براستی که نتوان خود بخواب زده را بیدار کرد،درغیر این صورت کدامین انسان منصف ودارای شرف انسانی می تواند، داشتن نعمت نود ساله تحصیل به زبان مادری و سلطه فرهنگی و استفاده همه جانبه از چنین امکانات حیاتی رابا نداشتن (حتی یک روز ویک ساعت)چنین امکانی آنهم در سرزمین تاریخیش را یکی دانست،حال عمق فاجعه آنجاست که چنین عمل وجنایتی بطورهدف دار وعلیه میلیونها انسان آنهم در سرزمین اباء واجدادشان به مدت ۹۰ سال به اجراء گذاشته،مطالبان چنین حقی را با گلوله توپ ومسلسل بخاک وخون کشیده،شکنجه واعدام روشنفکران غیر فارس راتوجیه ورژیم را سفارش به تسریع در اجرای اعدام کورد وعرب و…می کنند.اگرچنین جنایت وحشیانه ای راناشی ازپست اندیشگی ونژادپرستی قلمداد نکنیم آیا می توان کلمه یا جمله ای که مبین فحوای عملی چنین تفکرسیاهی را تعبیر کند بیابیم؟
ابو محمد المحمراوی
با سلام
اخیرا آقای کورش زعیم وهموندانش در جبهه ملی نامه ای خطاب به شما نوشته ونسبت به برنامه پرگار که درآن آقای یوسف عزیزی بنی طرف در رابطه با عرب ستیزی توضیح مختصری داده معترض شده اند، هرچند آقای زعیم درآن نامه ژستی حقوق بشری وضد فاشیست گرفته اند،امامتن وفحوای نامه حکایت از برتری طلبی واضح است. برکسی پوشیده نیست که بی بی سی فارسی مثل همیشه هنوزتحت لوبیهای فارسیسم بوده، اما برنامه پرگار اخیرا موفقیت چشمگیری درطرح حقوق پایمال شده غیر فارسها داشته، یکی ازمهمترین دلیل واستناد مدعای ما، نامه اعتراض آمیزآقای کورش زعیم وهم اندیشانش می باشد، این بازنشستگان غرق درافکاربرتری طلبانه حتی تاب وتحمل طرح ستم ۹۰ ساله بر غیر فارسها وخصوصا عربها را درتلویزیون بریطانیا که کشوری دمکراتیک است نداشته، چنین عکس العمل منفعلانه نشان داده اند.
اگرآقای کریمی ودیگر مجریان محترم بی بی سی با نگاهی گذرا به سوابق جبهه ملی ودقت نظردر اساس ومرامنامه این گروه داشته باشند،مطمئنا خط و مشی جبهه ملی را در تعارض با اصول اولیه حقوق بشر خواهند یافت،حکایتی بغیر از دگر ستیزی، خصوصا عرب ستیزی نخواهند دید، هر چند آنان با توجه به شرایط و وسعت درک جهانی از حقوق بشربا تغییرظهری رنگ ولعاب، سعی در پنهان کردن چهره واقعی و عرب ستیزانه خود دارند، اما در همین نامه دم خروس اندیشه برتری طلبانه شان عیان است.اطلاعیه های اخیر ایشان و بزرگ شدگان چنین بستری علیه توافق دو حزب کرد(دمکرات وکومله)نقطه ابهامی در ماهیتشان نمی گذارد.
تردیدی نیست که دو رژیم پهلوی وکنونی مرتکب جرم وجنایتهایی علیه همه مردم(ایران کنونی) از هرملت وقوم شده اند، اما آنچه بر غیر فارسها روا شده بیش از مضاعف وعلیه مردم عرب بتوان ده است، درظلم وجنایتهائی که بر غیر فارسها روا شده، افراد بسیاری ازخروجی های رحم جبهه ملیمثل احمد مدنی مباشرتا شرکای جرم وجنایت رژیم بوده، همانند پان ایرانیستها وجبهه ملیون، تئورسین نهادینه کردن نژادپرستی فارسیسمند،با ترویج وتزریق چنین تفکرضد بشری، زمینه سازان جنایت دو رژیم علیه غیر فارسها بوده اند.شاهد علی ذالک، تفاوت مجازات آقای تاج زاده،نوری زاد وخود زعیم (بعضاتعلیق یا زندانی محدود وپرملاقات وتماس )با مجازات همراه با شکنجه واعدام روشنفکران عرب وکورد و…می باشد،مجازاتی برای یک نوع اتهام،یکی اعدام ودیگری زندان.
صرف نظر ازتناقضات فاحش اصول ومرامنامه جبهه ملی به تاکید می توان گفت که گفتار ورفتار وابستگان به چنین تفکری در تقابل با اعلامیه جهانی حقوق بشر وکنوانسیونهای مربوطه است، جای تاسف دارد که رخنه وعمق چنین تفکری چون ژن موروث آنچنان در خون واستخوانشان دمیده، حتی پس از چند دهه زندگی درکشورهای پیشرفته، نه تنها موفق به پاک سازی خود از چنین رسوبات متعفنی که همانا برتری طلبی است نشده اند، بلکه با آرایش کردن ظاهر، مستمرا در حال بازتولید چنین اندیشه زشت وکریه هستند.
اگرنامه نگاران وابسته به جبهه ملی قولا وعملا به تفکری فاشیستی وستیزگری وخصوصا عرب ستیزی آلوده نبودند، چرا یکی ازاعضای اصلی آنها(احمد مدنی)زیرچتررژیم کنونی فرماندهی جنایت علیه مردم عرب را برنامه ریزی کرده،سه روزواززمین وهوا ودریا مردم مسالمت جو وعرب محمره به گلوله بست تا ازچهارشنبه سیاه وخونین سال ۷۹برای خود وجهه ای ایجاد وبا سواری خوردن برموج وبستر احساسات کورجوانان قومش بریاست جمهوری برسد.جبهه ملی باهماهنگی کامل رژیم و با استفاده ازهمه امکانات عمومی ازاعمال وحشیانه مدنی درکشتارچهارشنبه سیاه حمایت کردند.بابت این جنایت مستحق محاکمه نه تنها عذر خواهی نکردند بلکه تاکنون عکس این جنایتکار تاریخ را برپیشانی سایت جبهه، آنهم بعنوان قهرمان از نوع هیتلریسم می گردانند.
بتاکید باید گفت که حزبک پان ایرانیست و جبهه ملی از مروجین اصلی واساسی نژادپرستی بوده وهستند، آنان با ایجاد چنین بستری، قبح جنایت علیه غیر فارسها را از بین برده ، قولا وعملا شرکای مسقیم وغیر مستقیم جرم وجنایت دو رژیم علیه غیر فارسها بوده وهستند، قطعا مبری کردن آنان خیالی بیهوده است.هر چند اجحافهای رژیم کنونی وقبلی علیه معدودی ازآنان را قبول داریم،اما این کمترین دودی است از آتشی که بامشارکتشان در جنایات چنین رژیمهای سفاک وجانی عایدشان شده می باشد.
رژیم های قبلی وفعلی در چنین پست زمینه فکری وبا توجه به اصول متناقض وهفتگانه جبهه ملی است که می توانند جنایتهای همه جانبه علیه غیر فارسها را توجیه ، دهها میلیون کودک ترک،کرد،عرب،بلوچ و…را نسلا بعد نسل از تحصیل به زبان اصلی ومادری محروم،با نابود کردن فرهنگ دیگران، زبان وفرهنگ فارسی را توسعه وبر دیگران تحمیل، عمدا وبطور برنامه ریزی شده همه غیر فارسها را از زندگی بیندازند. حال جای سئوال است، اگرمحروم کردن عمدی چند نسل و دهها میلیون غیر فارس، آنهم از ایام طفولت تا کهولت درقاموس جبهه ملی وکورش زعیم، عملی فاشیستی ودگر ستیزی نیست، پس چه نام مناسبی می توان این جنایت نود ساله را توصیف کرد؟(نامه یکی از اعضای جبهه ملی به محمد خاتمی در مورد جلوگیری از انتشارنوشت وگفتار عربی رایادآورمیشوم)
جبهه ملی از همان برابری و عدالتی سخن می راند که خمینی با نوع براقتر و اسلام ایرانیش سخن راند، ازهمان دمکراسی سخن می گویند،که قطب زاده ودکتر یزدی در نوفل لوشاتواز زبان خمینی برای خبرنگارانترجمه می کردند، ازقهرمان سازی احمد مدنی با آنهمه جنایت وخونریزی که در محمره مرتکب شده سخن می رانند واز بنی صدر که حاضر به بازکردن پوتینها در کردستان نبود می گویند، جبهه ملی به یک برنامه پرگاربی بی سی آنهم پس از چند سال و با میهمانان دو به یک،معترضند،آنان ازطرح وافشای موارد جرم وجنایت علیه مردم عرب توسط آقای بنی طرف به خشم آمده، در حالی که جامعه درطهران وشهرهای بزرگشان درسقوط وانهیار اخلاقی (به استناد نوشته های رژیم واپوزسیون) بسر می برد، خواستار عذر خواهی ایشان می شوند.
آقای کورش زعیم مدعی است که آقای یوسف بنی طرف دربرنامه پرگاربی بی سی اقدام به تحریک احساسات ملت عرب علیه غیر عربها شده، زعیم دریک تحریف حقوقی وتاریخی، چند میلیون عرب احوازی که صاحبان اصلی زمین و جغرافیای احوازهستند، مغرضانه عرب تبار و عرب زبان نامیده، اصالت عربی وسبق تصرف و ید مالکانه آنان را عامدانه تحریف کرده، گفته های آقای بنی طرف را در راه بی اعتماد ساختن مردم به جبهه ملی پنداشته است. صرف نظراز عملکرد گذشته وحال جبهه ملی که اساس بی اعتمادی اکثریت هم قومشان (فارسها) شده، چه رسد به دهها میلیون غیر فارس که اساسا به چنین تشکل مبتنی بر برتری طلبی بی اعتماد بوده، یقین دارند که نژادپرستی ازنقاط مهم اشتراک جبهه ملی ورژیم حال وگذشته بوده، جبهه ملی مادرومغذیه اصلی چنین تفکری ضدبشری می دانند ،اعضای جبهه(احمدمدنی) هرگاه قدرت بدست آورده اند، احساسات جوانان طبقه زیرین جامعه فارس را به بازی گرفته،با تحریک احساسات آنان، خون کورد وعرب و… راریخته اند،چنانچه اخیرا یکی از مدعیان سکولار تحریک به عرب خوری،آن یکی (فرونده)برای کشتن عرب وکورد حاظر است درکنارخامنه ای ایستاده مثل گنجی سال ۱۹۷۹ بار دیگر در کوردستان خون بپا کند.
سئوال مطرح آن است،آیا افشای جزئی ازماهیت اندیشه داراننژادپرست ومکتوب همفکران آقای زعیم که قریب یک قرن غاصبانه وعامدانه علیه غیر فارسها وخصوصا علیه مردم عرب اعمال وخون آنها را ریخته ودر شیشه کرده ،بازی با احساسات است؟ یا کسانی که همانندآقای زعیم با استفاده از نفاق نوشتاری وادبیات مسبوق به سابقه خود، همچنان حقوق شناخته شده ومسلم غیر فارسها را زیرپا گذاشته،کما فی السابق و با تزریق برتری طلبی احساسات کورجوانان طبقه زیرین فارس را ببازی گرفته، برای خون ریزی آنان را به مناطق جغرافیائی کورد،عرب و..سرازیروهیزم تنوراندیشه نژادپرستانه خودمیکنند.
آقای زعیم در نامه خود به اقای کریمی ودرادامه ادبیات فتنه با شگردی مغرضانه گذشته ها را با حال اشتباه گرفته فحوای گفته های مستندومعین آقای بنی طرف را به همه غیرعربها تعیمیم داده،شاید بزعم خود بتواند عده ای ازآنسیمله شده ها غیر فارس را باخود همراه سازد. جای تاسف بسیار است که این استاد دانشگاه وهمفکران وی دراروپا وآمریکا ناقل ومدافع افکار نژادپرستانه شده،همه وقایع وحقایق تاریخ معاصر رابرای ارضای خود تحریف،قبل از ملتی عقل جمعی قوم خود را این چنین به سخره می گیرندوبا چنین تفکری اززندگی مبتنی برحذف دیگران، آنهم با زور اسلحه وگلوله لذت برده،موذیانه چنین تعاملی را مسالمت آمیزجلوه می دهند.
آقای کورش زعیم وپیروان پان ایرانیست وی، آنقدرازغافله حقوق بشرعقب مانده اند که حق مسلم استقلال طلبی بیش از ۳۵ میلیون ترک و ۱۲ میلیون کورد وچند میلیون بلوچ وبیش از هشت میلیون عرب که خواستارحق تعیین سرنوشت و بازگشت به قبل از ۱۹۲۵ هستند نادیده گرفته، با اتهامی کردن چنین حقی وتراشیدن چنین عنوانی(تجزیه طلبگی)هنوز بر طبل برتری طلبی می کوبند، تا ضمن توجیه جنایتهای دو رژیم (گذشته وحال) علیه غیر فارسها، زمینه جنایتهای آینده را با قدسی سازی تمامیت ارضی توجیه نمایند.
هرچند اکثر اپوزسیون ودر راس آنان پان ایرانیستها وجبهه ملی ومتاسفانه بعضی ازچپهای سوسیالیست،با انکار واقعیتهای عینی سعیدربرابر جلو دادن جنایتهای رژیم علیه فارس وغیر فارس کرده ومیکنند،بدین منظوربعضی ازغیرفارسهای آنسیملی شده وگاها خودفروخته های عرب نما وکورد وترک نما را برای مبری کردن خود بکار گرفته اند،اما نبوغ روشنفکران غیر فارس وانفجارمعلوماتی که اعلامیه جهانی حقوق بشر رابه عنوان دانسته های اولیه جهان ترسیخ کرده، مهمترین عامل رسوایی آنها شده،همه حیل ومکرهای گذشته ونو آنان رابه بن بست رسانده اند.
عده ای از برتری طلبان با وقاحتی آخوندی درتفسیرمن درآوردی ازقرآن ،معانی وفحوای اعلامیه جهانی حقوق بشر وکنوانسیونهای مربوطه را از دریچه چنین تفکری می گذرانند،با سوء استفاده ازعنوان دمکراسی ورای اکثریت ویک قرن سلطه یکطرفه در آنسیمله کردن قهری غیر فارسها، می خواهند حق تعیین سرنوشت دهها میلیون غیر فارس رابه رای اصفهان،مشهد،شیراز وطهران بگذارند،ودرحالی که درجهان پیشرفته ودمکراتیک سالهاست که ولایت قهری پدربرفرزند نهایتا در ۱۸ سالگی منتفی است، آقای زعیم ،گنجی وبنی صدردر حالی جرات تو گفتن به زن و فرزند خود نیستند،با ادبیات وانشائی عوام فریب وغیر بهداشتی می خواهند، حق تعیین سرنوشت دهها میلیون بالغ وعاقل غیرفارس(تورک،کورد،عرب،بلوچ و…) را به رای قوم فارس بگذارد.
اشخاصی مثل آقای بنی صدربند پوتینی وگنجی تیربار بدست قصد دارند سالهای جنایت بارشان درسالهای ۵۷ تا ۶۰بفراموشانند، با گردشریاکارانه و ۳۶۰ درجه ای وبا تحریف تاریخ وتکذیب گفتار واعمالشان درسالهای اولیه انقلاب، حافظه میلیونها کورد را دست کم گرفته، امروزه دایه دلسوزتر ازمادرشده اند، اولی کوردها را ایرانی الاصل،دومی ماهرانه کبریت فتنه وخطر شیعه سنی شدن کوردها وبا مشاع کردن یک طرفه کوردستان و احواز برای اصفهان ومشهد و ری، غیر فارسها را با جوی خونی که وی در کوردستان ومدنی در محمره احواز راه انداختند تهدید می کنند،فراموش کرده که این تو بمیری آن تو بمیری نیست.
براستی که نتوان خود بخواب زده را بیدار کرد،درغیر این صورت کدامین انسان منصف ودارای شرف انسانی می تواند، داشتن نعمت نود ساله تحصیل به زبان مادری و سلطه فرهنگی و استفاده همه جانبه از چنین امکانات حیاتی رابا نداشتن (حتی یک روز ویک ساعت)چنین امکانی آنهم در سرزمین تاریخیش را یکی دانست،حال عمق فاجعه آنجاست که چنین عمل وجنایتی بطورهدف دار وعلیه میلیونها انسان آنهم در سرزمین اباء واجدادشان به مدت ۹۰ سال به اجراء گذاشته،مطالبان چنین حقی را با گلوله توپ ومسلسل بخاک وخون کشیده،شکنجه واعدام روشنفکران غیرفارس راتوجیه ورژیم را سفارش به تسریع در اجرای اعدام کورد وعرب و…می کنند.اگرچنین جنایت وحشیانه ای راناشی ازپست اندیشگی ونژادپرستی قلمداد نکنیم آیا می توان کلمه یا جمله ای که مبین فحوای عملی چنین تفکرسیاهی را تعبیر کند بیابیم؟
درحالیکه فقط گفتن گوشه ای ازتاریخ واندیشه عرب ستیزی هم اندیشان آقای کورش زعیم ورسوا کردن حاملان چنین تفکرغیر انسانی توسط آقای بنی طرف، این چنین جناب زعیم وهمفکرانش رامغضوب کرده،خواستار عذر بی گناه آقای بنی طرف شده اند،جای بسی سئوال است که چرا این بازنشستگان برتری طلب پس از ۹۰ سال ترویج وگستراندن نژادپرستی وایجاد زمینه برای عملی کردن نیاتشان توسط رضا خان کودتا چی تا احمد مدنی وبنی صدرپوتین پوش در محمره وکردستان،وسارق عنوان گفتگوی تمدنها (محمد خاتمی) درکشتار ۲۰۰۵ احواز،هیچ سخنی بمیان نمی آورند،جنایتهائی که هرگزبا عذر خواهی قابل جبران نبوده، بلکه محاکمه ومجازات آنان برای بشریت امری حیاتی است،سزاوار ومنصفانه نیست که چند فوتبالیست بین المللی درکشوربریطانیاوفرانسه بعلت گفتن یک کلمه باانگیزه ومعنای برتری طلبانه به بازیکن دیگرمورد مجازات قرار گرفته، ولی چنین افراد وقیحی با جنایتهای غیر قابل جبرانی که میلیونها غیر فارس را درسنین کودکی از نعمت تحصیل به زبان مادری محروم ودر بزرگ سالی می کشند،ازمجازات رهائی یابند.
بتاکید باید گفت که بسترسازان چنین تفکر ضد بشری زمینه سازان اعمال نژادپرستانه علیه افغانیهایی شدند، که روزی ادعای همزبانی با آنها را دارند،اگر جبهه ملی دربیانیه سالانه اش (که از خروجی سایتش حذف کرد)ارجحیت کارگر ایرانیش رابر کارگر افغانی رواج نمی داد،قطعا شهرداری اصفهان با اقدامی مشابه دردیگر شهرها وبا اعلان ونصب پلاکارد وباوقاحت غیر قابل انکار، ورود زنان وکودکان افغانی را به پارکها ممنوع نمی کرد،آنهم پارکی که در چند قدمی مراکز دانشگاهی اصفهان قرار دارد.همان دانشگاههائی که آقایان کرسی های استادی آن را در اثر چنین ظلم وستمی غاصبانه بدست آورده،با یدک کشیدن القاب دکتر ومهندس بیانیه نژادپرستانه علیه توافق احزاب کردستان صادرکردند.
جالب توجه است که حضرات غرق درافکار نژادپرستانه بدون توجه به انفجارمعلوماتی وعصر بیداری،همانند کبک سر در برف گذاشته ،هر کدام به خیال خام خود مشغول بازتولید حیله ومکری دگر برای استمرارجنایتهای گذشته علیه غیر فارسها هستند،یکی کردستان ودیگری احوازالعرب وآن یکی آذربایجان وبلوچستان را ملک مشاع پنداشته، قبل از اثبات برادری، خود را شریک الارث جا زده ،غارت گذشته و حال وآینده را توجیه می کنند،همگی قلم بدستان حرافشان مثل اکبر گنجی تهدیدها واعمال جنایتکارانه گذشته شان را زیرلفافه وباکلاه دایه دلسوزتر از مادر مطرح کرده، میلیونها غیر فارس رابزعم خود می ترسانند،آقای وابسته به کمونیست کارگری با چنین انگیزه ای روسیه وچین را رها کرده،در کشورهایی که آنرا امپریالیست می نامند نشسته،وقتی به حقوق غیر فارسها وحق تعیین سرنوشت می رسد،اعلامیه جهانی حقوق بشر را زایده کشورهای سرمایه داری می پندارد والخ..!!
خطرناکترین حلقه وصل وشگرد نژادپرستان دراپوزسیون هم اندیش پان ایرانیسم علیه غیر فارسها، همان فتنه ای است که رژیم برای شعله ور کردن آن سعی زیادی کرده،با خلق کراهیتهای مذهبی(سنی شیعی) بین فرزندان ملل پنج گانه آنان را نسبت به سرکوب واعدام برادرانشان بی تفاوت نماید،اما نژادپرستان در اپوزسیون فارس به دو راه نیت پلید خود را علیه غیر فارسها پی میگیرند.
اولا – بتوسط هواداران موجود دررژیم فعلی زمینه سرکوب غیر فارسها را آماده،با سکوت وگاهی با تائید ضمنی وعلنی جنایت رژیم علیه غیر فارسها را توجیه، خشونت رژیم را به موجه وغیر موجه تقسیم کرده اند.(بیانیه سال گذشته امیرارجمند)
ثانیا- باحرافیهای موذیانه وغیراخلاقی وبا سوء استفاده ازاختلاف دین ومذهب درون ملی و شرایط ومجاورت سرزمینی متعلق به محدودهای کردها وترکها،احوازالعرب ولرستان و..بزعم خود قصد فتنه ای گسترده دارند تاباهماهنگی خود فروختهای آسمیل شده آتش چنین فتنه ای برای راحتی بال خود تدارک دیده اند.
با توجه دقیق به چنین شرایط خطر ناکی است که مسئولیت بشر دوستانهکارکنان محترم بی بی سی وهمه رسانه های فارسی زبان درکشورهای دمکراتیک افزایش یافته، تا بدون فوت وقت و با اقدامی عادلانه وبدون هرگونه شائبه از همه صاحب نظران تورک،فارس،کورد،عرب،بلوچ و…دعوت نموده،دربرنامه های مستمروبطور شفاف ستم وظلم ۹۰ ساله روا شده برغیر فارسها را شکافته، با تاکید بلاتنازل براعلامیه جهانی حقوق بشروکنوانسیونهای مربوطه، فرهنگ احترام به حقوق دیگران ترویج نمایند.
درغیر این صورت وبا عنایت به خطاب مکتوب ومسموعی که ازقلم وحلق پان ایرانیستها وهمفکرانشان مطرح می شود، بطورقطع عاقبت بخیری قابل تصور نیست.