آبان ۹۸ یادآور خاطره قیام همگانیِ مردمی که از ظلم و ستم رژیم خونخوار آخوندی جانشان به لبشان رسیده بود. مردمی از ملتهای اقالیم گوناگون، از اقشار و گروه های مختلف جامعه، از شهرهای دور و نزدیگ، از اصناف بالا و پایین جامعه، و… این دفعه درد همه یکی بود، و یک علت واحده جرقه قیامی سراسری شعله ور کرد که اکثر شهرهای جغرافیای سیاسی ایران را در برگرفت.
هر چند سبب حضور در آن قیام همگانی افزایش قیمت بنزین بود منتهی هر قشر و گروه و ملتی دلایل خاص خود را برای پیوستن به آن داشتند. ولی همه بر فاسد بودن نظام حاکم اتفاق نظر داشتند، وهمه متفق القول بودند که تا زمانی که این نظام فاسد بر مسند حکومت باشد مردم طعم خوشبختی و راحتی را نخواهند چشید.
ملت عرب الاحواز که بیشتر از هر ملتی طعم ظلم و بدبختی را درک کرده ، و شاهد غارت و چپاول ثروتهای خدادادیش توسط این دژخیمان خونخور می باشد، از اولین ملتهایی بودند که با شرکت در تظاهرات مسالمت آمیز، اعتراضات خود را نسبت به سیاستهای نژادپرستانه و تبعیض آمیز وفساد مآبانه حکومت اعلام داشتند.
آبان ۹۸ علاوه بر اینکه یادآور شجاعتها و دلاوری های مردم عادیی که با شرکت در تظاهرات سراسری مشروعیت این رژیم را به چالش کشاندن بود، در عین حال یادآور وحشیگری نیروهای نظامی ، انتظامی و امنیتی رِژیم می باشد. نیروهای مزدور با استفاده از سلاح گرم و برخورد وحشیانه اقدام به سرکوب تظاهر کنندگان مسالمت آمیز نمودند. که در نتیجه آن بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته و صدها مجروح ، و هزاران نفر بازداشتی بر جای گذاشت.
اما قصه تظاهر کنندگان احوازی، طبق روال همیشه، با بقیه مناطق فرق می کرد. اختلاف فقط در وجود انگیزه ها نبود، بلکه این اختلاف در رویه برخورد با تظاهرات بسیار عیان بود.
وقتی سخن از تبعیض بر علیه شهروندان عرب احوازی به میان می آید، تنها شامل تبعیض در توزیع خدمات و امکانات نیست، بلکه تبعیض در مجازات نیز نوع دیگری از تبعیض است که ملت الاحواز از آن رنج می برد.
در این امر شکی نیست که رژیم خونخوار آخوندی با همه اعتراضات در هر جای کشور برخوردی وحشیانه داشته و با استفاده از نیروهای ویژه و بسیج و سپاه و لباس شخصی ها همیشه همه تظاهرات و اعتراضات را سرکوب کرده است.
ولی سرکوب تا سرکوب داریم. سرکوب با باتوم، و لگد، و آب گرم، و زیر کردن با ماشین، و تفنگ ساچمه ای، و گاز اشک آور همه از انواعِ شایع وسایل سرکوب رژیم در مناطق مختلف ایران است. ولی وقتی نوبت به احوازی ها رسید، عرب ستیزی و دشمنی با ملت عرب به شکل عریان نماینگر شد. دیگر باتوم و لگد و..، آتش کینه هایشان را خاموش نمی کرد، بلکه رژیم از توپ و تانک و هلیکوپتر و دوشکا برای سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز احوازی استفاده کرد، و تظاهرکنندگان را به خاک وخون کشاند، تا بدینوسیله صفحه ی سیاه دیگری به تاریخ ننگبار این رژیم خونخوار افزوده شود.
این جنایت وحشیانه رژیم در شهر معشور (ماهشهر) بیش از سایر شهرهای احواز نمایان گردید. و در نتیجه این برخورد وحشیانه، نیروهای نظامی و انتظامی رژیم در این شهر فاجعه و قتل عام دیگری در حق ملت الاحواز آفریدند.
در شهرستان معشور ومناطق و شهرهای تابعه مانند کوره و جراحی تظاهرات بطور مسالمت آمیز که توأم با نافرمانی مدنی بود از روز جمعه ۲۴ آبان شروع و تا دوشنبه ۲۷ آبان ادامه یافت. در این مدت مردم به شکل کاملاً مسالمت آمیز تظاهرات کردند، و از شیوه های نافرمانی مدنی مانند بستن جاده و خیابانها نسبت به وضع موجود اعتراض کردند. اما روز دوشنبه ۲۷ آبان نیروهای نظامی و انتظامی شامل نیروی دریایی سپاه منطقه ۳، نیروی نوپو، و نیروهای ویژه گردان مالک اشتر با بکار بردن تانک و سلاح های نیمه سنگین به شهر یورش بردند و آنرا محاصره کردند.
در شهر جراحی (از توابع معشور) تظاهرکنندگان برای حفظ جانشان به نیزار پناه می برند، تا شاید از آتش کینه اهریمنان در امان باشند، ولی این مزدوران برای قتل عام وارد شهر شده بودند و رفتارشان حکایت از صدور دستور از سران رژیم داشت. نیروهای مسلح رژیم به جوانان و نوجوانان بی سلاح رحم نمی کنند و آنها را زنده در نیزار می سوزانند. بنا بر گزارش نیویورک تایمز نزدیک به ۱۰۰ نفر در اعتراضات این شهر کشته شدند، ولی منابع محلی تعداد قربانیان را در حدود ۲۰۰ نفر اعلام کردند، و چندین برابر این رقم نیز در این اعتراضات زخمی و صدها نفر دستگیر شدند.
نام برخی از قربانیان حادثه نیزار در ذیل می آید:
عباس منصوری (عساکره)
احد بشاره دورقی
احمد چراغیان
علی خواجه آلبوعلی
احمد خواجه آلبوعلی
علی رحمانی
علی باوی
علی مرادی
چنعانی (نام کوچک نامشخص)
اقبال اسماعیلی
فرشاد حاجی پور میالسی
قاسم باوی
مجید مجدم
منصور عساکره
منصور دریس
مهدی رودباریان
محمد خالدی
محمد خالقی
مجتبی عبادی
محسن عبادی مهر
مصطفی رودباریان
رزاق ناصرزاده
رضا منصوری
سالم امیر سنجران عیدانی
طاهر الخمیس (حطاوی)
یوسف آلبوعبادی
یوسف خالدی
یک زن شناسایی نشده (احتمال دارد زهرا یا حسنیه عتقی باشد)
عدنان هلالی
شهاب حطاوی
حمید شیخانی
خیلی از مجروحان از ترس دستگیری و شکنجه از مرجعه به بیمارستانها و مراکز درمانی امتناع می ورزیدند، و ترجیح دادند که در خانه با استفاده از وسایل درمانی پیش و پا افتاده زخمهای خود را معالجه کنند، که صد البته وضع خیلی ها بغرنجتر شد. نمونه بارز آن نوجوانی بود که خانواده اش از مراجعه او به بیمارستان ممانعت کردند وبعد از یک سال بخاطر عدم مداوا معلول گردید. پدر وی پس از یکسال با منتشر کردن کلیپی خواستار جمع آوری مساعدات مردمی برای مداوی فرزندش شد، که با کمک خیّرین و افراد نیکوکار محلی هزینه معالجه وی تامین و با انجام چند عمل جراحی وضعش بهتر گردید.