مقاله خواندنی آقای رضا مرادی غیاث آبادی با عنوان( چقدر فاشیست هستیم؟) را خواندم و با خود گفتم چقدر فاشیسم ایرانی را می شناسیم ؟ با اینکه سالهاست فاشیسم در ایران به طور رسمی و غیر رسمی فعالیت می کند و حداقل چهار ، پنج حزب رسماً فاشیست بوده اند و ده ها حزب و تشکل سیاسی رسمی و غیر رسمی مواضع و عملکرد فاشیستی داشته و دارند ما چقدر از تاریخچه فاشیسم در ایران اطلاع داریم ؟
تلویزیون های صدای آمریکا و بی بی سی ، پارس ، رنگارنگ و تلوزیون ملی ایران( وابسته به مجاهدین خلق) سالانه صدها ساعت برنامه های فاشیستی مستقیم و غیر مستقیم دارند ، صدها ساعت مصاحبه و برنامه تلوزیونی با داریوش همایون ، علیرضا نوری زاده ، محمدی ، ناصر انقطاع ، مشیری ، پارسا و ….پخش می شود.
در داخل ایران تیم ملی فوتبال کشور را که باید بار ملی و نقطه اشتراک تمام مردم و ملل ساکن در ایران را داشته باشد ستارگان پارسی میخوانند و اخیرا نیز به آن نام شاهزاده پارسی داده اند. در یک سخنرانی بالاترین مقام اجرایی کشور سی چهل بار کلمه ملت ایران تکرار میشود ، آن دیگری پیغمبر اسلام را ایرانی میخواند(!) و در اثر اعتراضات حرف خود را پس می گیرد و میگوید من منظورم این بود که حضرت ابراهیم ایرانی بوده است (!) پشت اسکناس پنج هزار تومانی حدیث جعل می کنند. در کتاب های درسی ترک ها را چادر نشین و وحشی می نویسند . خیابان ها را به نام فردوسی پیغمبر تحقیر و نژاد پرستی نام گذاری می کنند و …. با چنین اوضاع و احوالی ما چقدر فاشیسم ایرانی را می شناسیم ؟ حداقل چقدر از تاریخچه احزاب فاشیستی ایران اطلاع داریم ؟
با این مقدمه کوتاه و علم بر اینکه تاریخ فاشیسم و افکار فاشیستی در ایران از خراسان و با نهضت شعوبیه قرن هاست که شروع شده است ، مروری کوتاه بر تاریخچه احزاب فاشیستی در محدوده زمانی حدود هشتاد سال اخیر داشته باشیم :
حزب سومکا:
سومِکا که کوتاه شدهٔ حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران است نام حزبی با عقاید ناسیونال سوسیالیسمی بود که در طول جنگ جهانی دوم در ایران پایه گذاری شد.رهبر این حزب داوود منشیزاده بود.او و تنی چند از سران این حزب تا پیش از شکست آلمان نازی عضو حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان بودند.اما پس از شکست آلمان نازی به ایران بازگشتند.
داوود منشیزاده استاد ادبیات دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ بود. وی همچنین به دلیل همکاری با نیروهای اس اس در نبرد برلین زخمی شد.داوود منشیزاده عامل موثری در ارتباط بین آلمان نازی و ایران بود.حزب سومکا علاوه بر عضوگیری از دانشگاههای ایران دوام زیادی نداشت، گفته میشود رضاشاه نیز در یک دوره به این حزب کمک مالی کرده است.
گروه به طور عمده از ملیگرایان تشکیل شده بود.اما بسیاری از رفتارهای اعضای حزب از حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان برگرفته شده بود ، مانند سلام به سبک حزب نازی.نشان سواستیکا و رنگهای سیاه و سفید به عنوان رنگها و نشان حزب برگزیده شده بودند، با این حال اعضای حزب به شاه نیز احترام می گذاشتند.
ایدئولوژی سومکا برپایه همان شعارهای نازیها بود.حزب در ایران و در مرحله اول بر ضد متفقین اشغالگر فعالیت میکرد ولی هدف اصلی حزب برضد ایدئولوژی کمونیسم بود.سرانجام این حزب در برابر رژیم پهلوی ایستاد و رهبرش به بیرون از کشور رفت. پس از آن چندی یک دگرگونی بنیادی در حزب صورت گرفت و اعضای باقی مانده به همراهی با نیروهای بهرام آریانا پرداختند و بر ضد جمهوری اسلامی فعالیت کردند.نفرت از اعراب، و یهودیها و کمونیستها و جذب روشنفکران از ویژگیهای حزب سومکا بود.
منشی زاده در سال ۱۲۹۳در تهران بدنیا آمد و پسر یک قزاق از اهالی چوقور سعد (ایروان فعلی) بود.در ۱۹۳۹به آلمان رفت و در آنجا سعی می کرد ایران و افغانستان را به هم ملحق کند. در همانجا به حزب نازی پیوست و تا آخرین روزهای جنگ جهانی دوم در ارتش آلمان خدمت کرد و در روزهای آخر جنگ در برلن زخمی و مدت ۲سال بستری شد.
در سال ۱۳۲۹به ایران برگشت و با همکاری یک کرد به نام امیر مکری حزب سومکا را تاسیس کرد. عضویت در این حزب با سوگند ویژه در حالیکه فرد جعبه ای که محتوی خاک ایران است را در دست داشت انجام می گرفت. ارگان این حزب نامه سومکا بود که با مجله مردان آهنین و سپس شیر شرق همکاری می کرد. نویسنده عمده ان نشریات داریوش همایون (وزیر اطلاعات بختیار )بود.
حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست تشکیلاتی است که هدف خود را مبارزه با استکبار، استبداد، استعمار و نژادپرستی (!!!)میداند. پایههای ایدئولوژیک این تشکیلات در ۱۵ شهریور ۱۳۲۰ گذاشته شد و در سال ۱۳۳۰ وارد مرحله حزبی و سیاسی شد. این سازمان در دورههای گوناگون مجلس شورای ملی نماینده داشت. پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) مرکز اصلی حزب به خارج از کشور منتقل شد و هم اکنون در داخل و خارج از ایران به فعالیت خود ادامه میدهد.
مکتب پان ایرانیسم در سال ۱۳۲۶ به رهبری محسن پزشکپور بنیانگذاری گردید . افراد این مکتب در سالهای ۱۳۲۰ به هنگام ورود نیروهای انگلیسی به ایران و در سالهای ۱۳۲۴ و ۲۵ به هنگام اشغال آذربایجان بدست ارتش سرخ با تشکیل گروههای ضربت و زیرزمینی به مبارزه علیه بیگانگان پرداخته بودند. در سال ۱۳۳۰ خورشیدی مکتب پان ایرانیسم به مرحله نوینی گام گذاشت و حزب پان ایرانیست تشکیل گردید.
اندامان حزب پانایرانیست تا سال ۵۷ به گونه آشکار و نهان در میدان سیاسی و فرهنگی ایرانزمین حضور داشتند و چه در مجلس شورای ملی (دورههای ۲۲ و ۲۵) و چه در کابینههای وقت حضور داشتند؛ محسن پزشکپور و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی دو تن از اندیشمندان و سیاستمدارانی هستند که به پایداری پایههای تئوریک نهضت پرداختند.
پس از دستگیریهای اندامان و اعدام دکتر عاملی تهرانی ، کادر مرکزی حزب پانایرانیست در سال ۱۳۵۹ به برون مرز انتقال یافت، و لیکن محسن پزشکپور در سال ۱۳۷۰ به ایران بازگشت و حزب کوششهای خود را از سرگرفت. در بهمن ۱۳۷۶ با ادامه ی فعالیتها, کنگره هفتم حزب تشکیل شد. در سال ۱۳۸۱ کنگره ی نهم حزب برگزار گردید و اعضای شورای مرکزی برای مدت سه سال انتخاب شدند پس از آن در سال ۱۳۸۴ با یورش نیروهای انتظامی و امنیتی, کنگره ی دهم حزب ناکام ماند و فشار بر اندامان روزبه روز بیشتر شد و متعاقبا تعدادی از اعضا با احکام بازداشت و حبسهای طویل المدت مواجه شدند.
تا تابستان ۱۳۸۹ حزب کماکان با همان کنگره ی قبل و با انجام تغییراتی در کادر رهبری به فعالیتهای خود ادامه می داد در شهریور ماه ۱۳۸۹ رضا کرمانی و حسین شهریاری اعضای بجا مانده از کنگره ی قبلی که به ترتیب در شرایط بازداشت موقت و زندانی زندان گوهردشت بودند, با انتشار بیانیه ای ادامه ی فعالیتهای کنگره نهم را مطابق با ماده ۱۰ اساسنامه ی حزب پان ایرانیست شهریور۱۳۸۱ به مصلحت ندانسته و خواستار تشکیل شورای موقت رهبری در برونمرز شدند.
متعاقبا بیش از صد تن از از اعضا با صدور بیانیه ای در شهریور ۱۳۸۹ اختتام دوران کنگره ی مصوب ۱۳۸۱ را اعلام کردند. و حزب پان ایرانیست از آن تاریخ کماکان برای تشکیل کنگره ی موقت خود در تبعید تلاش می کند. در طول تمام سالهای پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) ,علاوه بر آن دسته اندامان و هواداران حزب پان ایرانیست که در بیشتر شهرهای بزرگ ایران فعالیت دارند ,بسیاری از ایشان در پایتختهای اروپایی و برخی شهرهای کانادا، استرالیا وآمریکا به کوشندگیهای خود ادامه میدهند. ارگان حزب پانایرانیست حاکمیت ملت است. از فروردین ۱۳۷۷ نشریه داخلی حزب پانایرانیست به نام «ضد استعمار» منتشر شد و از شماره ۴۴ به «حاکمیت ملت» تغییر نام داد.
سایت فاشیستی آینده روشن وابسته به حزب پان ایرانیست چنین می نویسد: اعضای مکتب پان ایرانیسم همگی جوان و نوجوان بودند و پیش از آن هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشتند. به اقتضای روح جوانی هر تند بادی سبب جدایی و شاخه شاخه شدن در رده های آنان میشد. داریوش فروهر به همراه عده ای “حزب ملت ایران بر بنیاد مکتب پان ایرانیسم “را تشکیل داد. عده ای “سازمان پان ایرانیست یا پرچمداران”، را تشکیل دادند که محمد مهرداد و ناصر انقطاع از این گروه بودند. گروهی همانند پرویز ورجاوند عاشق مصدق بودند و به جبهه ملی پیوستند. محسن پزشکپور و محمدرضا عاملی تهرانی حزب پان ایرانیست را تشکیل دادند.
داریوش همایون هم زمانی با حزب بود زمانی با دایوش فروهر زمانی با حزب سوسیالیست ملی (سومکا) و زمانی هم با رستاخیز …. .بنابر این پان ایرانیسم همچون درختی است که شاخه های گوناگون دارد گذر بسیاری از افراد به دانشگاه ِ آن افتاده.حتی ما در ایران گروه ها و جمعیت هایی داریم که در عمل پان ایرانست هستند ولیکن بنا به دلایلی و مصالحی تمایلی ندارند که با این نام خوانده شود ولی به هر حال جوهر آرمان پان ایرانیسم را که وحدت سرزمین هایی ایرانی به ویژه پیوند مجدد با ۱۷ شهر قفقاز مباشد را در دل و جان پاک آنان نیز ریشه دارد.
پان ایرانیست ها در عین صیانت از آرمان های خود، هیچگاه انحصارگر نبوده و آرمان ایران بزرگ را منحصر به خود ندانسته و نمی دانند. بطور کلی هر فرد ضد استعمار و ضد استبداد و ضد استثمار ،هر شخص ضد فرماسونری و ضد جهان وطنی و هر شخص آرمانخواه و مهین پرستی از دید ما در رده ها (صفوف) ما جای دارد، حتی اگر این آرمانها آمیخته با ارزش های دینی باشد،حتی اگر آمیخته با با دلبستگی های دیگر _در حدی که سایر آرمانها را نقض نکند_ باشد.
باید گفت پان ایرانیسم دارای معنایی است که قدمت آن به فردای انعقاد قرارداد های ننگین تاریخ ایران میرسد ولیکن اقدام به انطباق این درون مایه با واگویه (لفظ) پان ایرانیسم حادثه ای است نسبتا جدید که گذشته آن به دهه ی ۲۰ می رسد.پان ایرانیسم به معنای اتحاد و یکپارچگی ایران است و پان لفظی است جا افتاده در ادبیات سیاسی جهان که به معنای همه یا اتحاد می باشد.از دید پان ایرانست ها ایرانیان باید در سرزمین حقیقی خود که ایران زمین با ایران بزرگ نام دارد زندگی کنند در نتیجه تجزیه سرزمین های ایرانی به واحد های ساختگی توسط استعمار عملی بود بر ضد حاکمیت ملی ما. از این جهت پان ایرانیست ها می گویند بایستی با سرزمین های پیش از دوران تجزیه پیوند ها و مناسباتی استوار در جهت نزدیکی دولتها و ملتها و برداشتن مرزها (همچون اتحادیه اروپا) انجام داد.
برای نمونه پان ایرانیست ها معتقدند که باید با تاجیکستان که ناحیه ای ایرانی نژاد،ایرانی زبان و ایرانی فرهنگ و ایراندوست است روابطی داشت در راستای تقویت پیوندهای گذشته و مردم دوشنبه از دید ما با یک شهروند اصفهانی یا تبریزی و مشهدی تفاوتی ندارد و هر دو هم مهین ما هستند.حال برخی به خاطر داشتن چنین باورهایی انسان های تهی و بی مایه ما را فاشیست می دانند!
چرا که فقط از حقوق غصب شده این ملت دفاع میکنیم! زیرا نمی خواهیم مردم کرد یا شیعه یا قفقازی دچار خون ریزی و جنگ و برادر کشی شوند و یا در زیر ستم حکومت های ستمگری چون رژیم صدام یا آنکارا باشند.نهضت پان ایرانیسم نهضتی است ضد استعمار و ضد فراماسونری و ضد بهره کشی … احزاب دیگر: بتدریج احزاب دیگری با شالوده پان ایرانیسم و خط فکری حزب مذکور بوجود آمدند که موسسین و اعضاء آنها کم و بیش از این حزب بیرون آمده بودند مانند حزب مردم ایران(داریوش فروهر) ، حزب ایرانیان ، حزب مردم ، حزب ایران نوین(حسنعلی منصور) .
حزب رستاخیز:
حزب رستاخیز ملت ایران معروف به «حزب رستاخیز»، به دستور محمدرضاشاه پهلوی در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ تشکیل شد. همه احزاب مجاز ایران مانند حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پان ایرانیست و حزب ایرانیان در آن ادغام شدند. اندکی بعد عضویت در این حزب اجباری اعلام شد و شاه در سخنان خود گفت: «هر کسی باید جزو این حزب بشود و تکلیف خود را روشن بکند. اگر نشد از ایران خارج شود. اگر نخواستند خارج شوند، جایشان در زندان است.»
دولت اعلام نمود برای هر ایرانی که خواستار شرکت در حزب نیست گذرنامه صادر میشود و به خارج فرستاده خواهد شد. دبیرکلی حزب جدید در ابتدا به عهده ایرعباس هویدا نخست وزیر وقت و رئیس حزب ایران نوین نهاده شد. بعدها رهبری این حزب به عهده جمشید آموزگار گذارده شد که اندکی بعد به نخست وزیری برگزیده شد.
اما عملکرد جمشید آموزگار در حزب که به ایجاد جناح پیشرو انجامید خود از موانع ضعف حزب گشت و به جای آنکه حزب باعث یکرنگی و ثبات در جامعه گردد، خود از عوامل اصلی تشتت آرا و ایجاد اختلاف بین دولتمندان سیاسی گشت. در این بین درگیری جناحهای پیشرو، سازنده و لیبرال بر شدت این جریان افزود.
طیف دیگری از پان ایرانیست ها مثل آیت الله طالقانی ، بازرگان ، ورجاوند و تعدادی از چپ ها جبهه ملی را بوجود آوردند که از شکم آن مخلوق نامیمونی بنام مجاهدین خلق ایران بوجود آمد که آن هم با انشعاب های خونین احزاب زیرزمینی چپ گرایی را بیرون داد که از حوصله این بحث خارج است.
همبستگی فاشیسم ایرانی و تروریسم کرد: از آنجا که فارس ها در ایران اقلیت می باشند طبیعی است که بایستی بدنبال متحد و همدست برای خود بگردند تا از نظر عده بتوانند با دشمنان طبیعی خود یعنی ترک ها و عرب های ایران به رقابت برخواسته و برآنان چیره شوند. بنابراین در وهله اول با شعار هر جا کرد باشد آنجا ایران است و کردها آریایی هستند و یا کردها آریایی ترین ایرانیها ! و غیره به جلب اکراد و خویشاوندان آنها یعنی لرها ، لک ها و بختیاری ها پرداختند و احزاب مختلف کردی چه در ایران و چه در خارج ایران علیرغم اینکه قطعاً جدایی طلبمی باشند با شعارهای دهان پر کن و فریبنده و با استادی هرچه تمام تر از نیروی تبلیغاتی فاشیست های ایرانی استفاده و به دست اندازی به خاک آزربایجان پرداخته و سعی در رسیدن به اهداف خود دارند.
پان ایرانیست ها هم با اینکه کاملاً از این موضوع اطلاع دارند ولی از آنجا که می دانند سد راه آنها ترک ها و عرب ها هستند به همکاری با اکراد ادامه میدهند و این دلیل ساده و روشن رسانه های فارسی زبان داخلی و خارجی در پررنگ جلوه دادن مسائل کردستان و بایکوت خبری آزربایجان می باشد..
در اینجا به عنوان نمونه نامه ملا مصطفی بارزانی سردسته اکراد عراق و پدر مسعود بارزانی رییس اقلیم خودمختار کردستان عراق به محسن پزشکپور را جهت تنویر افکار عمومی می آوریم:
رهبر حزب پان ایرانیست! جناب آقای محسن پزشکپور رهبر گرامی پارت قهرمان پان ایرانیست چه بجاست در آستانه پنجمین کنگره حزب پر افتخاری که نشان داد جدائی های ظاهری میان تیره های یک نژاد نمی تواند پیوندهای ناگسستنی تاریخی نژاد و فرهنگی آنان را از میان بردارد پاکیزه ترین درودهای خودم و خالصانه ترین سلام پارت دموکرات کردستان حزب برادر و همه رزمندگان آزادی بخش کردستان این سوی به ویژه پیش مرگان وظیفه و قهرمان رستاخیز را به پیشگاه کنگره ی سرافراز حزب برادر و همه رزمندگان و مردان آزاده ای که در سنگر حزب شکست ناپذیر پان ایرانیست گرد آمده اند گسیل دارم.
شما و حزب پر افتخار و روزنامه زرین برگ خاک و خون نه تنها در سخت ترین شرایط از رستاخیز آزادی طلب موثرترین و شدید ترین پشتیبانی را نموده اید بلکه در هر فرصت افتخارات تاریخی هم نژادان ما را چون همسایه ای بزرگ بازگو نمودید. شما به همگان آموخته اید که تیره ی کرد بنیان گذار شاهنشاهی سربلند ماد است و در کنار سواران دلاور شاهنشاهی با خود آتش فرهنگ درخشان آرین نژادان را در دل تاریک دنیای آن زمان روشن نگهداشت. به راستی در آن زمان که همه ی تیره های نژاد ما در پهنه نیاخاک خود یگانگی داشتند.
جهان پیرامون ما به ویژه آریایی زبان ها در آرامش و صفای زندگی در کار ساختن و آفرینش بودند. مردان آزاده و بلند بالای نژاد ما هر یورشی که از باختر آهنگ ویرانی آسیای پرشکوه را داشت با شکست دمسازشان می کردند. نبردهای هفتصد ساله ایران و روم نشان از این قهرمانی هاست که نگذاشت آئین بردگی پرور روم از پنجه پولادین سرزمین آرین های آسیای به سوی خاورمیانه راه بگشاید.
پس به جاست که ما و شما همه به خود ببالیم و چون گذشته با نبردهای هماهنگ راه را دنبال کنیم. در خاتمه دست شما و همه رزمندگان سنگر گرفته در حزب پان ایرانیست را صمیمانه می فشارم. در آینده نیز به کمک های معنوی و گرمی بخش شما امیدورام و سربلند می باشم و درودهای آرین ها را از این سوی مرز و مکتب سیاسی کمیته ی مرکزی پارت دموکرات کردستان عراق به سوی کنگره پنجم حزب برادر پان ایرانیست می فرستم.
رهبر رستاخیز و رئیس پارت دموکرات کردستان عراق – ملا مصطفی بارزانی
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست… اورمولو تایماز زمستان ۱۳۸۹