۵۶، دانشجوی دانشگاه شوشتر است که در تاریخ ١٣-١٢-١٣٨۴ بازداشت شده بود. وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا در ۴ بهمن ١٣٨۵ در ماه محرم اعدام شد. هنگام اجرای حکم اعدام، عبدالامیر فرج الله چعب در اعتصاب غذا بسر می برد.

۱۹- علی رضا عساکره:

٢۴ ساله از أهالی معشور، در اسفند ١٣٨۴ بازداشت و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا در ۴ بهمن ١٣٨۵ در ماه محرم اعدام شد.

۲۰- زامل باوی:

فرزند سالم، متأهل و دارای یک فرزند است که در تاریخ ٢١/۵/١٣٨۴ بازداشت شده بود. وی به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی درتاریخ اعدام ١٠-١١-٨۶ اعدام شد.

۲۱- غیبان عبیداوی:

٣٨ ساله، فرزند جاسم، متاهل و دارای ۴ فرزند، از اهالی حمیدیه است که در آذر ١٣٨۶ در بازداشتگاه اطلاعات زیر شکنجه وحشیانه جان باخت. غیبان چندین بار پس از انتفاضه آوریل ٢٠٠۵، توسط اداره اطلاعات بازداشت شده بود.

 ۲۲- محمد چلداوی:

١٩ ساله، فرزند سعدون، از اهالی کوی علوی ( حی الثوره) شهر احواز است که در بهمن ١٣٨٧  به دلیل فعالیت سیاسی و ارتباط اینترنتی با فعالان احوازی در خارج، بازداشت شده و در اثر شدت شکنجه در بازداشگاه اطلاعات احواز جان باخت. برادر وی ماجد چلداوی که در حین بازداشت ١۶ سال  داشت در اثر شکنجه شدید و شوک ناشی از جان باختن برادرش در بازداشتگاه، روانی شده و پس از مدتی آزاد شد. ماجد هم کنون در منزل تحت معالجه می باشد.

۲۳- محمد کعبی:

فرزند جاسم، از اهالی کوی احمد شهر سوس (شوش) است که در اوایل بهمن ١٣٩٠ توسط اداره اطلاعات بازداشت شده و در اثر شدت شکنجه در ١٣ بهمن ١٣٩٠ در بازداشتگاه اطلاعات سوس جان باخت.

 ۲۴- خلیل کعبی:

فرزند گاطع، از اهالی دهستان شعیبیه، در آوریل  ١٣٨٨ بازداشت شده و به اتهام محاربه با خدا و اقدام علیه امنیت ملی، و در همان سال در آبان ١٣٨٨ اعدام شد. این فعال عرب بشدت شکنجه شده بود و با دستگیری همسرش “نبیه کعبی سلیمانی” به اعترافات اجباری داده بود. نبیه کعبی پس از سپری کردن محکومیتش در زندان سپیدار، با قید وثیقه آزاد شد.

۲۵- سعید سعدی:

از اهالی دهستان شعیبیه است که در آوریل ۱۳۸۸ بازداشت شده بود. وی به اتهام محاربه با خدا و اقدام علیه امنیت ملی، در آبان ١٣٨٨ اعدام شد.

۲۶- محمد سلیمانی:

فرزند فالح، از اهالی دهستان شعیبیه است که در سال ١٣٨٨ توسط مأموران امنیتی تحت تعقیب قرار گرفته و در نتیجه تیراندازی ماموران جان خود را از دست داد.

۲۷- سیدعبدالرضا غرابات :

روز چهارشنبه ۶ بهمن ماه  ١٣٨٩ عبدالرضا غرابات ۵۲ ساله به اتهام ادعای خدایی و ارتباط با امام زمان در زندان کارون احواز به دار آویخته شد. آقای غرابات  در سال ۱۳۸۶ به دلیل مخالفت با رژیم و تدریس درس اخلاق درمسیر حمیدیه به احواز بازداشت و به زندان کارون احواز منتقل شد و تا زمان اجرای حکم اعدام در این زندان بسر برد. بنا به گفتۀ خانواده اش در طی مدت بازداشت، آنها بندرت قادر به ملاقت با او بودند و قبل از اعدام به خانوادۀ او اجازۀ آخرین وداع داده نشد. پیکر او توسط مامورین وزارت اطلاعات شبانه و دور از زادگاهش در محلی بنام برومی به خاک سپرده شد. تعدادی از فرمانده پاسداران تلاش زیادی کرده بودند تا حکم اعدام او را  لغو کنند ولی صادق لاریجانی بر اجرای حکم اعدام اصرار داشت.

عبدالرضا غرابات فرمانده لشکر ولی عصر  مستقر در جاده احواز – اندیمشک بود و در سال ۱۳۸۱ تحت عنوان بازنشستگی از کار برکنار شد. بعد از برکناریش او به تدریس اخلاق روی آورد . آقای غرابات یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در جنوب ایران  بود که با شمخانی و جعفری فرمانده سپاه پاسداران رابطۀ خوبی  داشت. او ۳ بار بازداشت شده بود. بار اول در سال ۱۳۷۷ توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بازداشتگاه اداره اطلاعات بنام گلف احواز منتقل گردید و ۲ ماه در بازداشت بسر برد. بار دوم در سال ۸۴ دستگیر و به زندان شوشتر منتقل شد و ۱۰ ماه در بازداشت بسر برد و بار سوم و آخر در سال ۸۶ بود که تا زمان اعدامش در زندان کارون زندانی بود.

عبدالرضا غرابات از سال ۱۳۵۹ وارد سپاه پاسداران شد و تا سال ۱۳۸۱ در سپاه پاسداران مشغول به کار بود و آخرین  ردۀ او در سلسله مراتب سپاه  پاسداران سردار بود. چند نفر از خانواده او در جریان جنگ ایران و عراق کشته شده بودند و خود او هم در جریان جنگ زخمی و دچار موج گرفتگی شده بود.

وی پس از اعلام ادعای ارتباط با امام دوازدهم شیعیان در شهر خفاجیه بازداشت شد و پس از صدور حکم اعدام در فردای اربعین حسینی در بامداد چهارشنبه ۶ بهمن ماه ١٣٨٩ در زندان کارون احواز به دار آویخته شد.

۲۸- احمد نعامی:

١٢ ساله از اهالی شهر احواز است که سه ماه بعد از انتفاضه سال ١٣٨۴ در راهپیمایی عید فطر همان سال، موقعی که پل پنجم احواز توسط نیروهای انتظامی از دو طرف محاصره شد در رود کارون سقوط کرد و جان باخت. دستور بسته شدن پل و حمله به تظاهرکنندگان توسط استاندار وقت، حیات مقدم و رئیس نیروی انتظامی وقت سعید حیدری صادر شده بود.

۲۹- یاسر سواری:

 ١٣ ساله، از اهالی حی الثوره ( کوی علوی ) شهر احواز است که سه ماه بعد از انتفاضه سال ١٣٨۴ در راهپیمایی عید فطر همان سال، موقعی که پل پنجم احواز توسط نیروهای انتظامی از دو طرف محاصره شد در رود کارون سقوط کرده و جان باخت.

۳۰- محمد شاخی معربی:

فرزند عبدالزهرا، جوان ٢٠ ساله اهل حمیدیه است که در سالیاد انتفاضه در آوریل سال ٢٠١١ مورد اصابت گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفته و جان خود را از دست داد.

۳۱- عبدالرحمن بدوی:

فرزند قاسم، ٣٠ ساله، متأهل و دارای دو فرزند از أهالی شهر سوس ( شوش) است که در سالیاد انتفاضه در آوریل سال ٢٠١١ در مسیر احواز- حمیدیه در اثر شلیک گلوله ایست بازرسی جان خود را از دست داد.

۳۲- علی نیسی:

٢٢ ساله، از اهالی قلعه چنعان است که در مسیر کوت عبدالله احواز در سالیاد انتفاضه در آوریل سال ٢٠١١ مورد اصابت گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفته و جان خود را از دست داد.

۳۳ یعقوب بروایه:

جوان ۲۷ ساله اهل احواز است که در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۸۸ در برابر مسجد لولاگر تهران مورد اصابت گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفته و جان خود را از دست داد.

یعقوب بروایه دانشجوی کارشناسی ارشد رشته نمایش در دانشکده هنر و معماری تهران بود که روز شنبه،۳۰ خرداد بر اثر اصابت گلوله ای از طرف لباس شخصی ها مقابل مسجد لولاگر در تهران زخمی شد و در بیمارستان لقمان حکیم در بخش آی سی یو بستری گردید و بعد از دو هفته کما در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۸۸ جان باخت. پیکر وی در روز جمعه ۱۲ تیر ۱۳۸۸ در روستای بروایه از توابع شهر احواز با حضور گسترده مردم عرب احواز به خاک سپرده شد.

۳۴- علیرضا غبیشاوی:

جوان ۳۷ ساله شهر خلفیه است که روز دوشنبه ششم اوت ۲۰۱۲ در بازداشتگاه اداره اطلاعات خلفیه زیر شکنجه جان خود را از دست داد.

۳۵- رضا مغامسی:

روز یک‌شنبه ۲۷ مارس ٢٠١١ “رضا مغامسی”شهروند عرب از ساکنان شهر قنیطره (دزفول) در بازداشتگاه اطلاعات زیرشکنجه وحشیانه ماموران جان خود را از دست داد. مغامسی  چند روز قبل از تاریخ فوق توسط اطلاعات دستگیر شده بود. وی بدلیل شکنجه شدید و بر اثر ضربه‌های شدید بر روی لگن خاصره، دچار خونریزی داخلی شده و جان خود را از دست داد.

۳۶- غازی عباسی:

فرزند احمد متولد ١٣۶١ مجرد ، اهل فلاحیه ( شادگان)  و در اکثر مراسم فرهنگی فعالیت چشمگیری داشت. وی به اتهام محاربه و إفساد فی الأرض به إعدام محکوم شد. غازی که فاقد هرگونه سابقه کیفری بوده در تابستان ٢٠٠٩ در شهر معشور بازداشت شده و در سپتامبر ٢٠١٢  به اتهام محاربه با خدا و فساد فی الأرض  به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب احواز به ریاست قاضی علی فرهادوند صادر شده و در شعبه ٣٢ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی فرج الهی تایید شد. وی در تاریخ ١٢ آبان ١٣٩٢ از زندان کارون به مکانی نامعلوم انتقال داده شده و بعد از یک ماه طی تماسی از اداره اطلاعات احواز خبر اعدام مخفیانه او را به خانواده اش اطلاع دادند. تاکنون پیکر وی تحویل خانواده اش داده نشده است.

۳۷- عبد الرضا أمیر خنافره:

فرزند یونس متولد ١٣۶۶ ، اهل فلاحیه ( شادگان) و در همایشها و سمینار های شعر فعالیتهای فراوانی داشت. وی به اتهام محاربه و إفساد فی الأرض  به إعدام با طناب چوبه دار محکوم شد. در تابستان ٢٠٠٩ بازداشت شده و در سپتامبر ٢٠١٢  به اتهام محاربه با خدا و فساد فی الأرض  به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب احواز به ریاست قاضی علی فرهادوند صادر شده و در شعبه ٣٢ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی فرج الهی تایید شد. وی در تاریخ ١٢ آبان ١٣٩٢ از زندان کارون به مکانی نامعلوم انتقال داده شده و بعد از یک ماه طی تماسی از اداره اطلاعات احواز خبر اعدام مخفیانه او را به خانواده اش اطلاع دادند. تاکنون پیکر وی تحویل خانواده اش داده نشده است.

۳۸- عبد الأمیر مجدمی:

فرزند هوشنگ، متولد ١٣۵٩، متأهل، اهل فلاحیه( شادگان) است. وی که فاقد سابقه کیفری است در تابستان ٢٠٠٩ بازداشت شده و در سپتامبر ٢٠١٢  به اتهام محاربه با خدا و فساد فی الأرض  به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب احواز به ریاست قاضی علی فرهادوند صادر شده و در شعبه ٣٢ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی فرج الهی تایید شد. وی در تاریخ ١٢ آبان ١٣٩٢ از زندان کارون به مکانی نامعلوم انتقال داده شده و بعد از یک ماه طی تماسی از اداره اطلاعات احواز خبر اعدام مخفیانه او را به خانواده اش اطلاع دادند. تاکنون پیکر وی تحویل خانواده اش داده نشده است.

۳۹- جاسم مقدم پناه( پیام):

فرزند سعید، متولد ١٣۶۴، اهل شهر فلاحیه ( شادگان) است. وی که فاقد سابقه کیفری است در تابستان ٢٠٠٩ بازداشت شده و در سپتامبر ٢٠١٢  به اتهام محاربه با خدا و فساد فی الأرض  به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب احواز به ریاست قاضی علی فرهادوند صادر شده و در شعبه ٣٢ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی فرج الهی تایید شد. وی در تاریخ ١٢ آبان ١٣٩٢ از زندان کارون به مکانی نامعلوم انتقال داده شده و بعد از یک ماه طی تماسی از اداره اطلاعات احواز خبر اعدام مخفیانه او را به خانواده اش اطلاع دادند. تاکنون پیکر وی تحویل خانواده اش داده نشده است.

۴۰- هاشم شعبانی نژاد:

متولد ١٣۶٠ شاعر – وبلاگ نویس و دبیر ادبیات عرب و دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی دانشگاه احواز، اهل شهر خلفیه (رامشیر) است که در اسفند ١٣٨٩ ( ١۶-٢-٢٠١١ ) بازداشت شده و توسط شعبه ٢ دادگاه انقلاب احواز به ریاست قاضی سید محمد باقر موسوی به اتهام محاربه با خدا و اقدام علیه امنیت کشور به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی توسط شعبه ٣٢ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی فرج الهی تایید شد. خبر اعدام مخفیانه وی در تاریخ ٢٩-١-٢٠١۴ به خانواده اش ابلاغ شد و تاکنون پیکر وی به خانواده تحویل داده نشده است.

۴۱- هادی راشدی:

فرزند حمزه، متولد ١٣۵٢، دبیر شیمی و فوق لیسانس شیمی کاربردی، اهل شهر خلفیه( رامشیر) در اسفند ١٣٨٩ بازداشت شده و توسط شعبه ٢ دادگاه انقلاب احواز به ریاست قاضی سید محمد باقر موسوی به اتهام محاربه با خدا و اقدام علیه امنیت کشور به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی توسط شعبه ٣٢ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی فرج الهی تایید شد. خبر اعدام مخفیانه وی در تاریخ ٢٩-١-٢٠١۴ به خانواده اش ابلاغ شد و تاکنون پیکر وی به خانواده تحویل داده نشده است.

۴۲- طه حیدریان ۴۳- ناصر حیدریان ۴۴- عباس حیدریان ۴۵- علی شریفی (نعامی):

چهار زندانی سیاسی عرب به نامهای طه ( علی ) حیدریان ۲۸ ساله و متاهل و ساکن شهرک ملاشیه، ناصر (عبدالرحمان) حیدریان ۲۱ ساله، متاهل و ساکن شهرک ملاشیه، عباس ( جاسم ) حیدریان ۲۴ ساله، متاهل و ساکن شهر ملاشیه، هر سه برادر و فرزند رحیم ( طعمه ) و علی شریفی ( نعامی ) فرزند غازی، ۲۵ ساله و مجرد به صورت مخفیانه در مکانی نامعلوم اعدام شده و روز دوشنبه ۲۹ خردادماه طی یک تماس تلفنی ستاد خبر اداره‌ اطلاعات شهر احواز با خانواده این زندانیان سیاسی خبر اجرای حکم اعدام را به آنها اطلاع داده است.

بعد از بازداشت عباس حیدری فرزند عبدالحسین ۲۶ ساله مجرد در تاریخ ۲۹ فروردین ماه سال ۹۰ ( پسر عمه‌ سه برادر اعدام شده )، این چهار زندانی سیاسی به همراه یک نفر دیگر به نام امیر معاوی ۲۴ ساله و مجرد در تاریخ ۳۱ فرودین ماه سال ۹۰ بعد از برگزاری تظاهرات سالیاد انتفاضه بازداشت و به بازداشتگاه ستاد خبر اداره‌ اطلاعات شهر احواز در فلکه چهار شیر منتقل شده و به مدت نزدیک به ۸ ماه در این بازداشتگاه توسط ماموران اداره اطلاعات احواز برای گرفتن اعتراف مورد شکنجه‌ روحی و فیزیکی قرار گرفته بودند.

این افراد به اتهام محاربه و قتل یکی از ماموران پلیس از سوی شعبه‌ چهار دادگاه انقلاب شهر احواز به ریاست قاضی مرتضی کیاستی در تاریخ ۲۷ اسفندماه به اعدام محکوم شدند. پس از مدتی حکم اعدام آنها از سوی یکی از شعبات دیوان عالی کشور برای اجرای حکم به بخش اجرای احکام زندان کارون ارسال شده بود.

در زمان نگهداری این افراد در سلولهای انفرادی به آنها پابند زده شده بود و برای روزهای متوالی مورد ضرب و شتم  قرار گرفتند،  شلنگ فشار قوی آب در دهانشان گذاشتند، آنها را به تخت بستند و با تسمه به کف پاهایشان شلاق زدند.

نویسنده: کریم دحیمی

فعال حقوق بشر احوازی

تمام حقوق نشر متعلق به وب سایت پادماز است. مطالب منتشرشده در وب سایت پادماز ضرورتا بیانگر رویکرد جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز نیست.

الصعود لأعلى